جنگ و دفاع در انديشه امام خميني (ره)

مشخصات كتاب

سرشناسه : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1368 - 1279

عنوان و نام پديدآور : جنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی(س)/ تدوین مهدی مرندی؛ استخراج و تنظیم معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)

مشخصات نشر : تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1378.

مشخصات ظاهری : [239] ص

فروست : (تبیان: آثار موضوعی؛ دفتر بیست و چهارم)

شابک : 964-335-353-28500ریال ؛ 964-335-353-28500ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : کتابنامه: ص. [225] - [239]؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1368 - 1279 -- نظریه درباره جنگ

موضوع : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1368 - 1279 -- نظریه درباره دفاع

موضوع : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1368 - 1279 -- پیامها و سخنرانیها

موضوع : جنگ -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : جنگ (فقه)

موضوع : دفاع مشروع (فقه)

شناسه افزوده : مرندی، مهدی، 1337 - ، گردآورنده

شناسه افزوده : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س). معاونت پژوهشی

شناسه افزوده : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)

رده بندی کنگره : DSR1574/5 /ج86 ج9 1378

رده بندی دیویی : 955/0842

شماره کتابشناسی ملی : م 80-1109

يادمان شهيد سيد مرتضي آويني

گروه جنگ و جهاد در اواخر سال 1368 با همت بلند سيد شهيدان اهل قلم سيد مرتضي آويني تشكيل گرديد. و تلاش ايشان بر سه پايه استوار بود.

1- جمع آوري عناصر مورد نياز گروه؛

2- تبيين مباني مبارزاتي و دفاعي حضرت امام (ره) بدون پيش داوري يا طرح قبلي؛

3- مطابقت مفهومي موضوع با لفظ جنگ و دفاع با ساير موضوعات، فرايض و

اعتقادات ديني و عملي ما؛ لذا اين تلاش در زمانهاي فعاليت هاي ديگر ايشان همچون روايت فتح، سراب و... حتي در بستر بيماري منقطع نگرديد تا در پيمودن مسير تكليف در بيستم فروردين 72 عاشقانه به ملكوت حق پيوست و آسماني گرديد.

ويژگيهاي اين مجموعه:

اين مجموعه كاري است از گروه جنگ و جهاد معاونت پژوهشي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره) و مشتمل بر چهار فصل زير است:

فصل اول با عنوان جنگهاي حق و باطل به مباحثي پيرامون جنگ در قرآن و اهداف جنگهاي حق طلبانه و جنگهاي باطل و تفاوت ماهوي جنگها پرداخته است.

[ صفحه 8]

فصل دوم با عنوان وجوب دفاع و استقامت به مباحثي همچون ضرورت دفاع، ضرورت آمادگي دفاعي، استقامت در قرآن، ضرورت استقامت، نقش مساجد در جنگ و دفاع پرداخته شده است.

فصل سوم ويژگيهاي رزمندگان صدر اسلام عنواني است با زير موضوعاتي همچون فداكاري، عقيده و ايمان، شهادت طلبي.

فصل چهارم اين مبحث تحت عنوان احكام فقهي دفاع و جهاد به موضوعات حكمهاي فقهي جنگ و دفاع پرداخته و سعي گرديده است اهم موضوعات آورده شود. عناويني چون دفاع فردي، دفاع جمعي، شرايط دفاع، وجوب آموزش و آمادگي دفاعي، وجوب كفايي حضور در جبهه، اذن والدين، احكام دفاع و زمين، دفاع و دولت، احكام اطاعت از فرماندهان جنگ، احكام سربازي در زمان جنگ، احكام اموال، وسايل، اسلحه و مهمات در جنگ، سپر قرار دادن مردم در جنگ، احكام همكاري با دشمن، پشتيباني از جنگ، احكام اسرا، احكام مربوط به غنايم جنگي، احكام متفرقه مربوط به جنگ.

[ صفحه 9]

در جنگها هم جنگ طاغوتي هست و[هم]جنگ توحيدي.

جنگهايي كه پيغمبرها مي كردند، اوليا مي كردند، مؤمنين مي كردند براي اين بود كه اشخاص سركش را از آن سركشيها برگردانند و تعديل كنند. اين جنگ، جنگ الهي است.

و آن جنگهايي كه براي احراز مقام است، براي به دست آوردن قدرت است، براي تحميل بر جامعه هاست، براي جنايتكاري اين ابرقدرتهاست يا هر قدرتي، اين جنگها جنگهاي ابليسي است و جنگهاي طاغوت است.

عالم از اين دو حال خارج نيست و هر حركتي كه از انسان صادر بشود، چه حركتهايي قلبي و حركتهاي روحي و چه حركتهاي جوارحي از اين دو حد خارج نيست، يا به طرف صراط مستقيم و الله است و يا طاغوتي است.

صحيفه نور، ج 13، ص 53، 8 / 6 / 59

مقدمه

در روزگار معاصر كه قدرتهاي استكباري و نظامهاي ضد مذهبي تلاش مي كردند تا ارزشهاي اخلاقي و معنوي را از جوامع انساني دور سازند و طبق اصول مادي و برنامه هاي ضد ارزشي خود، انسانها را شكل و جهت بخشند، چهره اي درخشيد كه آئينه ي تمام نماي مكتب و جان او جام جهان نماي استقامت و معنويت بود و گفتارش و رفتارش تجلي نور حقيقت. به طوري كه آراي دفاعي ايشان پايگاه مستحكمي براي مبارزان راه حق و مجاهدان مدافع اسلام و ارزشهاي متعالي آن به شمار مي آيد.

امام خميني (ره) از نادر افرادي بودند كه با درك صحيح و جامع از مكتب اسلام و انبيا، به تمامي زواياي دين اشراف داشتند و سيره ي عملي و نظري ايشان از قوانين الهي نشأت گرفته

و ديدگاه دفاعي ايشان از كوثر اسلام ناب سيراب شده است. و اگر جنگ و دفاع يكي از اركان اسلام به شمار نمي رفت، مطمئنا ايشان به آن توجهي نمي كردند چنان كه در قرآن كريم «قتال» با مشتقاتش 170 مرتبه، «حرب» با مشتقاتش ده بار، «جهاد» با مشتقاتش 41 مورد و «دفاع» با مشتقاتش ده مرتبه تكرار شده است. به طوري كه خداوند متعال خود را اولين مدافع مؤمنان و بندگان خويش دانسته و مي فرمايد:

«ان الله يدافع عن الذين آمنوا ان الله لا يحب كل خوان كفور» [1] .

[ صفحه 10]

اصولا خدا محوري و دين گرايي پايه ي اصلي انديشه ي ايشان بوده و همواره بر دفاع از حريم ارزشهاي اسلام و قرآن تأكيد كرده اند و حتي جنگها را به منظور توسعه اسلام در عالم بيان داشته اند، در دوران دفاع مقدس مي فرمايند:

«جنگ ما جنگ عقيده است و جغرافيا و مرز نمي شناسد» [2] .

اين به آن مفهوم است كه مبناي تفكر مبارزاتي امام (ره) ديانت است كه در همه ي زمينه ها بر فهم فقهي تكيه دارد و هدف آن پياده كردن اسلام و تربيت انسان سالم در جوامع است.

ترسيم چنين افق وسيعي از حوزه ي دفاعي حضرت امام (ره) تحقيقي است جامع كه از بضاعت اين مقدمه خارج است ولي با اندك دقتي بعد جهاني و هميشگي امر دفاع را در انديشه هاي والاي معظم له مي توان ديد: دفاع از اسلام و مسلمين، دفاع از محرومين و مستضعفين، دفاع از حزب الله، دفاع از نهضت و كشور اسلامي، دفاع از جان، مال و آبرو و دفاع از عزت

و استقلال سياسي و...

اين الگو گيري دفاعي دقيقا منطبق بر قرآن و سيره ي پيامبر (ص) است. ايشان با دقت سيره ي پيامبر (ص) و ائمه (س) را مورد بررسي قرار داده، درسهاي لازم را از آن گرفته و به ديگران آموخته اند.

آشنايي حضرت امام (ره) با سيره ي نبوي پيامبر (ص) در حقيقت يافتن الگو و سرمشق زندگي براي دستيابي به حيات طيبه الهي است. سيره ي حضرت در نحوه ي ارتباط با خداوند، دوستان، دشمنان، منافقان، حكومت و رهبري، تبليغات، سياست خارجي، جنگ و صلح، اسيران جنگي، آموزش و سازماندهي و... تمامي آموزنده است، چنانكه در بياني فرموده اند:

«اگر يك ملتي بخواهد مقاومت كند براي يك هدف حقي، بايد از تاريخ استفاده كند. از تاريخ اسلام استفاده كند ببيند كه در تاريخ اسلام چه گذشته، و اينكه گذشته سرمشق است براي ما» [3] ، «و لكم في رسول الله اسوة حسنه» پيغمبر

[ صفحه 11]

بزرگ اسلام، همه چيزش را فداي اسلام كرد، تا پرچم توحيد را به اهتزاز درآورد.» [4] .

اين پير فرزانه همواره در طول حيات مبارزاتي و انقلابي خود سعي داشتند سيره ي پيامبر اسلام (ص) و ائمه معصومين (س) را به دور از هر گونه خرافه و انديشه ي واهي ارائه دهند و دنباله روي آنان قرار گيرند:

«با خداي خويش عهده نموده ايم كه دنباله روي امام خود سيد الشهدا (ع) باشيم» [5] .

جنگهاي اسلام مقصدي جز تربيت انسانها و جاري كردن احكام خداوند و ممانعت از ظلم ستمگران نداشته است. و مكتب اسلام هم استفاده از جنگ را تا مرز ضرورت، محدود

ساخته و آن را به عنوان آخرين وسيله براي جلوگيري از تجاوز و طغيان و تأديب مفسدان و ظالمان پذيرفته است. مفسداني كه بر اساس اميال شيطاني خود هميشه درصدد پايمال كردن حقوق مادي و معنوي انسانها بوده و هيچ گاه جوامع بشري از وجود چنين افرادي خالي نبوده است، و با توجه به اينكه اسلام شريعتي صريح و گويا براي مشكلات انسانها، و صاحب روشهايي قاطع و قابل اجرا است؛ در اوج عطوفت و مهرباني، در برابر ستمكاران و جباران شدت عمل دارد به اين علت دستوراتي قاطع به پيروانش صادر نموده و خواهان مبارزه تا رفع فتنه در عالم شده است، و امام راحل با آگاهي كامل در تمامي مراحل مبارزاتشان از اين فكر بهره جسته اند:

«هيهات كه خميني، در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا و امت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - و پيروان ابراهيم حنيف ساكت و آرام بماند و يا نظاره گر صحنه هاي ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضه ي دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظيم شهادتم. قدرتها و ابرقدرتها و نوكران آنان مطمئن باشند كه اگر خميني يكه و تنها هم بماند به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت پرستي است ادامه مي دهد و به ياري خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنه هاي مغضوب ديكتاتورها، خواب راحت را از

[ صفحه 12]

ديدگان جهان خواران و سرسپردگاني كه

به ستم و ظلم خويشتن اصرار مي نمايند سلب خواهد كرد» [6] .

در انديشه ي امام راحل جنگها دو گونه اند يا حقند يا باطل.

جنگهاي باطل همواره چيزي جز نابودي بشر به دست قدرت طلبان و زورگويان نبوده و هدف غايي آنان استيلاي كامل به عالم طبيعت و مكيدن منابع آن و توسعه استعمار بوده است.

اما جنگهاي حق به دنبال شكوفايي حيات فطري بشر صورت گرفته و مقصد، تربيت انسانها و جوامعشان و برطرف كردن موانع بر سر راه آنها بوده است. از اين رو چون اين تفكر فقط در اسلام و سيره ي پيامبر (ص) و ائمه (س) و پيروان آنان وجود دارد، همواره آنان سعي در دفاع از عزيزترين وجودشان يعني اسلام داشته اند و براي حفظ اين امانت الهي جان خود را تقديم اين راه نموده اند. امام خميني و شهداي انقلاب اسلامي در طي دوران نوراني دفاع مقدس همسفران اهل نور شدند و عاشقانه گردن به مسلخ عشق سپردند. باشد كه خون اين رادمردان همواره بجوشد و چراغ هدايت عصرها و نسلهاي ديگر گردد.

«خميني آغوش و سينه ي خويش را براي تيرهاي بلا و حوادث سخت و برابر همه ي توپها و موشكهاي دشمنان باز كرده است، و همچون همه ي عاشقان شهادت، براي درك شهادت روز شماري مي كند» [7] .

«و امروز در دنيا غريب ترين چيزها در دنيا همين اسلام است و نجات آن قرباني مي خواهد و دعا كنيد من نيز يكي از قربانيهاي آن گردم» [8] .

[ صفحه 15]

جنگهاي حق و باطل

جنگ در قرآن

اشاره

كسي كه يك مقداري آشنا باشد به منطق قرآن، مي بيند كه اين قرآن است كه

وادار كرد پيغمبر اسلام را به اينكه با اين سرمايه دارها دائما در جنگ باشد و با اين كساني كه در حجاز و در طائف و در مكه و اينها، سرمايه دار بودند و صاحب قدرت و اشخاص قلدري كه قدرتمند بودند، قرآن بود كه پيغمبر اكرم را وادار كرد به اينكه با اين مردمي كه با مليت مردم، با منافع توده هاي مردم مخالف هستند و استثمار مي كنند اينها را، با اينها بايد جنگ بكنيد و تأديبي حاصل بشود.

تأديب زورمندان

جنگهايي كه پيغمبر در زمان حياتشان فرموده اند (بعد از اينكه آن وقتي كه اسباب جنگ فراهم شد برايشان) اين جنگها هميشه با زورمندها بوده است، با آنها مثل ابوسفيان و امثال آنها كه قدرتمندها بودند و اينها منافع ملتها را، ملت خودشان را مي خواستند براي خودشان چيز بكنند و ظلم و ستمكاري و اينها، بي عدالتي رايج بوده است و جنگهايي كه واقع شده، بين مستضعفين بوده و مردم طبقه سه (فقرا) با اين زورمندها و آنهايي كه مي خواستند حق فقرا را

[ صفحه 16]

بخورند و لسان قرآن در آياتي كه در باب جنگ، جنگ با اين مشركين كه در آن وقت داراي قدرت بودند، آياتي كه وارد شده است يكي و دو تا نيست، بسيار آيات در باب جنگ است و در جدال با اينها و در تمام قرآن اگر پيدا بكنيد يك آيه اي كه مردم را بگويد با اينها ملايمت بكنيد و برويد توي خانه تان بخوابيد تا اينها هر كاري كه بخواهند بكنند، بكنند، اگر اين جور پيدا شد، آن وقت حق دارد كسي بگويد كه اين قرآن آمده است

و دين آمده است و افيون است. [9] .

جنگهاي اسلام با قدرتمندان

اين ديني كه همه تحركها به واسطه دين است، قرآني كه آيات غتالش آن طور روشن است، آيات تحركش آن طور روشن است اسمش را مي گذارند افيون يعني مي خواهد مردم بيچاره را بخاباند تا قدرتمندها بخورند. قرآني كه به جنگ قدرتمندها آمده است، اينها مي گويند قدرتمندها درست كرده اند كه بيچاره ها بخوابند! آن نبي اكرم و ساير كساني كه اسلامي هستند. جنگهايش با همين قدرتمندها بوده است. [10] .

تكليف به جنگ با ظالمين

قرآن پر است از اين آياتي كه اين آيات مردم را وادار كرده است و پيغمبر را مأمور كرده است كه جنگ كنند با كساني كه متعدي هستند، با ظالمها جنگ بكنند. [11] .

[ صفحه 17]

جنگهاي حق طلبانه

رواج اسلام

جنگ براي جذب كفار به دين

پيغمبر اكرم (ص) (اصلا من تاريخ درست نمي دانم اما اينهايي كه به گوشم مانده) بعد از اينكه فتح حنين را كردند، دو مطلب كه آموزنده است براي اشخاصي كه بخواهند چيز بفهمند، دو كار ايشان كردند از قراري كه در تاريخ است، يكي اينكه يكي از سران اين كفار فرار كرد و رفت به جده كه توي كشتي بنشيند و فرار كند، پيغمبر اكرم جبه ي مباركشان را (به حسب اين نقل) دادند به كسي كه ببر به او بده، من از او گذشتم، بياورش. اين ابوسفيان كه تا آخر عمرش هم اسلام نياورد همين صورت بود، آن اولادش هم، همين طور آن ابوسفيان با اين همه چيز و آن كفار قريش با آن همه كذا، غنايم را وقتي كه آوردند، غنايم جنگ حنين را وقتي كه آوردند، حضرت به اينها داد، صد شتر به اين صد شتر به اين سيصد شتر به آن، چقدر شتر به اينها داد با اينكه - خوب - حضرت كه مي دانست اينها كافرند، حضرت كه مي دانست اينها مشركند، مقدسين ايستادند كه آقا آخر

[ صفحه 18]

ما چكاره ايم، حضرت فرمود كه اينها شتر بردند، من همراه شما هستم، شما ميل نداريد رسول الله به جاي شتر همراه شما بيايد؟ شما ببينيد چه بزرگي بود، چه آدم بزرگي بوده است اين مرد، با قطع نظر از

باب نبوت، مغز، چه مغز عالي است، از آن طرف كفار قريش را آنطور استمالت مي كند كه اينها لااقل اگر در باطن خبيث هستند ظاهرشان، ظاهر مسلم باشد، بيايند بچسبند به اسلام، از اين طرف هم آنهايي كه اشكال مي كنند، به آنطور نرم و خوب قشنگ جواب مي دهد و قانعشان مي كند. [12] .

جنگ براي معنويت

جنگهاي اسلام را ببينيد كه با چه اشخاصي، با چه قشرهايي بوده است، براي منفعت بوده؟ وقتي هم، آن وقتي هم كه در جنگ حنين بود كه يا يكي ديگر از جنگها، وقتي هم كه غلبه كردند، هر چه بود حضرت رسول دادند به خود همان مشركين، اصلا ماديت مطرح نيست در اسلام. [13] .

جنگ براي انتشار دين

انبيا كه جنگ مي كردند با مخالفين توحيد، مقصدشان اين نبود كه جنگ بكنند و طرف را از بين ببرند، مقصد اصلي اين بود كه توحيد را در عالم منتشر كنند، دين حق را در عالم منتشر كنند. آنها

[ صفحه 19]

مانع بودند، اينها مي ديدند كه اين مانع را بايد برداشت و به مقصد رسيد.

رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - مقصدشان اين نبود كه مشركين مكه را از بين ببرند و يا مشركين جزيرة العرب را از بين ببرند، مقصد اين بود كه دين اسلام را منتشر كنند و حكومت، حكومت قرآن باشد، حكومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اينكه اين حكومت اسلامي تحقق پيدا بكند منتهي به جنگ مي شد و معارضه، آنها معارضه مي كردند با حكومت اسلامي، اينها مقابله مي كردند. جنگها، جنگهاي زيادي كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده است. همه براي اين معنا بوده است كه موانع را از سر اين مقصد الهي، مقصد اعلي كه دارند و آن تحكيم حكومت اسلامي، حكومت الله، حكومت قرآن، همه براي اين بود. به طوري كه اگر چنانچه معارض با اين نبودند معلوم نبود كه جنگ پيش بيايد. [14] .

زحمات پيامبر براي نشر اسلام

پيغمبر اسلام براي اسلام خيلي زحمت كشيده، تمام عمرش در زحمت بوده، تمام عمرش آن وقتي كه در مكه بود زحمتش يك طور بود با آن رنجي و تعبي كه بود و مدتها در حبس، يعني بيرون بود و نمي توانست اصلا خودش را نشان بدهد. آن وقت هم كه مدينه آمدند اين جنگهاي زيادي كه با مشركين

واقع شد و با خائنها و با گردن كلفتها و با ثروتمندها تا اينها را بخواهند خاضع كنند براي اسلام. بسته بودند چند نفر را داشتند مي آوردند، اسير كرده بودند،

[ صفحه 20]

فرمود ببين ما با زنجير اينها را بهشت مي بريم، جنگهايشان براي اين بود كه مردم را آدم كنند، نه اين بود كه مملكت بگيرند. [15] .

جنگ براي نماز

سيد الشهدا در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند وقتي يكي از اصحاب گفت كه ظهر شده است فرمود كه ياد من آورديد نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مي خواهيم جنگ بكنيم، خير، جنگ را براي نماز كردند. اميرالمؤمنين وقتي كه يك مسأله اي يك چيزي از او پرسيدند در همان بحبوحه جنگ ايستاد و جواب داد گفت كه حالا... من شمشير براي اين مي زنم. جنگ در اسلام يك چيزي نيست كه خودش يك مطلبي باشد، يك چيزي باشد كه طرحي باشد. جنگ براي اين است كه آن زباله هايي كه هستند، آنهايي كه مانع از پياده شدن اسلام هستند، آنهايي كه مانع از ترقي مسلمين هستند، آنها را از بين راه بردارند، مقصد اين است كه اسلام را پياده كنند و با اسلام انسان درست كنند. [16] .

جنگ براي اسلام

پيغمبر اكرم جنگ كرده است براي اسلام، حضرت امير جنگ كرده است. براي اسلام،صدر اسلام در يك چند سال چندين جنگ،

[ صفحه 21]

هشتاد تا، چقدر جنگ واقع شد. [17] .

جنگ براي مقابله با كفار

پيغمبر اسلام تا آن وقتي كه در بستر مرگ خوابيده بود جيشش را فرستاده بود و بيرون مدينه تجهيز كرده بود براي مقابله با كفار. [18] .

جنگ براي مصلحت اسلام

حضرت امير سه جنگي را كه كرده است با اصحاب پيغمبر، با نزديكان پيغمبر، با مقدسهاي حقه باز كرده است و اين براي مصلحت اسلام بوده است. گر چه من مي دانم كه در بعضي دلها اشكال به حضرت امير هم هست، بعضي اشخاص به حضرت امير هم اشكال دارند، ولو جرأت نمي كنند بگويند كه «چرا با مسلمان ها جنگ كرده است!» لكن حضرت امير تابع اسلام است، اسلام بگويد با مسلمين جنگ كن، جنگ مي كند؛ بگويد با كفار جنگ كن، جنگ مي كند، وقتي بنا شد يك طايفه اي از مسلمين، اينها توطئه كردند براي اينكه اسلامي كه مي خواهد متولد بشود، اين را از بين ببرند و يك دسته ي ديگر هم اغفال كردند دنبال اين معنا، تكليف حضرت امير - سلام الله عليه - است كه شمشير را بكشد و در سه جنگ با مسلمين - جنگ - كساني كه اظهار اسلام مي كردند و فرياد اسلام مي كشيدند و همه شان هم از صدام مسلمانتر بودند، شمشير را

[ صفحه 22]

بكشد و در سه جنگ با مسلمانها جنگ بكند براي اطاعت امر خدا و براي حفظ اساس اسلام.

آن روزي كه اساس اسلام و اساس ديانت اسلام بستگي دارد به جنگ كردن با كساني كه اظهار اسلام مي كنند يا واقعا هم مسلمان هستند، وقتي بنابراين شد، شمشير را بايد بكشند مسلمين و با اينها جنگ بكنند. [19] .

اصلاح انسانها

جنگهاي ائمه راهنماي ما

حضرت امير هم جنگ كرده با يك قدرتي كه متشبث به اسلام هم بوده مثل معاويه كه حجت ما الان بر اين نزاعي كه بين، بر اين مبارزه اي كه بين مسلمين و بين اين دستگاه فاسده

است، حجت ما در جواز اين و لزوم اين عمل، حضرت امير سلام الله عليه است و عمل سيد الشهدا - سلام الله عليه - كه دو نفر آدمي كه اينها قدرت داشتند، آن شامات را آنها گرفته بودند و تحت قدرتشان بود و جنگها، چيزها داشتند، فوجهاي از سرباز داشتند اينها كه مسلمان بودند. [20] .

هدف اسلام تربيت انسان

اسلام آن اسلامي است كه در نيم قرن فتح كرد تمام اين ممالك را براي اينكه آدمشان كند، نه فتح اسلام مثل فتح سلطنتهاي سلطانهاي ديگر، مثل فتح نادرشاه است، خير، آن طرز حكومت

[ صفحه 23]

اسلام، طرز حكومت آدم سازي است، شما خود رؤساي اسلام را بايد ملاحظه كنيد، مثل پيغمبر اكرم كه رئيس اسلام است، اميرالمؤمنين كه بعد از او رئيس اسلام بود. [21] .

جنگ براي موحد ساختن مردم

قبل از يك نيم قرن در حدود سي سال اين امپراتوريها را همين عده عرب كمي كه ابتدا دور رسول اكرم بودند و اينها را ساخت پيغمبر اكرم، در يك مدت كمي دو تا امپراتوري كه آن وقت تقريبا تمام دنيا زير بيرق اين امپراتوريها بوده، يكي امپراتوري ايران بود يكي هم روم بود، هر دو را آنها فتح كردند. همچو تحركي در اينها آورد كه از جزيرة العرب راه افتادند آمدند ايران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همه جا را تسخير كردند...

و تسخيرها تسخيري نبود كه مثلا فرض كنيد مثل ناپلئون باشد كه بخواهد يك مملكتي را بگيرد تسخيرهاي اسلامي براي اين بود كه مردم را بسازد، مردم را موحد كند، مردم را عادل كند، مردم را روشن كند به مسائل. اينطور بوده است، نه اين است كه مي خواستند كشور گشايي كنند، نه مسائل كشور گشايي نبوده، مسائل اين بوده است كه مي خواستند مردم را رو به راه كنند يعني وحشيها را متمدن كنند يعني كساني كه همديگر را مي خوردند، قرآن كريم در نيم قرن، اين جمعيتي كه - هم را - هميشه

جنگ مي كردند و يك ديگر را مي خوردند به يك صورت عادلانه درآورد كه با هم آن طور رفتار مي كردند كه ممالك متمدنه رفتار مي كردند. [22] .

[ صفحه 24]

جنگ براي تحقق نظام عادلانه

كوششهايي كه انبيا مي كردند و جنگهايي كه با مخالفين راه حق مي كردند و خصوصا جنگهايي كه در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است و مقصد كشورگشايي هم نبود، مقصد اين بوده است كه يك نظامي عادلانه كه در آن نظام عادلانه، احكام خدا جاري بشود. انبيا آن همه زحمت كشيدند نه فقط براي اينكه طرف را از صحنه خارج كنند و خودشان صحنه را دست بگيرند، بلكه مقصد اصلي اين بوده است كه اين انسانهايي كه انسانيت ندارند، اين اشخاصي كه در راه خلاف دارند سير مي كنند و آنها مي ديدند كه اين راه خلاف، راه شقاوت است، راه ضلالت است، راهي است كه مردم را در اين دنيا به شقاوت و در آن دنيا هم به مهلكه مي كشاند، انبيا از طرف خداي تبارك و تعالي مأمور شدند براي نجات مردم... اين همه جنگهايي كه در اسلام شده است و زحماتي كه اولياي خدا كشيده اند و اينها براي اينكه اسلام را پابرجا كنند، احكام اسلام را پياده كنند آن هم براي اينكه انسانها را هدايت كنند به يك واقعياتي كه اطلاع بر آن ندارند، راه را نمي دانند، آنها مي دانند راه را اينطور بايد بروند. [23] .

جنگ براي سعادت بشر

در قرآن كه به پيغمبر اكرم مي فرمايد كه تو چرا اينقدر غصه مي خوري براي اينهايي كه مسلمان نمي شوند، [24] پيغمبر غصه مي خورد براي كفار، كفار كه نمي آيند. در يك جنگي كه يك دسته اي

[ صفحه 25]

را اسير كرده بودند و بسته بودند و مي آوردند، فرمود كه ببين، ما با زنجير مي خواهيم اينها رابه بهشت ببريم، اينها را ما اسير كرديم، آورديم آدمشان

كنيم و بفرستيمشان به بهشت. پيغمبر و همين طور ساير پيغمبرهاي آسماني اصلا بنايشان بر اين است كه همه بشر را سعادتمند كنند، هيچ نظري ندارند كه يك ناحيه اي باشد و يك ناحيه ديگر، در عين حالي كه خوب پيغمبر اكرم عرب است و عربستاني است لكن مي فرمايد هيچ عربي بر هيچ عجمي تفوق ندارد و هيچ عجمي هم بر هيچ عربي. ميزان، اطاعت خداست و تقواست. [25] وقتي اينطوري باشد خوب همه ما برادر هستيم و همه ما چه هستيم و با همه بشر ما خوب هستيم و مي خواهيم اصلاح بشوند. منتها يك دسته اي هستند كه در مقابل يك همچو مطلبي كه اسلام مي خواهد همه را اصلاح بكند، قيام مي كنند و آدمكشي مي كنند اينها، در مقابل آنها اسلام هم با قوت و قدرت مي ايستد و نابودشان مي كند و از بين مي بردشان. مثل يك غده سرطان كه بايد عمل كرد و بيرونش كرد و الا فاسد مي كند. [26] .

جنگ براي تربيت جامعه

شما وقتي ملاحظه كنيد، از زمان پيغمبر اكرم - صلي الله عليه و آله - و زمان خلافت حضرت امير - سلام الله عليه - جنگهاي زيادي شده است و جنگها همه جنگهاي اسلامي، براي تربيت جامعه بودند، يك جنگ ما در اسلام نداريم كه از اين مطلب كه براي

[ صفحه 26]

ساختن جامعه باشد و جلوگيري كردن از كساني كه نمي خواهند بگذارند جامعه ترقي بكند. در اسلام نداريم يك همچو جنگي. [27] .

شمشير اسلام براي اصلاح جامعه

مجد اسلام آن بود كه در صدر اسلام بود، آن بود با يك جمعيت كم دو تا امپراتوري را از بين برد. آن مجد اسلام بود، نه براي كشور گشايي، براي آدم سازي. اين خيال است، اشتباه است كه خيال مي كنند كه كشور گشايي مي كند اسلام. اسلام كشور گشايي نمي كند.اسلام مي خواهد همه كشورها آدم بشوند. اسلام دنبال اين مي رود كه آنهايي كه آدم نيستند آدمشان كند. در يك جنگي وقتي كه اسير كرده بودند يك عده اي را، به حسب تاريخ هست كه اينها را بسته بودند داشتند مي آوردند رسول اكرم گفت ببين من بايد با زنجير اينها را به بهشت ببرم. اسلام براي اصلاح جامعه است و اگر شمشير كشيده شمشير را براي اين كشيده است كه مفسدهايي كه نمي گذارند اين جامعه ها اصلاح بشود را از بين ببرد تا سايرين اصلاح بشوند. [28] .

جنگ براي خروج از اسارت قدرتها

اسلام وقتي هم كه جنگ مي كرد، جنگ كردنش مثل جنگ كردنهاي كشور گشاها نبوده است كه بخواهد يك كشوري را بگيرد. اسلام مي خواسته آدم درست كند. آدمهايي كه گرفتار بودند زير

[ صفحه 27]

چنگال مشركين، زير چنگال ابرقدرتها، اسلام و همه مكتبهاي توحيدي آمدند كه اين مردم را از اين قيد رها كنند، آزاد كنند از اين قيدهايي كه به قلوب اينها آنها انداختند و همه چيز آنها را تحت قيد و اسارت قرار دادند. [29] .

جنگ براي ساختن جامعه انساني

انبيا هم دعوت كردند، زحمت كشيدند، اوليا هم دعوت كردند، زحمت كشيدند، جنگها كردند براي همين كه اين انسانهاي فاسد را كنار بزنند و يك جامعه انساني درست بكنند. [30] .

جنگ براي ورود در حصار ايمان

تمام جنگهايي كه در اسلام واقع شده براي اين بوده است كه اين جنگليها و وحشيها را وارد كنند در حصار ايمان. [31] .

جنگ براي كوبيدن منيتها

هيچ جنگي در دنيا كه بين انبيا بوده و غيرشان، نبوده است الا اينكه مي خواستند اين سركشها را آرام كنند و اين انانيتها را بكوبند. [32] .

[ صفحه 28]

جنگ براي زدودن فاسدها

انبيا بنايشان بر اين بود كه دست به شمشير نبرند الا براي آنها كه علاجي ندارند جز شمشير و فاسد مي كنند جامعه را، آنكه فاسد مي كند جامعه را و دست از فسادش برنخواهد داشت او را بايد از جامعه جدا كرد و يك غده سرطاني است كه جامعه را فاسد مي كند - جنگ - انبيا مثل يك طبيبي بودند، آنها كه مي خواستند اصلاح كنند جامعه را. اگر يك طبيبي آمد و غده سرطاني را، چاقو را درآورد و شكم را پاره كرد و غده سرطاني را درآورد، شما فرياد مي زنيد كه شكم مردم را پاره كردي، جاني هستي؟! نه، احترامش مي كنيد و اجر هم به او مي دهيد و دستش را هم فرض كنيد مي بوسيد و خيلي هم خوشحال مي شويد براي اينكه اين شكم را پاره كرده، اما براي درآوردن غده سرطاني كه اين را به هلاكت مي رساند. انبيا اين طور بودند. انبيا در عين حالي كه خداي تبارك و تعالي مي فرمايد: كه چرا اين قدر خودت رابه زحمت مي اندازي، چرا اينقدر خودت را مي خواهي بكشي كه اينها ايمان نمي آورند، [33] آن قدر عاطفه داشته است و آن قدر دلش مي خواسته است كه مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لكن وقتي كه مي ديد كه فلان جمعيت اگر باشند مردم را به فساد مي كشند شمشير او همان چاقوي طبيب است، او طبيب عالم است و طبيب جامعه است و جامعه را بايد با حسن

نيتي كه دارد اصلاح بكند. شمشير علي ابن ابيطالب ضربه اش مي فرمايد كه از عبادت جن و انس هم بالاتر است، [34] براي اينكه اصلاح است، ضربه اصلاحي است، ضربه افسادي نيست. [35] .

[ صفحه 29]

جنگ براي اقامه قسط

تمام انبيا از صدر بشر و بشريت، از آن وقتي كه آدم، عليه السلام، آمده است تا خاتم انبيا، صلي الله عليه و آله و سلم، تمام انبيا براي اين بوده است كه جامعه را اصلاح كنند و فرد را فداي جامعه مي كردند. ما فردي بالاتر از خود انبيا نداريم. ما فردي بالاتر از ائمه - عليهم السلام - نداريم، اين فردها خودشان را فدا مي كردند براي جامعه. خداي تبارك و تعالي مي فرمايد كه انبيا را ما فرستاديم، بينات به آنها داديم، آيات به آنها داديم، ميزان برايشان داديم و فرستاديم «ليقوم الناس بالقسط» غايت اين است كه مردم قيام به قسط بكنند عدالت اجتماعي در بين مردم باشد، ظلمها از بين برود، ستمگريها از بين برود و ضعفا به آنها رسيدگي بشود، قيام به قسط بشود. دنبالش هم مي فرمايد «و انزلنا الحديد» تناسب اين چيست؟ تناسب اين است كه با حديد بايد اينها انجام بگيرد، با بينات، با ميزان و با حديد «فيه بأس شديد» يعني اگر چنانچه شخصي يا گروهي بخواهند يك جامعه را تباه كنند، يك حكومتي را كه حكومت عدل است، تباه كنند، با بينات با آنها بايد صحبت كرد، نشنيدند با موازين، موازين عقلي، نشنيدند با حديد... پيغمبر اكرم كدام روزش از مسائل سياسي خارج بوده دولت تشكيل مي داد، با اشخاصي كه بر ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه

مي كرد، جنگ مي كرد... مسأله جنگ مسلحانه با اشخاصي كه آدم نمي شوند و مي خواهند ملت را تباه كنند. در رأس برنامه هاي انبيا بوده است. ما همه تعليمات انبيا را كنار گذاشتيم... مگر امكان دارد بدون دخالت در سياست و دخالت در امور اجتماعي و در احتياجات ملتها كسي بدون اينكه دخالت كند، قيام بالقسط باشد؟ «يقوم الناس بالقسط» باشد؟ مگر مي شد ما و شما با محمد رضا بسازيم كه بيا، ديگر ما كاري به شما نداريم - و ما خيلي هم - آمد گفت ديگر كه اي مراجع

[ صفحه 30]

اسلام اي چه، اي چه، من ديگر از آن كارها دست برداشتيم، هماني كه مراجع اسلام را مي گفت كه اين سياه روزها و اين كذا و كذا، بدگويي مي كرد به آنها، همان آمد گفت. چرا آمد گفت؟ براي اينكه دوباره بازي بدهد، خيال مي كرد حالا دوباره مي شود بازي داد. بازي يكوقت نخوريد، يكوقت اين شياطين نيايند بگويند كه به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سياست، شما برويد سراغ مسأله گفتن تان، خيلي هم معزز هستيد و اگر چنانچه مساله مي گفتيد ديگر قتلي واقع نمي شد، براي دخالت در سياست بود كه چندين هزار معلول و مقتول داريد. اين اشكال اولش به نبي اكرم وارد است، اگر ايشان هم به سرمايه دارهاي مكه و حجاز كاري نداشت و توي مسجد مي نشست و مسأله مي گفت، جنگ پيش نمي آمد، كشتار نمي شد، عموي معظمش كشته نمي شد. و به سيدالشهدا وارد است، اگر سيدالشهدا مي رفت پيش يزيد و بيعت مي كرد و مسأله گو، مسأله مي گفت، با او مي ساخت و مسأله مي گفت، يزيد خيلي هم احترام مي كرد و

دستش هم مي بوسيد، ولي تكليف اين بود؟ ما وحشت داريم از اينكه چند هزار آدم از ما كشته شده است؟ اگر ما وحشت داريم بايد ما اصلا طريقه ي انبيا را كنار بگذاريم، بايد آن چيزي كه انبيا آوردند، آن چيزي را كه خدا امر كرده به آنها كه برويد اين سردمدارها را دعوت كنيد، دعوت همين نبود كه بروند بگويند آقا مسلمان شو، اگر چنانچه نشد ديگر بروند سراغ كارشان. نخير، دعوت مي كردند با شمشير توي سرشان مي زدند تا آدم بشوند كشته مي دادند و مي كشتند. مگر شهادت يك امري است كه انسان براي آن عقب نشيني بكند. هي گفته بشود به اينكه خوب اگر اين طور مسائل نبود، اگر ما با شاه كنار مي آمديم ديگر اين قدر كشتار واقع نمي شد، پيغمبر هم اگر با ابوسفيان كنار مي آمد نمي شد،

[ صفحه 31]

سيدالشهدا اگر با يزيد، حضرت امير هم اگر با مخالفينش كه مخالف اسلام بودند، كنار مي آمد ديگر كشتاري نمي شد، ديگر جنگ صفيني در كار نمي آمد، جنگ جملي در كار نمي آمد... كدام روز پيغمبر خالي از اين مسائل سياسي و اجتماعي بود،[خالي]از جنگ بود. پيغمبر نمي دانست اگر در احد اين قدر كشته مي شد و در فلان، اين همه عزيزان از بين مي روند؟ لكن تكليف بود، خدا گفته بود اين را، پيغمبر هم نمي توانست تخلف كند، امر خدا بود. خدا بينات فرستاده و ميزان فرستاده و حديد فرستاده «ليقوم الناس بالقسط» اگر شد با بينات، با ميزان، موازين هر چه هست، اگر نشد حديد است، تو سر مردم با حديد زد تا اينكه اينها را آدم كرد، تا جامعه را جامعه ي صحيح

كرد.

تمام انبيا براي اصلاح جامعه آمده اند. تمام. و همه ي آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فداي جامعه بشود. فرد هر چه بزرگ باشد، بالاترين فرد كه ارزشش بيشتر از هر چيز است در دنيا، وقتي كه با مصالح جامعه معارضه كرد اين فرد بايد فدا بشود. سيد الشهدا روي همين ميزان آمد رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا كرد، كه فرد بايد فداي جامعه بشود، جامعه بايد اصلاح بشود. «ليقوم الناس بالقسط» بايد عدالت در بين مردم و در بين جامعه تحقق پيدا بكند. جانها را دادند. مالها را دادند، زحمتها كشيدند، نمي شود گفت پيغمبر يك شب و روز راحت خوابيده باشد، تمام زمان عمرش صرف اين شد كه با هر ترتيبي كه مي شود، با قرآن، با احاديث خودش، با كلمات خودش، با موعظه هاي خودش، وقتي كه مي بيند نمي شود اين، با شمشير، مي زند و اشخاصي كه مي خواهند اين جامعه را از بين ببرند و ملت را تباه بكنند، آن با شمشير، وقتي نمي شود با بينه و ميزان عمل كرد، با حديد عمل

[ صفحه 32]

مي كند. ما همان ادعا مي كنيم كه ما امت رسول الله هستيم و شيعه ي علي ابن ابيطالب، ما بايد مطالعه بكنيم ببينيم آنها چه كردند. شيعه اين نيست كه فقط بگويد من شيعه هستم، اين است كه ببيند چه كردند آنها، دنبال كند همان چيزهائي را كه آنها كردند. پيغمبر اكرم چقدر جنگ در زمان او واقع شد براي اينكه اصلاح كند جامعه را، براي اينكه دست ستمكارها را كوتاه كند، دست اين سرمايه دار چپاولگر را كوتاه كند، دست

آن جبارهاي ظالم را كوتاه كند، تمام عمرش مشغول اين بود در مكه، به آنطور نمي توانست، به بينات و به ميزان و به موعظه ها عمل مي كرد تا وقتي كه درصدد بود، نه اينكه نشسته بود همين طور[در]صدد بود آدم جمع مي كرد تا وقتي كه مدينه مهيا شد و ايشان هم آمدند مدينه، ديگر همه اش مسائل، مسائل جنگ بود و مسائل سياست بود و اينها. اگر امت رسول الله هستيم، اين رسول الله، اگر شيعه علي ابن ابيطالب هستيم، علي ابن ابيطالب چقدر در جنگها رفت در ركاب رسول الله بود تا آخر كه رسول الله تشريف بردند، بعد يك جنگ باطني داشت كه صلاح اين مي ديد كه بايد اجتماع محفوظ بماند و بايد اين استقرار پيدا بكند. آن روزي هم كه بعد از مسائل ايشان با او بيعت كردند، آن روز هم مطلب خودشان را گفتند. اول برنامه شان را گفتند و مهمترين برنامه اين بود كه من حتي آن چيزهايي كه صداق كرديد از چپاولگريها براي زنهايتان، آن هم ازتان مي گيرم. [36] از آنجا كه ايشان اين ندا را در داد، ديدند نمي شود با اين زندگي كرد، اين باهاش زندگي نمي شود، اين غير مسأله ي قبلي است، شروع كردند به چيز كردن و سه تا جنگ مهم [37] انجام داد حضرت امير، چقدر كشته شد از مسلمانها، چقدر كشته

[ صفحه 33]

شد از آن طرف، همه هم مسلمان بودند مسلمان. آن مسلمان بازيخورده بود، آن طرف مسلمان بازيخورده بودند، اين طرف مسلمانان هدايت شده بودند لكن وقتي مسلماني هم بازي خورد و به جنگ با مسلمانهاي هدايت شده برخاست، او هم جوابش

حديد است، اگر بينات و ميزان نتوانست كار خودش را بكند، جوابش حديد است. [38] .

جنگ براي تهذيب ملتها

همين جنگهايي كه پيغمبر اكرم مي كردند يا تحميلي بوده و يا گاهي وقتها هم اتفاق مي افتاد كه ابتدايي بوده است، همانها هم آثار رحمت الهي بوده است براي اينكه به دنبال تهذيب يك ملتها، آنهايي كه تهذيب بردارند بايد تهذيب بشوند و آنهايي را كه مانع از تهذيب ملتها هستند بايد از سر راه برداشته بشوند. اين يك رحمتي است، صورتش را انسان خيال مي كند كه كشتار است لكن واقعش بيرون كردن يك موانعي از سر راه انسانيت است. [39] .

جنگ براي شكستن امپراتوريها

البته به ما هم نسبت مي دهند كه مي خواهند امپراتوري تشكيل دهند. اين خيال باطل است زيرا وضع اسلام و حتي جنگهاي اسلام براي تشكيل امپراتوري نبوده است، بلكه براي شكستن امپراتوريهاي ظالم و روي كار آوردن عدل اسلامي بوده است. [40] .

[ صفحه 34]

جنگ براي اجراي عدالت

جنگ در اسلام يك امري بوده است كه از آن وقتي كه اسلام حكومت پيدا كرد جنگ هم همراهش بود، قبل از آن هم دنبال اين بودند كه نقشه ها را درست كنند، لابد اين طور است. همچو كه مدينه آمد رسول خدا و حكومت تشكيل شد، جنگ يا جنگ تحميلي بود يا هر چي بود در جنگ بود تا آخر عمرش. آن روز هم كه به لقاء الله مي خواست پيوند كند، بپيوندد، آن روز هم جيش «اسامه»اش [41] بيرون شهر بود كه مي خواست جنگ بكند. اين جنگ يك چيزي است كه براي عدالت، جنگ لازم است. اگر مردم عادل باشند كه ديگر جنگي در كار نيست، اگر مردم انسان باشند كه ديگر جنگي در آن نيست. [42] .

جنگ براي رفع فتنه و گسترش معرفت الله

جنگهاي پيغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتي بر كفاري كه با آنها جنگ مي كرده است. رحمت بر عالم است، براي اينكه فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسايشند. اگر چنانچه آنهايي كه مستكبر هستند، با جنگ سرجاي خودشان بنشينند، اين رحمت است بر آن امتي كه آن مستكبر بر او غلبه كرده است، بر خود مستكبر رحمت است، براي اينكه اساس عذاب الهي بر اعمال ماست... عمده ي نظر كتاب الهي و انبياي عظام بر توسعه ي معرفت است. تمام كارهايي كه آنها مي كردند، براي اينكه معرفت الله را به معناي واقعي توسعه بدهند. جنگها براي اين است، صلحها

[ صفحه 35]

براي اين است و عدالت اجتماعي، غايتش براي اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مي خواستند فقط دنيا اصلاح

بشود. همه را مي خواهند اصلاح بكنند. آن مذهبي كه جنگ درش نيست، ناقص است اگر باشد. و من گمانم اين است كه حضرت عيسي - سلام الله عليه - اگر به او مهلت مي دادند، همين ترتيبي كه حضرت موسي - سلام الله عليه - عمل مي كرد، همان طوري كه حضرت نوح - سلام الله عليه - عمل مي كرد، آن هم با كفار آن طور عمل مي كرد. اين اشخاصي كه گمان مي كنند كه حضرت عيسي اصلا سر اين كارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده، اينها به نبوت حضرت عيسي (ع) لطمه وارد مي كنند. معلوم مي شود - اگر اين طور باشد، معلوم مي شود كه يك واعظي بوده، نه يك نبي اي بوده است. واعظ غير نبي است. نبي، همه چيز دارد؛ شمشير دارد، نبي جنگ دارد، نبي صلح دارد؛ يعني، جنگ اساسش نيست، براي اينكه اصلاح را در دنيا توسعه بدهد، براي اينكه مردم را نجات بدهد جنگ مي كند... خداي تبارك و تعالي چون نظرش به اول و آخر است - تا آخر نظر دارد - مي گويد كه «جنگ تا رفع فتنه». [43] غايت، رفع فتنه است؛ يعني، اگر ما پيروز هم بشويم يك كمي فتنه را كم كرديم، اگر ما به جاي ديگر هم پيروز بشويم، باز يك جاي كمي - را - پيروزي حاصل شده است. اگر همه ي دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم، باز همه ي دنياي عصر خودمان را پيروزي درست كرديم. و قرآن اين را نمي گويد، قرآن مي گويد: «جنگ تا رفع فتنه»؛ بايد رفع فتنه از عالم بشود. بنابراين غلط فهمي است از قرآن كه

كسي خيال كند كه قرآن نگفته است «جنگ جنگ تا

[ صفحه 36]

پيروزي». قرآن گفته است بالاتر از اين را گفته، اسلام هم گفته است و بالاتر از اين را گفته است. و رحمت است اين، نه اين است كه نقمتي بر مردم است، يك رحمتي است بر تمام بشر، كه خداي تبارك و تعالي مردم را دعوت به مقاتله كرده است، نه اينكه خداي تبارك و تعالي مي خواهد زحمتي براي مردم ايجاد كند؛ مي خواهد رحمت درست كند، توسعه ي رحمت مي خواهد عنايت كند. [44] .

تأديب قدرتمندان

جنگ براي تأديب قدرتمندان

اگر در قرآن مطالعه كنيد مي بينيد كه آن قدر آيات در جنگ هست كه وادار به جنگ است، وادار به جنگ با كي؟ با قدرتمندان. قرآن آياتي زياد دارد، يكي دو تا نيست، آيات زياد دارد در جنگ، در كيفيت جنگ و جنگهايي كه در صدر اسلام بوده است، بين قدرتمندها و بين پيغمبر اسلام بوده است و قرآن يك كتابي است كه از آن تحرك بيشتر استفاده مي شد تا چيزهاي ديگر، يك كتابي است مردم را حركت داده است، از اين خمودي كه دارند حركت داده است و با همه طاغوتها در انداخته است قرآن. [45] .

جنگ براي شكستن استثمار بني اميه

از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طيبه اي فدايي شدند.

[ صفحه 37]

حضرت امير كه جنگ كرد و در صفين هيجده ماه با معاويه جنگ كرد و چقدرها (بيشتر از ده هزار نفر) كشته دادند و كشتند (خيلي بيشتر) معاويه يك مردي بود كه مي گفت كه من مسلمانم و من خليفه پيغمبر بايد باشم و نماز جماعت مي خواند و امام جمعه بود و همه ي اين كارها را او انجام مي داد و همه ي اين ظواهر را انجام مي داد. معاويه ظواهر را خوب حفظ مي كرد مثل يزيد نبود كه ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ مي كرد و اظهار اسلام هم مي كرد، خوب چه شد كه حضرت امير به جنگ او پا شد؟ براي اينكه يك ظالم بود كه مردم را استثمار كرده بود، رفته بود زمام را گرفته بود مقابل حكومت اسلام و مردم را داشت به ظلم و تعدي وادار مي كرد، چپاول مي كرد مال مردم را، بيت المال را. حضرت امير

تكليف داشت به اينكه با او جنگ بكند، چه شكست بخورد چه شكست بدهد. حضرت امير ديگر مبالات اين را نداشت كه حالا من كه مي روم، لعل شكست بخورم. وقتي ديد كه مي تواند حالا مقابل او بايستد، لشكر كشيد و جنگ شد و بالاخره حضرت امير در اينجا شكست خورد. سيدالشهدا - سلام الله عليه - وقتي مي بيند كه يك حاكم ظالمي، جائري در بين مردم دارد حكومت مي كند، تصريح مي كند حضرت كه اگر كسي ببيند كه حاكم جائري در بين مردم حكومت مي كند، ظلم دارد به مردم مي كند بايد مقابلش بايستد و جلوگيري كند هر قدر كه مي تواند. با چند نفر، با چندين نفر كه در مقابل آن لشكر هيچ نبود لكن تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد تا اينكه اين ملت را اصلاح كند، تا اين كه اين علم يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهايش را داد و اولادش را داد و همه چيزهاي خودش را داد براي اسلام. مگر - ما - خون ما رنگينتر از خون سيدالشهدا است؟ ما

[ صفحه 38]

چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم يا اينكه جان مي دهيم؟ آنها هم در ماجراي دفع سلطان جائري كه مي گفت مسلمانم، مسلماني يزيد هم مثل مسلماني شاه بود اگر بهتر نبود بدتر نبود لكن چون با ملت اينطور مي كرد و مردي بود متعدي و ظالم و ملت را مي خواست زير بار اطاعت خودش بي جهت ببرد، سيدالشهدا لازم ديد كه سلطان جائر را سراغش برود و لو اينكه جان بدهد. خوب

- ما - همين است سيره انبيا، همين بوده است كه اگر چنانچه يك سلطان جائر بر مردم حكومت مي خواهد بكند بايستيد در مقابلش و يا به هر جا مي خواهد منتهي بشود بايد برويم سراغش و نهي از منكرش و امر به معروفش كنيم و بكشيم او را پايين از آن تخت باطل. پس ما مبالاتي نداريم در اينكه كشته مي دهيم، كشته بدهيم، البته بايد هم بدهيم. [46] .

جنگ براي دفاع از فقرا

چقدر آيات ما راجع به جنگها و آداب جنگ و تحريك به جنگ و وادار كردن و امر كردن و الزام كردن به اينكه مسلمين بايد بروند سراغ قتال و جنگ، چقدر آيات هست و جنگ با كي بوده است. اين يك مسأله سطحي است، اين ديگر دقت و علميت نمي خواهد، جنگها با مشركين بوده است. در حجاز اولي كه شروع به جنگ شد، خوب پيغمبر اكرم در مدينه بودند و عده هم كم بود و - عرض مي كنم - تا اندازه اي كه توانستند، قبلا كه در مكه بودند نقشه كشي بود، مسأله، مسأله درست كردن كار و سازنده كردن بود كه افراد را بسازند و آنجا هم مجال اين كه يك كاري انجام بدهد،

[ صفحه 39]

ندادند مشركين. اين مشركين ثروتمند و قدرتمند هيچ مجال ندادند كه پيغمبر دعوت بكند در مكه چندين سال هم مثل حبس بود در آنجا، بلكه همه اش در مكه كه بود يك حبسي بود براي او... وقتي كه ايشان ديگر از مكه يا مأيوس شدند يا ديدند كه مدينه براي كارشان بهتر است، با مدينه اي ها روابط پيدا كردند روابط زيرزميني و سري پيدا كردند

و مطلب را مهيا كردند و رفتند مدينه. مدينه رفتند و خيلي طول نكشيد كه جنگها شروع شد به دعوت قرآن يعني متن اسلام، يعني سند اسلام، جنگها در مدينه شروع شد و چندين جنگ، زياد جنگها بوده است، اين جنگها با كي بوده است؟... ببينيم اين جنگهاي متعددي كه در اسلام واقع شده، زمان رسول اكرم بوده (حالا بعد از زمان رسول اكرم باز حرف ديگر است) زمان خود پيغمبر اسلام بوده است كه متن اسلام است، ديگر هيچ حاشيه نيست، متن اسلام است، قرآن است و آن كه قرآن را آورده است براي مردم، آني كه اينها مي گويند دين را قدرتمندها درست كردند كه آن ضعفا و فقرا را، منافعشان را استثمار كنند و استعمار كنند، ببينيم كه آيا اين جنگها، جنگ اينطور بوده است كه پيغمبر اكرم همدست شده است با قدرتمندها و حمله كرده به فقرا؟ يا با فقرا ساخته و حمله كرد به قدرتمندها؟ هر كس همان ظواهر اول تاريخ را ببيند مي بيند اينطوري بوده كه پيغمبر يك دسته فقير دورش جمع بوده اند، يك دسته بوده اند كه هيچ جا نداشتند غير صفه، اصحاب صفه، يعني يك جايي كه توي اين حياط يك جايي شما فرض كنيد كه يك جايي بود به آن صفه مي گفتند، اينها آنقدر بيجا بودند كه اصحاب صفه اي داشتند و اصحاب پيغمبر بودند و آنجا مي خوابيدند، اينقدر بي چيز بودند، چيزي نداشتند اينها، فقرا بودند، اينها بودند كه در جنگها يك خرما را (در تاريخ است اينها) يك دانه خرما را اين مي گذاشت

[ صفحه 40]

دهانش كه يك خرده اي چيز پيدا كند درمي آورد

مي داد به آن، آن هم مي گذاشت دهانش بعد درمي آورد مي داد به آن، جنگ هم بود داراييشان اين بود، وضع زندگي، آني كه اطراف پيغمبر جمع شده بودند گداها بودند، خوب فقرا و گداها جمع شدند دور پيغمبر، همين فقرا و گداها با تعليم قرآن در زمان خود رسول اكرم حجاز را فتح كردند، آنهايي كه هيچي بودند.... تمام جنگهايي كه پيغمبر كرده است با اين مشركين عرب، مشركين طاغي بوده، مشركين قدرتمند بوده، جنگجو بوده... ما بايد ببينيم كه آيا اين قرآن كه متن اسلام است و اين پيغمبر كه آورنده اسلام و آن وقت اسلام بي حواشي بوده و خود اسلام بوده، متن اسلام بوده، اين اسلام در آن متن اوليه اي كه هيچ ديگر تصرفي از هيچ جا در آن نبوده، اين آيا مردم را دعوت كرده به اينكه با اغنيا بسازيد؟! اغنيا اگر از شما چيزي بردند، اين قدرتها اگر آمدند و مال شما را برداشتند، شما ديگر حرف نزنيد؟! شما ان شاء الله بهشت مي رويد، حرف نزنيد؟! يا همين قرآن مردم را، اين گداها را، - عرض مي كنم - فقير، آن فقيرها كه نه مكان داشتند و يك عده كثيري از آنها روي صفه مسجد يعني يك جاي بي سقف، زمين بي سقف آنجا زندگي مي كردند و پهلوي هم مي خوابيدند و هيچ چيز هم نداشتند كه بخورند، يك چيزي يا به آنان مي دادند يا از اين طرف و آن طرف مي رفتند پيدا مي كردند مي خوردند و آن جمعيتي كه يك خرما را اينطوري دور مي زدند، با اين جمعيت راه افتاد و حجاز را، قدرتمندها را عقب زد، اين افيون است؟ يا اين محرك است؟... اين اسلام

آمده است كه بسازند با كسري [47] و مردم را بگويد تبعيت كنيد از كسري؟! اين آمده است كه بسازد با سلطان

[ صفحه 41]

روم و بگويد به مردم روم، تعليم كند كه بسازيد با اينها؟! يا اين آمد و دو تا امپراطوري را شكست داد و عقبشان زد براي اينكه عدل را در عالم و براي اين فقرا براي اينكه اين فقرا را آنها مي خوردند جلويشان را بگيرد؟... مي آييم سراغ آنهايي كه اسلام در زمان خودش يعني زماني كه متن بوده است و پيغمبر بوده و قرآن، پيغمبر بوده و قرآن، بعدش هم در زمانهاي بعدي كه اسلام با چيزها، جنگها، جنگهاي بين همين طايفه طبقه سه بوده است با امپراتوريها، منتهي اسلام همچو قدرتي داده بود به اين يك عده جمعيت كم، چند هزاري كه رفتند امپراتوري روم را فتح كردند و امپراتوري ايران را هم فتح كردند، امپراتوري ايران كه وقتي كه مثلا در جنگها تجهيز قوا مي كردند، اسبهايشان چه و عرض مي كنم زينهاي اسب طلا، نمي دانم چه بساطي اينها داشتند، همين سر و پا برهنه ها را، همينهايي كه پياده مي رفتند و چندتايشان يك شتر داشتند و البته يكي يك شمشير داشتند، قدرت داشتند، شمشير داشتند اما چند نفر با هم يك شتر داشتند و چند نفر با هم مثلا يك اسب، ده تا اسب در يك جمعيتشان پيدا مي شد، اسبي نداشتند، شتر حسابي نداشتند، اسبي نداشتند،آذوقه حسابي نداشتند اما قدرت داده بود اسلام به اينها يعني تحت تعليمات متن اسلام و آن كسي كه متن اسلام را پياده كرده بود، يك همچو قدرتي به مسلمين داده

بود كه همين آدمهايي كه ديروز چيزي نبودند و يك عده فقرايي با هم آنجا مي لوليدند، امروز شمشير را كشيدند و دو تا امپراتوري كه تمام دنيا، آن وقت از اينجاها خبري نبوده، آن وقت اين دو تا امپراتوري بوده است و يكي روم بوده و يكي ايران بوده است، اين دو امپراتوري را، اين يك مشت عرب مفلوك و گدا كه شمشير چند تا در اين مثلا ده هزار، بيست هزار نفر بوده، اينها همه شمشير نداشتند، همه زره نداشتند همه چيز

[ صفحه 42]

نداشتند، با همين دست خالي راه افتادند لكن قدرت روحي داشتند. [48] .

جنگ براي شكستن اغنيا

جنگهاي پيغمبر همه اش با اغنيا بود و با گردن كلفتها بود و با ثروتمندها بود. [49] .

جنگ براي ايجاد عدالت اجتماعي

پيغمبر اسلام مردم را بسيج كرد؟ همين سر و پا برهنه ها را بسيج كرد بر ضد مشركين و قتال كرد و جنگها كرد تا مشركين را دماغشان را به خاك ماليد و عدالت اجتماعي را ايجاد كرد... اصحاب صفه كه معروف است اينها يك عده اي بودند كه توي مسجد از باب اينكه منزل نداشتند توي مسجد مي آمدند روي صفه اي، يك سكويي آنجا مي خوابيدند. در جنگهايي كه مي شد اينها نداشتند، چيزي، يك خرما را (اينطور مي گويند) يك خرما را اين دهنش مي گذاشت درمي آورد مي داد به آن، آن دهنش مي گذاشت در مي آورد مي داد به آن، اينطور بود وضعشان. اينها را پيغمبر بسيج كرد بر ضد اين سرمايه دارها، بر ضد اين قدرتمندها، بر ضد اين مشركين كه مردم را غارت مي كردند. [50] .

[ صفحه 43]

جنگ با اشراف قدرتمند

درست وقتي تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد عكس اين است يعني طاغوتها به مردم غلبه كرده بودند و خداوند در هر عصري يك نفر را از همين قشر پايين، از همين چوپانها، از همين طبقه مستضعف برانگيخت و اين طبقه مستضعف را بيدار كرد و بر ضد طاغوتها قيام كرد و فرعون را غرق كرد و از بين برد. و اما اسلام كه تاريخش نزديك به ماست آنها اينقدر دورند. تاريخ نزديك به ماست، زندگي پيغمبر اكرم معلوم است براي همه چه جور بوده است. معارضهاي او و جنگهاي او معلوم است با كسي جنگ كرده، پيغمبر اكرم در مكه مكرمه از همين طبقه مردم، البته از اشراف به آن معنا كه سادات آن وقت بودند، نه اشراف به آنها معنا كه سرمايه دار بودند، به آن معنا كه

سادات بودند، از آنها بود لكن فقير بود، از طبقه فقرا بودند اينها، تا آخر هم با همين فقر زندگي كردند و مع ذلك اين كارها را انجام دادند، از همين طبقه در مكه پيدا شد و اشراف مكه و سرمايه دارها و قافله دارها و اينها با او مخالفت كردند به اندازه اي كه نمي توانست ديگر آفتابي بشود، توي غار رفت، مدتها در غار محبوس بود آنجا تقريبا، تا كارهاي تبليغات زير زميني را اينجا كرد. يك عده اي را با خودش همراه كرد و بعد ديد اينجا زورش به اينها نمي رسد با مردم مدينه بست و بند كرد و تشريف بردند مدينه، در مدينه هم كه رفتند وارد نشدند به يك طايفه چيزدار، به همين فقرا، به همين مردم ضعيف. مسجد پيغمبر اكرم هم مثل اين مسجدهاي شما نبوده است مسجد اعظم [51] ، يك جاي كوچكي، يك سقفي با اين چيزهاي خرما، با اين چيزهاي خرما يك چيزي درست كرده بودند، يك ديوار اينقدري هم براي اين كه مثلا حيوانات وارد نشوند با يك چيزي گلي

[ صفحه 44]

يا از همينها درست كرده بودند. اما سرنوشت اسلام را در يك همچو مسجدي درست مي كردند. مسجد بود، همچو نبود كه قبه و بارگاه باشد و ميان تهي، از آن تأسيسات خالي لكن از همان جا روم و ايران را شكست دادند، هر چه هم بخواهند اينها گريه كنند. اين پيغمبر اكرم از همين طبقه پايين به طوري كه وقتي هم مدينه تشريف بردند باز اصحابي ايشان داشتند كه خانه نداشتند، هيچ خانه نداشتند، در مسجد اينها مي خوابيدند، يك صفه اي بود كه اصحاب

صفه مي گفتند، عده اي آنجا پهلوي هم همان جا مي خوابيدند زندگي شان همان بود. زندگي نداشتند وقتي هم مي خواستند جنگ بروند هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، اين جوري بود وضعشان. هيچي، هيچ خبري نبود در كار. از اين طبقه بودند، در مقابل كي؟ جنگهاي پيغمبر با كي بوده؟ آيا پيغمبر آمده اين طبقه مستضعف را خواب كند كه آنها بمكندش؟! يا آمد و اين طبقه ضعيف را، اين مستضعفين را برانگيخت؟ جنگهاي پيغمبر همه اش با همين اشراف بود و با همين باغدارها و با همين سرمايه دارها و با همينها و بعد هم با سلاطين و با كسان ديگر. [52] .

[ صفحه 45]

جنگهاي باطل

قدرت طلبي و حب نفس

منشأ نزاع ها خودخواهي است

اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلي هيچ وقت با هم نزاع نمي كنند اگر اوليا و انبيا را شما فرض كنيد كه الان بيايند در دنيا، هيچ وقت با هم نزاع نمي كنند براي اينكه نزاع مال خودخواهي است، از نقطه نفس انسان پيدا مي شود كه آنها نفس را كشته اند، جهاد كرده اند و همه خدا را مي خواهند، كسي كه خدا را مي خواهد نزاع ندارد، همه نزاعها براي اين است كه اين براي خودش يك چيزي مي خواهد اين هم براي خودش يك چيزي مي خواهد، اين دو خودها تزاحم مي كنند، اين قدرت را مي خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مي خواهد مال خودش باشد، تزاحم مي كنند، جنگ در مي آيد. اگر مردم تربيت بشوند به تربيت انبيا كه همه كتب آسماني براي اين تربيت آمده است، همه اين نزاعها از بين مي رود، همه اين گرفتاريهايي كه براي بشر است از بين مي رود. [53] .

[

صفحه 46]

منشأ جنگها ابرقدرتها هستند

در دنيا هم همه فسادها و همه جنگهايي كه در عالم تحقق پيدا مي كند به دست ابرقدرتها، همه جنگهاي شيطاني و طاغوتي است. در جنگها هم جنگ طاغوتي هست و جنگ توحيدي. جنگهايي كه پيغمبرها مي كردند، اوليا مي كردند، مومنين مي كردند براي اين بود كه اشخاص سركش را از آن سركشيها برگردانند و تعديل كنند، اين جنگ، جنگ الهي است و آن جنگهايي كه براي احراز مقام است، براي به دست آوردن قدرت است، براي تحميل بر جامعه هاست، براي جنايتكاري اين ابرقدرتهاست يا هر قدرتي، اين جنگها جنگهاي ابليسي است و جنگهاي طاغوت است. [54] .

اساس جنگها حب نفس است

اساس اين گرفتاري هايي كه بشر به آن مبتلا هست، از زمان آدم صفي الله تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنكه بشر به آن مبتلا هست و اساس تمام فسادها و جنگها و جنگها و ظلمها و تعديها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است كه شعبه هايي از اين حب نفس و مظاهري دارد كه اگر ملاحظه بفرماييد، اين مظاهر كه پايه اش حب نفس است، بشر را به تباهي كشيده و مي كشد و انبيا هم براي اصلاح اين امر آمده اند و مع الأسف آنطوري كه آنها مي خواستند، موفق نشده اند و گمان ندارم كه هيچ كس موفق بشود. يك شعبه از اين و يك مظهري از اين حب نفس، حب رياست است، حب جاه است، حب غلبه است. از اول عالم تا حالا از اين قدرتهاي جابر هر چه به مردم رسيده است، از اين حب اشتهار، رياست، حب قدرت و از اينها بوده است كه اساسش همان حب نفس است. الان هم كه ما

در يك وضعي باقي هستيم در دنيا

[ صفحه 47]

كه همه مي دانيد دنيا الان چه خبر است و بر بلاد مسلمانها چه مي گذرد و بر كشورهاي مظلوم چه ظلمها واقع مي شود، اساس همه اينها همان حب مسند و رياست است. حب قدرت است كه امريكا را وادار مي كند كه اين جنايتهايي كه در طول تاريخ بيسابقه است، انجام بدهد و حب سلطه و رياست است كه شوروي را برمي انگيزد كه اينطور با مردم دنيا و مظلومين دنيا رفتار كند و حب نفس است كه كشورهاي اسلامي سران كشورهاي اسلامي در مقابل جناياتي كه از اين قدرتها واقع مي شود و از وابستگان آنها واقع مي شود بي تفاوتند. اگر چنانچه اين حب نفس در اين سران كشورهاي اسلامي نبود و اين حب جاه و قدرت نبود، با اين فجايع كه واقع شده است، با اين ظلمهايي كه واقع شده است بر ايران و بدتر از او بر لبنان نمي نشستند تماشا كنند.

اگر اين حب جاه نبود كه ارث شيطان است و از اول شيطان براي همين خصيصه اي كه داشت، مطرود شد و چون خودش را از آدم بالاتر مي دانست و خودش را نار مي دانست و آدم را طين و آن نورانيت آدم را ادراك نكرده بود، موجب اين شد كه مطرود شد و قسم خورد كه همه را مطرود كند، يعني همه بشر را و الان دارد او موفق مي شود در مقابل همه انبيا. اين حمله اي كه صدام به ايران كرد، خوب، همه مي دانيد كه براي اين بود كه سردار قادسيه بشود و آن مسائل و اين حمله اي كه اسرائيل بر لبنان

در مقابل چشم همه مسلمانان منطقه و دولتهاي منطقه كرد، همه مي دانيد كه براي قدرت طلبي و جاه طلبي و امريكا هم همين و همه قدرتها هم همين. [55] .

[ صفحه 48]

بي تقوايي عامل جنگ

اگر تقوا در كار بود و اگر چنانچه هر كسي روي مرز خودش عمل مي كرد، اين همه جنگ و جدال پيش نمي آمد. [56] .

تخصص بي تعهد علت جنگ

ما مي دانيم كه اگر با دقت ريشه يابي كنيم آنچه بر ملت ما گذشته و اكنون مي گذرد حتي جنگ تحميلي سرچشمه از دانشگاه غربزده و متخصصان غير متعهد و وابسته گرفته است. [57] .

سركشي نفس منشأ جنگها

آمال نفساني كه پايين تر از آمال عقلاني است، عالم را به آتش كشيده، تمام اين جنگها و تمام اين نزاعهايي كه در عالم واقع مي شود چه در يك عائله واقع بشود يا در همه عالم كه آن هم يك عائله است - تمام اينها از همين سركشي نفس است. [58] .

[ صفحه 49]

جنگهاي جهاني اول و دوم

تجزيه دولت عثماني در جنگ جهاني اول

شايد بسياري، بعضي از شما يادشان بيايد جنگ بين المللي را، جنگ اول [59] بين المللي را كه با مسلمين و با دولت بزرگ عثماني چه كردند. دولت عثماني يكي از دولي بود كه اگر با شوروي طرف مي شد، گاهي او را زمين مي زد، ساير دول حريف ميدان او نبودند. دولت عثماني يك دولت اسلامي بود كه سيطره اش گرفته بود تقريبا از شرق تا غرب را، آنها ديدند كه با اين دولت اسلامي به اين قوي اي نمي شود چاره اي كرد، نمي شود ذخاير را برد. بعد از اينكه در اين جنگ با آن بساط غلبه پيدا كردند، تجزيه كردند دولت عثماني را به دولتهاي بسيار كوچك، كوچك. براي هر يك از آنها هم يا اميري قرار دادند يا سلطاني قرار دادند يا رئيس جمهوري قرار دادند، آنها در قبضه ي مستعمره چيها و ملت بيچاره در قبضه آنها، با اين وضع يك دولت عثماني با آن مرز را زمين زدند و دولتهاي اسلامي از خواب بيدار نشدند يا خودشان را به خواب زدند. اين دولت عثماني در

[ صفحه 50]

تحت ظل خلافت اسلامي، در تحت ظل اتكا به قرآن مجيد آن مرز را داشت، بعد از آنكه تجزيه شد، در زمان ما، در زمان آتاتورك [60]

خبيث، اسلام را در آنجا الغا كردند و الان دولت تركيه دولت مسلم نيست، دولت حسابش از اسلام جداست، مراسم ديني ندارد دولت، احكام ديني دولت ندارد لكن ملت شريف تركيه مسلم هستند و اينها هستند كه در سالهايي كه به مكه مي روند طايفه اينها به نسبت بيشتر از ديگران است. دولت يك همچو دولتي است، آن مرز را به اتكا به اسلام به دست آورد و آنها ديدند كه اتكا به اسلام نقطه ي بسيار بزرگي است كه با اين اتكا نمي شود دولتهاي اسلامي را از بين برد، در تركيه اسلام را از حساب دولت جدا كردند و حالا مي بينيد كه در قبرس كه از تركها كشته مي شود يك مسلم نيست كه متأسف باشد. اين تأسف دارد كه يك دولتي جوري بكند، طوري رفتار بكند كه بعد از آن كه در مقابله نصاري زمين بخورد يا از آن كشته داده بشود، دولت اسلامي ديگر بي تفاوت باشند نسبت به او. اگر يك نفر هم اظهار تأسف بكند (يك آخوند پوسيده اي مثل من) دول اسلامي كه اظهار تأسف نمي كنند براي اينكه مجد اسلامي را از دست دادند. [61] .

[ صفحه 51]

تجهيزات مفسدين علت جنگها

اين جنگهايي كه اخيرا يعني در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهاني، جنگ دوم جهاني، اين جنگهايي كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهايي كه از مردم شد براي اين بود كه اسلحه ها در دست غير صالحها بود، ناشايسته ها اسلحه ها را به دست داشتند. [62] .

جنگ عمومي جهاني عامل نابودي بشريت

جنگ عمومي مطابق است با قطع نسل بشر. اينطور نيست كه جنگ عمومي بكند و آن يكي غلبه كند بر او، او را از بين ببرد و خودش زندگي كند. براي اينكه قضيه جنگهاي ذره اي است، اتمي است و تمام بشر از بين مي رود و هيچ عقلي اقتضاي اين را هم نمي كند كه يك جنگ عمومي را اين جنگ عمومي غير آن جنگ عمومي اول و دوم بوده. جنگ عمومي اول و دوم جنگ عمومي بود كه اين ابزاري را كه الان پيدا شده، نبود اين ابزار. جنگ اول كه خيلي كم بود، جنگ دوم هم بود اما اين طور نبود الان وضع جوري شده است كه اگر يك جنگ عمومي بخواهد در دنيا پيدا بشود، عقلاي دنيا مي دانند، همين ابرقدرتها مي دانند كه اين جنگ مثل آن جنگها نيست. اين جنگ، بشر را به نابودي كشيدن است يعني هم شوروي نابود خواهد شد، هم امريكا نابود خواهد شد هم ساير ممالك نابود خواهد شد. يك همچو جنگ عمومي نخواهد پيدا شد. [63] .

[ صفحه 52]

وحشت از جنگ عمومي جهاني

اگر مي گويند كه شوروي مثلا مستقيما دخالت مي كند در ايران و لشكر سرخ مي ريزد ايران را مي گيرد، اين دروغ است براي اينكه همچو كاري نمي تواند بكند از باب اينكه آن طرفش هم يك قلدري مثل خودش ايستاده است اگر او اين كار را بخواهد بكند جنگ مي شود و الان همه ابرقدرتها مي دانند كه اگر يك جنگ عمومي بشود تمام بشر از بين مي رود براي اينكه با اين سلاحهايي كه الان هست ديگر اين طور نيست كه جنگ، جنگ منطقه اي باشد، در يك قطري جنگ بكنند

در يك قطر ديگري نباشد، همه منطقه هاي دنيا، همه بلاد دنيا از بين خواهد رفت و هيچ عاقلي اقدام به همچو جنگي نخواهد كرد. ما اگر فرض هم بكنيم كه يك لشكر اجنبي وارد بشود به مملكتمان، اين هم باز همه تجربه كردند در تاريخ كه اجنبي اگر بيايد ممكن است وارد بشود و زورش غلبه كند بر يك ملتي لكن نمي تواند بماند هميشه، وقتي كه آمد و وارد شد، هر فردي از آن را اين ملت از بين مي برد، تمامش مي كند. [64] .

تجزيه كشورهاي اسلامي توطئه دشمنان

اين تبليغات باعث شد كه برادران را از هم جدا كردند و ملتهاي مختلف ساختند و چيزهايي كه در صدر اسلام مطرح نبود، مطرح مي كنند تا جدا شوند و ضعيف شوند. بدتر از اين، مشكل حكومتهاست. در زمان عثماني كه مسلمين حكومت نسبتا قوي داشتند و قدرتي بود كه گاهي كه ژاپن و با شوروي مبارزه مي كرد و غلبه مي كرد، مع الأسف به واسطه همين كه اجانب از اين وحدت

[ صفحه 53]

مي ترسيدند. وقتي در جنگ اول جهاني غلبه كردند، حكومت عثماني را تكه تكه كردند و هر كس را بر جايي گماردند و كوشيدند اين حكومتها با هم دشمن شوند زيرا مي دانستند كه مسلمين با اين خزائن و اين جمعيت اگر متحد شوند براي امريكا و براي غرب حظي نيست و شايد مسلمين آنها را تهديد مي كردند، از اين جهت حكومتها را با هم بد كردند و اينها مأمورين آنها بودند. [65] .

تجزيه ي مسلمين ثمره جنگ جهاني اول

در اين جنگ عمومي كه غلبه پيدا كردند آنها عليه عثماني كه يك دولت بسيار بزرگي بود و از مصر تا حجاز تا خيلي جاهاي ديگر بود اين را تكه تكه كردند و هر جايش را به يك كسي دادند، به يكي از نوكرهاي خودشان (يعني خارجي ها) اداره شان بكنند. اين حكومتها را مقابل هم قرار دادند، سلطان كذا و سلطان كذا، رئيس جمهور كذا، و رئيس جمهور كذا، همه را مقابل هم قرار دادند همه را دشمن هم كردند، اين دشمن آن و آن دشمن اين. حالا كنار نشسته اند و بردند همه چيز ما را، اينها با هم دشمني كردند خودشان با هم دشمني كردند.

در هر مملكتي هم احزاب درست كردند، حزبهاي مختلف، حزبهايي كه همه مخالف هم هستند، اين آن را بكوبد و آن اين را بكوبد، جبهه هاي مختلف، حزبهاي مختلف. من حيث لا يشعر هم و مسلمين مع الاسف به واسطه عدم توجه به عمق مسائل تحت تأثير واقع شده و مي شوند. دولت عراق علي حده و دولت ايران علي حده، هر دو مسلم اما با هم دعوا و جنگ دارند. دولت پاكستان علي حده، دولت كذا علي حده و همه شان مسلم اما

[ صفحه 54]

با هم جنگ دارند. دعوا دارند. [66] .

تجربه شكست متجاوزين در جنگ جهاني دوم

چه بسا يك لشكري، يك جمعيتي پيروز بشوند به يك جمعيت يا ملت ديگر و خوب از عهده برآيند لكن نتوانند حفظ كنند پيروزي خودشان را. بسياري از اين كشور گشاها بوده اند كه زده اند رفته اند و جلو رفته اند و فتح كرده اند لكن نتوانستند حفظ كنند. وقتي كه به يك حدي رسيدند، يك جهاتي پيش آمد كه نتوانستند حفظ كنند. شكست خوردند، اين بايد عبرت بشود براي كساني كه در يك ميدان پيروز شدند و باز تتمه دارد، نرسيده اند به مقصد. در همين جنگهاي عمومي كه شده است، يكوقت، يك سرداري با فشار و زور و با لشكر خيلي جرار جاهايي را گرفت و پيش رفت مثل هيتلر، [67] پيش رفت فرانسه را گرفت و - عرض مي كنم - حمله كرد به شوروي و يك مقداري هم از شوروي گرفت لكن جهاتي پيش آمد كه در همان جا شكست خورد و شكستن هم تا آخر تا ملزم شد (به طوري كه گفته اند) خودش را بكشد. [68] .

نفت عامل تعيين كننده در جنگ جهاني دوم

در اين جنگ عمومي دوم كه هيتلر پيش برد و فرانسه را گرفت و

[ صفحه 55]

خيلي جاهاي ديگر و حمله كرد به شوروي و اينها، چرچيل [69] آن سياستمدار انگليسي آمد در مجلس انگلستان و شروع كرد راجع به ضعف خودشان و راجع به گرفتاريها و راجع به شكست خوردنها «ما كجا را از دست داديم و كجا را از دست داديم كار ما چطور است، مملكت ما چه خواهد شد، زندگي ما چه خواهد شد» خيلي طولاني شكايت و اينكه ما از بين رفتيم، آخرش يك كلمه گفت، گفت لكن پيروزي

مال كسي است كه روي موجهاي نفت سوار است و حدسش هم درست بود و پيروزي هم مال اينها شد كه نفتهاي ما را بردند. [70] .

جنگ قدرتها براي غلبه بر ديگري

جنگ جهاني، جنگ بود بين دو تا قدرت بزرگ، يك قدرت اين طرف بود، يك عده اي از دولتها اين طرف بودند، يك قدرت آن طرف بود و يك عده اي از قدرتمندها آنجا با توپ و تفنگ و چيزهايي كه آن وقت بود به جان هم ريختند. هم در جنگ اول، من هر دو آنها را يادم هست و شماها نبوديد، آن وقتها هم در جنگ اين طور بود كه دو تا قدرت بودند كه مقابل هم ايستاده بودند، زدند تو سر هم تا يكي غلبه كرد، هم در جنگ دوم كه باز دو تا قدرت با هم، يعني دو گروه از قدرت با هم اختلاف كردند، زدند، همه چيز كردند و از بين بردند. [71] .

[ صفحه 56]

خسارات ايران در جنگهاي جهاني

مع الأسف ملتهاي ضعيف، كشورهاي ضعيف در حال جنگ و در حال صلح، اينها پايمال مي شوند. گفته مي شود كه خروس، هم در عزا و هم در عروسي ذبح مي شود، ملتهاي ضعيف هم اين طورند من هر دو جنگ بين المللي را يادم هست و گمان ندارم هيچ كدام از شما جنگ بين المللي اول را يادش باشد. ما در جنگ بين المللي هم مشاهده مي كرديم، من كوچك بودم لكن مدرسه مي رفتم و سربازهاي شوروي را در همان مركزي كه ما داشتيم در خمين، من آنجا آن ها را مي ديدم و مورد تاخت و تاز ما واقع شديم در جنگ بين المللي اول، جنگ بين المللي دوم را بسياري از شماها يادتان هست كه ما مورد تاخت و تاز اين سه قوه واقع شديم، امريكا، انگلستان، شوروي. سربازهاي آنها در همه كشور ما تقريبا

پخش بودند. شوروي تقريبا از بيرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آن جاها و كسان ديگر هم جاهاي ديگر. ما مورد تاخت و تاز بوديم به عنوان پل پيروزي. ما بايد مورد تاخت و تاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند بعد هم كه پيروز شدند و حال صلح پيش آمد باز ما ذبح شديم. كشورهاي ضعيف اين طورند، در حال صلح مورد تاخت و تازند و ذبح و در حال جنگ هم همين طور. ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود در حالي كه دنيا در صلح به خيال خودشان آرامش و صلح بود، اين قواي بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند كه همه چيز ما را از دست بدهند، ببرند، بگيرند از ما، ما در طول مدتي كه انگلستان و امريكا در اين جا دخالت مستقيم داشتند، هيچ چيز خودمان نداشتيم. [72] .

[ صفحه 57]

طغيان طبقات بالا سبب بروز جنگ

بعثت براي همين است كه همگان را تزكيه كند و اين تزكيه براي دولتمردان، براي سلاطين، براي رؤساي جمهوري، براي دولتها و براي سردمداران بيشتر لازم است تا براي مردم عادي. اگر افراد عادي تزكيه نشوند و طغيان پيدا بكنند، يك طغيان بسيار محدود است. يك نفر در بازار يا يك نفر در روستا اگر طغيان بكند يك نقطه محدودي را به فساد ممكن است بكشد، لكن اگر طغيان در كسي شد كه مردم او را پذيرفته اند، در عالمي شد كه مردم آن عالم را پذيرفته اند، در سلطاني شد كه مردم آن سلطان را پذيرفته اند، در رؤسايي شد كه مردم آنها را پذيرفته اند، اين گاهي يك كشور را به فساد مي كشد و

گاهي كشورها را به فساد مي كشد. اين طغيانها كه موجب اين شد كه كشورهايي به تباهي كشيده بشود براي اين است كه تزكيه نشده است كسي كه زمام امور به دستش است. شما مقايسه كنيد صدام را با يك نفر آدم عادي، يك نفر آدم عادي هر چه طغيان بكند و هر چه فرعونيت داشته باشد جز اينكه يك افراد معدودي را به تباهي بكشد يا خانواده خودش را به تباهي بكشد كار ديگري از او نمي آيد اما صدام را ببينيد كه طغيان كرده است و طاغي است و اين طغيان موجب به فساد كشيدن اين مملكت، دو مملكت بلكه يك منطقه ممكن است بشود و اگر اين طغيان در رئيسهاي جمهور بزرگ دنيا باشد، اگر رئيس جمهور امريكا طغيان بكند، طغيان او يك كشورهاي بسيار را به فساد مي كشد. جنگهاي بزرگي كه در دنيا واقع شد مثل جنگ اول و جنگ دوم براي همين بود كه طغيان در آن طبقه بالا بود و آن بالا كه مهذب نبودند، طغيان كردند و كشورهاي بزرگ را به فساد كشاندند. [73] .

[ صفحه 58]

صلح اسلامي و صلح انگليسي

در جنگ عمومي دوم، بعد از آن كه يك دست بر دسته ديگر با هم چيره شدند و شوروي و انگلستان هم با هم بودند در آن وقت، چرچيل اعتقادش اين بود كه حالايي كه ما طرف را شكست داديم. حمله كنيم به اينهايي كه همراه ما بودند، به شوروي حمله كنيم مجلس جلويش را گرفت براي اينكه آنها هم، نه اينكه نمي خواستند، آنها مي ديدند كه ممكن است شكست در آن باشد. اينها وضع صلحشان اين طوري است.

صلح صدامي اين سنخ صلح است، نه صلح شماست كه اسلامي است و واقعا صلح را مي خواهيد. [74] .

تفاوت جنگها

تشابه منطق كارتر و معاويه

در جنگ صفين وقتي كه عمار ياسر براي خاطر جنگ با معاويه در ركاب اميرالمؤمنين كشته شد، بين لشكر معاويه حرف واقع شد كه پيغمبر به عمار فرمودند كه تو را فرقه ياغي و باغي شهيد مي كنند و حالا لشكر معاويه شهيد كرده است عمار ياسر را. پس بايد فرقه باغي و طاغي همين معاويه و لشكر او باشند. معاويه گفت كه نه اين را اميرالمؤمنين كشته براي اينكه او فرستاده او را به جنگ و وقتي كه او فرستاد به جنگ پس اميرالمؤمنين او را كشته است. پس فرقه باغيه عبارت از آن دسته هست. منطق كارتر همين منطق معاويه است كه گفته است به اين كه اينها مردم را به كشتن مي دهند يعني علماي اسلام مردم را به كشتن مي دهند. حالا بايد ما حساب اين را با ايشان بكنيم ببينيم كه آيا اين منطق ايشان همان

[ صفحه 59]

منطق معاويه است يا يك قدري هم بدتر، يا يك منطق صحيحي است. [75] .

فرق بين قيام دنيايي و الهي

دشمنهاي ما مي خواهند براي دنيا بزنند، شما براي خدا مي خواهيد جنگ بكنيد يا نهضت تان براي خدا بوده است، آنها براي دنيا بوده. اين دو تا فرق، فرق بين اين دو تا خيلي زياد است كه يك دسته اي براي خدا قيام كنند، يك دسته اي براي دنيا. آنكه براي دنياست تا ببيند شايد دنيايش متزلزل مي شود فرار مي كند. آنكه براي خداست تا آخر هم فرار نمي كند. [76] .

ظل الله و ظل شيطان اهداف جنگهاست

جنگ علي ابن ابيطالب با جنگ معاويه ماهيتا فرق دارد، ذاتا فرق دارد، يكي شمشير مي كشد و ظل الله است، ظل خداست، يكي شمشير مي كشد و ظل شيطان است، ماهيتا اين دو تا با هم فرق دارند. [77] .

دشمن مردم را بمب باران مي كند ولي ما نظاميان را

عمده ي حرف اين است كه فرق است مابين قواي مسلح ايران با قواي مسلح عراق، فرق است ما بين فرماندهان قواي مسلح ايران با فرماندهان قواي مسلح عراق، و آن اين است كه اينها به اسلام فكر

[ صفحه 60]

مي كنند و روي قواعد اسلام مي خواهند عمل بكنند و لهذا به شهرهايي كه دفاع ندارند، به مردم بازار و به مردم و فقراي جاهاي ديگر كاري ندارند و فقط اگر چنانچه الزام پيدا كردند كه يك مثلا توپي بيندازند، يك بمبي بيندازند، به همان مراكزي كه مراكز قدرت شيطاني است اينها هجوم مي كنند، لكن فرماندهان عراق از خدا بي خبرند، اعتقادي به اين مسائل ندارند و لهذا توي شهرها مي اندازند بمبهايشان را، در خرمشهر، در اهواز، در اين جاها شهرها را - چيز قرار مي دادند - هدف قرار مي دهند و ما دستمان بسته است از اين جهت كه نمي خواهيم مردم عادي و مردم بي گناه تلف بشوند و آنها دستشان باز است از باب اينكه اعتقاد به آن چيزهايي كه در اسلام مطرح است، آن چيزهايي كه انسان «بما انه» انسان مي فهمد، آن چيزهايي كه شرف انسان اقتضا مي كند، آنها اين مسائل پيش شان مطرح نيست، آنها همان پيش بردن و رفتن و زدن و اين طور چيزها، لكن اين طور نيست كه مملكت ايران نتواند اينها را از بين ببرد، لكن مي خواهد قدم

قدم پيش برود كه مبادا بي گناهها خداي ناخواسته زيرپا بروند. پس ما بايد روي قواعد اسلامي عمل بكنيم. قدم به قدم پيش رفتيم تكه تكه جلو رفتيم و آنها خيال كردند قدرتي در كار نيست، حالا فهميدند آنها كه نه، قدرت هست، لكن قدرتمندان اين جا روي يك قواعد عمل مي كنند و قدرتمندان اشرار روي يك قواعد ديگر عمل مي كنند و لهذا آنها مراكز جمعيت را هر جا پر جمعيت است آنها به توپ مي بندند يا نارنجك مي اندازند، اين ها مي خواهند همان هدفهايي كه مربوط به قواي مسلحه آنهاست چيز بكند. [78] .

[ صفحه 61]

ارتش ما به تكليف عمل مي كند و ارتش دشمن به نفس

فرق ارتش ما و ارتش آنها اين است كه ارتش ما دستش بسته است، ارتش ما اسلام برايش تكليف معين كرده، ارتش آنها دستشان باز است، توپ، موشك زمين به زمين به اصطلاح خودشان مي اندازند، نه متري، ده متري، يك شهر هم همه اش را خراب كنند، آن وقت تبريك مي شنوند. ارتش ما نمي كند اين كار را، نمي تواند اين كار را بكند و نخواهد كرد، ارتش ما فقط موارد جنگي آنها و اشخاصي كه مخالف اسلام و قيام بر ضد اسلام كردند، مي كوبد و خواهد كوبيد. [79] .

دشمن به دنبال ويراني است

صدام گفته است كه اگر چنانچه به مقاصد من عمل نكنيد من بيشتر از اين كشور شما را خراب مي كنم. تو هر چه توانستي كرده اي و هر چه بتواني مي كني و بيشتر از آن هم نتوانستي كه بكني، نه اينكه نخواستي بكني. تو اگر بتواني تمام مسلمين ايران را خواهي كشت. لكن اين خيال باطلي بود كه كردي و گمان كردي كه ملت ايران بي تفاوت است اگر تو هجوم بياوري به كشورش و ارتش ايران ضعيف و ناتوان است. و به تو فهماند ملت و ارتش كه مسأله آن طور كه تو حساب كرده بودي و آن طور كه قدرتهاي بزرگ حساب كرده بودند، آن طور نبود و همان وقت كه تو هجوم كردي و ناگهان هجوم كردي، جلوي تو را گرفتند و پس از آن يك قدم هم پيش نيامدي و حالا هم هر روز عقبتر خواهي رفت و اگر نبود خوف اينكه ملت شريف عراق صدمه ببيند، اگر ما هم و ارتش ما هم و ملت ما هم مثل صدام فكر مي كرد كه بايد پيش

برد ولو به كشتن ملتها، ولو به

[ صفحه 62]

كشتن بچه ها و زنها و پيرمردها، اگر يك همچو برنامه اي بود، امروز مي ديدي كه عراق ديگر كساني را كه بتوانند انجام كاري بدهند ندارد، لكن كشور ما متعهد به اسلام است و ارتش ما متعهد به اسلام است و ارتشي است كه از بالاي سر شهرهاي بزرگ عراق مي گذرد و در آخرين نقطه عراق در مرز اردن مي كوبد مراكز نظامي عراق را و يك بمب در شهرهاي عراق نمي اندازد. اين كشور، اسلامي است و اين لشكر اسلامي و اين قواي مسلحه اسلامي است و آن كسي كه مي كوبد مسلمين را و آواره مي كند مسلمين عرب را و به تباهي مي كشد كشور اسلامي را به جرم اسلاميت، آن كس در سلك مسلمين نيست. هر چه هم فرياد بزند كه من مسلمم، فرياد بزند كه من شهادت مي دهم، لكن اين اسلام نفاق است كه بسياري اين شهادتها را مي دهند و در صدر اسلام هم مي دادند، لكن منافقيني بودند كه بالاتر از ساير كفار بودند. [80] .

رضايت الهي و شيطاني اهداف جنگها

فرق است ما بين ايده شماها و دشمنهاي شما. آنها براي قدرتمندي، براي نمايش قدرت، براي شيطان، با اسلام به جنگ برخاستند و شما براي خدا و براي رضاي او و براي قوت دادن به اسلام و پياده كردن احكام اسلام به دفاع برخاستيد. شما مدافع از انسانهاي مظلوم در طول تاريخ هستيد. مدافعات شما از اسلام و پيروزي شما انحصار به پيروزي در ميدان ندارد. شما در تمام ابعاد پيروز هستيد و شما در تمام جهات معنوي و مادي پيروز هستيد و شما در طول

تاريخ پيروز هستيد و پيروزي شما پشتوانه پيروزي

[ صفحه 63]

مستضعفين جهان است در طول تاريخ. شمايي كه با آغوش باز و با روي گشاده به طرف الله و به طرف لقاء الله و به طرف شهادت مي رويد پيروز هستيد، چه در ميدان جنگ پيروز بشويد و مي شويد و چه خداي نخواسته شكست بخوريد و نخواهيد خورد. شما آن چيزي را كه همراه داريد دشمنان شما ضد او را همراه دارند شما رضاي خدا را همراه داريد و آنها سخط خدا را. شما ايمان را همراه داريد و آنها طرفداري از كفر را. شما آرامش قلبي داريد و در اين جنگ با آرامش، با خاطر آسوده، با اين ايده كه اگر شهيد بشوم پيروزم و اگر پيروز بشوم هم پيروزم، شما اين را داريد و آنها از مرگ فرار مي كنند. بين اين دو طايفه بسيار فرق است، آنكه مرگ را در آغوش مي گيرد براي اينكه شهادت است، براي اينكه از اسلام است، براي اينكه دفاع از حق است و آنكه از مرگ فرار مي كند براي اينكه براي طعمه جنگ مي كند. [81] .

هدف رزمندگان لقاء الله است

آنها كه داوطلب براي جنگها هستند، داوطلبي شان براي شيطان است. آنها هم داوطلب مي شوند. شما هم داوطلب هستيد، لكن فرق هست ما بين داوطلبي و ايثار شما با داوطلبي و ايثار منحرفين. آنها براي رسيدن به دنيا و رسيدن به آمال و شهوات نفساني وارد مي شوند در ميدانها و شما براي شهادت و براي رسيدن به لقاء الله وارد مي شويد. [82] .

[ صفحه 64]

شباهت در صورت اعمال و تفاوت در غايات

صورت اعمال هميشه شبيه به هم است، ظاهر عمل از يك فاجر فاسد ظاهر بشود يا كافر ظاهر بشود از يك مؤمن موحد يا از يك ولي خدا، ظاهر يكي است. شمشيري كه ابن ملجم مي كشد و بهترين خلق الله را شهيد مي كند با شمشيري كه بهترين خلق الله مي كشد و عدو الله را اعدام مي كند در صورت يكي است، شمشير است و قدرت عمل است و كشتن آن طرف يا شهيد كردن آن ظرف، اما آنچه كه ممتاز مي كند اين دو عمل را از هم و همه اعمال صادره از بشر به واسطه او ممتاز مي شود، آن عبارت از غايات اعمال است. انگيزه هاي اعمال است. اين شمشير براي چه كشيده شد و براي چه زده شد؟ اين ندا براي چي بلند شد و براي چي ختم شد؟ اگر شمشير براي خدا بلند بشود و براي خدا به پايين بيايد، اين انگيزه، انگيزه الهي است. ارزشمند است؛ اگر براي شيطان باشد، اين ابليسي است و ارزشمند نيست. [83] .

[ صفحه 67]

وجوب دفاع و استقامت

ضرورت دفاع

دفاع از اسلام وظيفه همگاني

اكنون وظيفه ي عموم مسلمانان و خصوص علماي اعلام و روشنفكران و دانشگاهيهاي علوم قديمه و جديده است كه براي دفاع از اسلام عزيز و حفظ احكام حيات بخش آنكه ضامن استقلال و آزادي است و از ميهن بزرگ خود كه مهد بزرگان و آزاديخواهان بوده و اكنون در شرف سقوط است از فرصت استفاده كند و گفتنيها را بگويند و بنويسند و به گوش مقامات بين المللي و ساير جوامع بشري برسانند و بر ارتش و سران آن است كه خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند

و مملكت خود را از هلاكت و سقوط برهانند. [84] .

[ صفحه 68]

دفاع از اسلام مستلزم رنجهاست

ملت بايد بدانند كه آزاديخواهان جهان به آساني به آزادي دست نيافته اند. پيغمبر بزرگ اسلام (ص) با آن زحمات و رنجهاي طاقتفرسا در راه هدف از جهاد با ستمكاران تا آخر عمر دست نكشيد، اميرالمؤمنين - عليه السلام - عمر خود را در پيكار با ستمگران كه خود را مسلمان معرفي مي كردند به سر برد. دفاع از حق و اسلام از بزرگترين عبادات است. [85] .

تربيت مجاهد مقابل كفار

اسلام رزمنده مي خواهد، جنگجو مي خواهد در مقابل كفار، در مقابل آنهايي كه هجوم مي كنند به مملكت ما، اسلام مجاهد مي خواهد درست كند، نمي خواهد يك نفر آدم عياش درست كند. [86] .

وجوب دفاع همگاني در برابر هجوم دشمن

اگر خداي نخواسته زماني يك هجومي به مملكت اسلامي بشود بايد همه مردم زن و مرد حركت كنند. مسأله دفاع اين طور نيست كه تكليف منحصر به مرد باشد يا اختصاص به يك دسته اي داشته باشد، همه بايد بروند و از مملكت خود دفاع بكنند. [87] .

[ صفحه 69]

دفاع تا سر حد جان

امريكاي جنايتكار و شوروي بدانند كه ما با تمام قدرت در مقابل تجاوز هر دولتي به كشور ما ايستاده و از ميهن عزيز و اسلام بزرگ تا سر حد جان دفاع مي كنيم. [88] .

دفاع تكليف شرعي و ملي

دفاع از اسلام و كشور اسلامي، امري است كه در مواقع خطر تكليف شرعي، الهي و ملي است و بر تمام قشرها و گروهها واجب است. [89] .

دفاع وظيفه همگاني

وظيفه ماست كه در مقابل ابرقدرتها بايستيم و قدرت ايستادن هم داريم. [90] .

لزوم مهيا شدن براي دفاع

قضيه جهاد يك قضيه است، قضيه دفاع قضيه ديگر. قضيه جهاد يك شرايطي دارد، براي اشخاص خاصي هست، براي گروه معيني هست با شرايطي، لكن قضيه دفاع، عمومي است. مرد، زن، بزرگ، كوچك، پير، جوان همان طوري كه عقل انسان هم حكم مي كند كه اگر كسي هجوم آورد براي منزل يك كسي، اهالي آن منزل،

[ صفحه 70]

هر يك كه هست دفاع مي كنند از خودشان. اگر چنانچه هجوم آورد كسي به شهر يك كسي، اهالي شهر براي حفظ جهات خودشان دفاع مي كنند ديگر اينجا هيچ شرطي نيست، همه دفاع بايد بكنند. و اگر به كشور ما، كشور اسلامي ما هجوم بكنند و بخواهند تعدي بكنند، تجاوز بكنند، بر همه افراد مملكت، بر همه افراد كشور، چه زن، چه مرد كوچك، بزرگ، اينجا ديگر شرطي نيست، بر همه واجب است كه دفاع كنند و لهذا حال دفاع فرق دارد با حال جهاد، حال جهاد شرايط دارد، حال دفاع شرطي ندارد، بايد دفاع بكنند حتي يك پيرمردي هم كه خيلي كار از او نمي آيد بايد شركت كند در دفاع، آن قدر كه مي تواند دفاع كند. [91] .

وجوب دفاع از اسلام

امروز جنگ بين اسلام و كفر است و بر همه مسلمين واجب است كه دفاع كنند از اسلام. [92] .

دفاع بر همه واجب است

تكليف ما اين است كه از اسلام صيانت كنيم و حفظ كنيم اسلام را، كشته بشويم تكليف را عمل كرديم، بكشيم هم تكليف را عمل كرديم. اين همان منطقي است كه ما در اول هم كه با اين رژيم فاسد پهلوي مخالفت مي كرديم منطق ما همين بود منطق اين نبود كه ما حتما بايد پيش ببريم، منطق اين بود كه براي اسلام مشكلات پيدا

[ صفحه 71]

شده است، احكام اسلام دارد از بين مي رود، مظاهر اسلام دارد از بين مي رود و ما مكلفيم كه به واسطه ي قدرتي كه هر چه قدرت داريم مكلفيم كه با آنها مقابله كنيم، كشته هم بشويم اهميتي ندارد، بكشيم هم كه انشاء الله موفق خواهيم شد به جنت و به بهشت انشاء الله. شما هيچ وقت از هيچ چيز هراس نداشته باشيد. شما براي حفظ اسلام داريد جنگ مي كنيد و او [93] براي نابودي اسلام. الان اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است و شما بايد از اسلام پايداري كنيد و حمايت كنيد و دفاع كنيد، دفاع يك امر واجبي است بر همه كس، بر هر كس كه هر مقدار قدرت دارد بايد دفاع بكند از اسلام. [94] .

دفاع اطاعت امر خداست

دفاع بر هر مسلمي، بر هر انساني دفاع واجب است و ما به حسب امر خدا دفاع كرديم از خودمان و دفاع از اسلام، نه دفاع از كشور خودمان فقط. [95] .

دفاع از اسلام يك امر عمومي

همه توجه داشته باشند كه ما وظيفه داريم كه اين اسلامي كه الان به ما رسيده حفظش كنيم، تا آن فرد آخري هم كه خداي نخواسته كشته مي شود موظف است براي حفظ اسلام، براي دفاع از

[ صفحه 72]

ملت، دفاع از كيان اسلامي، دفاع از كشور اسلامي تا آن آخر زن و مرد، بچه و بزرگ مكلفند كه دفاع كنند. مسأله دفاع يك امر عمومي است براي همه، هر كس قدرت دارد دفاع كند. به هر مقدار كه قدرت دارد دفاع كند از كشور اسلام، بايد دفاع كند. اسلام و احكام اسلام آن قدر اهميت دارد كه پيغمبرها براي احكام خدا و براي خدا خودشان را فدا كردند و در اسلام از صدر اسلام به بعد بزرگان اسلام خودشان را فدا كردند براي اسلام. وقتي يك همچون مطلبي است و يك همچون امانتي از جانب خداي تبارك و تعالي به ما سپرده شده است ما موظف هستيم همه مان براي حفظش. و نبايد بترسيم از اينكه چند نفر كشته شدند. چند نفر را با بمب كشتند، چند نفر را انفجار حاصل شد. هيچ ابدا اين حرفها نيست، اسلام نه وابسته به من هست و نه وابسته به تو، اسلام از خداست و همه ما مكلف براي حفظ او هستيم و با قدرت و قوت حفظ مي كنيم او را... وقتي كشور اسلام مورد تهديد دشمنهاي اسلام هست دفاع از

كشور اسلام و نواميس مسلمين بر همه ما، بر تمام ما واجب است، با همه كوشش واجب است... ما براي حفظ اسلام دفاع بايد بكنيم. براي حفظ مملكت اسلامي دفاع بايد بكنيم... ما كه اسلام را خواستيم و مي خواهيم، اسلام اجازه نمي دهد كه ما تعدي كنيم به يك كشوري، لكن فرموده كه اگر به شما تعدي كردند، بزنيد تو دهنشان. [96] .

[ صفحه 73]

دفاع حق انساني

بسياري از امور است كه انسان از آن خوشش نمي آيد، لكن وقتي كه تحقق پيدا كرد مي بيند خيرش در آن بوده است «عسي ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم» [97] ما و ملت اسلامي ما جنگجو و هجوم گر نبوده ايم و نيستيم و از اين جنگ تحميلي هم خوشمان نمي آمد و كراهت داشتيم كه دو طايفه از مستضعفان به تحريك مستكبران و تحريك امريكا و اغفال حزب بعث به روي يكديگر حربه بگشايند و آتش، لكن همه مي دانيم و همه هم در جهان مي دانند كه اين جرم متوجه به حزب بعث و صدام و صداميان است. در عين حالي كه ما از جنگ گريزان هستيم، لكن دفاع كه حق هر انساني است و واجب است بر هر انساني دفاع از خود و دفاع از كشور خود و دفاع از دين خود، ما به عنوان دفاع در مقابل اين قدرتها ايستاديم. [98] .

عقلي بودن دفاع

دفاع كه يك مسأله عقلي است، يك مسأله اي است كه حتي حيوانات هم اصلا وقتي بخواهند حمله كنند دفاع مي كنند. دفاع يك مسأله طبيعي است. [99] .

[ صفحه 74]

عدم نياز به مجوز در دفاع

دفاع را احدي از مسلمين نيست كه، احدي از علماي اسلام نيست. كه - از دفاع - بگويد دفاع در اسلام نيست. دفاع هيچ احتياج به يك ولي اي ندارد، هيچ احتياج به يك امامي ندارد. تمام مسلمين اجر يك وقت بنا شد برشان هجمه بشود، خودشان بايد دفاع كنند، مستقلند در اين امر. و كشور ايران مستقلا، ولو اين كه ولي فقيه هم نگويد، ولو اين كه علما هم نگويند - با اين كه مي گويند آنها هم - مردم مكلف شرعي هستند به اين كه دفاع كنند و حكم عقلشان اين است كه از كشور خودشان، از ناموس خودشان، از مال خودشان دفاع كنند. [100] .

وجوب تعليم دفاع

من اميدوارم كه شما بپذيريد و شما هم به آن وظايفي كه بايد عمل كنيد، كه هم در ميدان تحصيل كه يكي از امور مهمه است مجاهده كنيد و هم در ميدان دفاع از اسلام، اين از مهماتي است كه بر هر مردي، بر هر زني، بر هر كوچك و بزرگي جزء واجبات است. دفاع از اسلام، دفاع از كشور اسلامي، احدي از علماي اسلام، احدي از اشخاص كه در اسلام زندگي كرده اند و مسلم هستند، در اين جهت خلاف ندارند كه اين واجب است. آن چيزي كه محل حرف است - قضيه - محل صحبت است، قضيه جهاد اولي است، آن بر زن واجب نيست، اما دفاع از حريم خودش، از كشور خودش، از زندگي خودش، از مال خودش و از اسلام، دفاع بر همه واجب است. اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم بايد عمل بشود، از آن جمله قضيه ي اينكه ترتيب نظامي بودن،

ياد گرفتن انواع نظامي بودن را براي آنهايي كه ممكن است، اين طور نيست كه - ما -

[ صفحه 75]

واجب باشد بر ما كه دفاع كنيم و ندانيم چه جور دفاع كنيم، بايد بدانيم چه جور دفاع مي كنيم. [101] .

وجوب دفاع از اسلام و جمهوري اسلامي

از امور مهمه اي كه بر همه ما واجب است دفاع از اسلام، دفاع از جمهوري اسلامي است و آن بستگي دارد به وحدت، هر كس در هر لباسي باشد و در هر مكاني باشد و زبانش - به - جريان پيدا كند براي اينكه ولو به واسطه هايي بخواهد ايجاد اختلاف بكند بين شما، اين از جنود ابليس است و مطرود است پيش خدا و مسئول است پيش خدا ولو اين كه يك آدمي باشد كه نماز شبش ترك نمي شود. اين مسأله، مسأله مهمي است، مسأله وحدت بين شما و وحدت همه قشرهاي مختلف ايراني يك امر مهمي است براي حفظ كيان اسلام كه واجب است بر همه ي ما، چنانچه بر همه ما واجب است كه به هر طور مي توانيم دفاع كنيم از اسلام. امروز قضيه، قضيه دفاع است، دفاع از يك قدرتهايي كه مي خواهند حمله كنند، مي خواهند به هر طوري شده است باز شما را و ما را برگردانند به اسارت اولي و اين دفعه اگر اينها خداي نخواسته يك قدرتي پيدا كنند، مثال سابق نيست، آنها اساس اسلام را از بين مي برند براي اينكه ديدند اسلام است كه مي تواند كار بكند و در مقابل بايستد. و اين يك فريضه اي است بر همه ما، از اهم فرايض است حفظ اسلام؛ يعني حفظ اسلام از حفظ احكام اسلام بالاتر

است؛ اساس اسلام اول است، دنبال او اساس احكام اسلام است. بر همه ي ما، بر همه ي شما به مقداري كه قدرت داشته باشيم. به مقداري كه توانايي داشته باشيم واجب است

[ صفحه 76]

كه جديت كنيم در اين كه اين دفاع مقدس را ما به طور شايسته عمل بكنيم. [102] .

جهاد در رأس تمام احكام اسلام

«قل ان كان اباؤكم و ابناؤكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله و جهاد في سبيله فتربصوا حتي يأتي الله بامره و الله لا يهدي القوم الفاسقين»؛ [103] خطاب به مصلحت انديشان و سازشكاران و متأسفان براي شهادت جوانان و از دست رفتن مالها و جانها و خسارتهاي ديگر وارد شده و جالب آنكه بعد از حب خداي تعالي و رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - در بين تمام احكام الهي، جهاد في سبيل الله را ذكر فرموده و تنبه داده كه جهاد في سبيل الله در رأس تمام احكام است كه آن حافظ اصول است و تذكره داده كه در صورت قعود از جهاد، منتظر عواقب آن باشيد، از ذلت و اسارت و بر باد رفتن ارزشهاي اسلامي و انساني نيز از همان چيزها كه خوف آن را داشتيد از قتل عام صغير و كبير و اسارت ازدواج و عشيره. و بديهي است كه همه ي اينها پيامد ترك جهاد، خصوصا جهاد دفاعي است. [104] .

ضرورت آمادگي دفاعي

ضرورت بيست ميليون تفنگدار در كشور

قواي خودتان را مجهز بكنيد و تعليمات نظامي پيدا كنيد و به

[ صفحه 77]

دوستانتان تعليم دهيد، به همه اشخاصي كه همين طوري راه مي روند تعليمات نظامي بدهيد، مملكت اسلامي بايد همه اش نظامي باشد و تعليمات نظامي داشته باشد. يكي از ابواب فقه باب رمي است، باب تير اندازي است، آن وقت تيراندازي بوده، حالا هم تير اندازي هست به يك طور ديگري.

در اسلام با اينكه رهان، [105] يعني يك چيزي را

بگذارند براي چيزي كه نظير قمار بازي مي شود حرام است، براي تيراندازي حرام نيست، براي اسب دواني حرام نيست. سبق و رمايه [106] يكي از مسائل فقه است براي اينكه براي همه افراد مستحب است كه سواري را ياد بگيرند. حالا اتومبيل سواري و رانندگي را ياد بگيرند و براي همه است كه تيراندازي را ياد بگيرند، فنون جنگي را ياد بگيرند. بايد ملت ما جوانهايشان مجهز باشند به همين جهاز و علاوه بر جهاز ديني و ايماني كه دارند مجهز به جهازهاي مادي و سلاحي هم باشند و ياد گرفته باشند. اين طور نباشد كه يك تفنگي كه دستشان آمد ندانند كه با آن چه كنند. بايد ياد بگيرند و ياد بدهند. جوانها را يادشان بدهيد، همه جا بايد اين طور بشود كه يك مملكتي بعد از چند سالي كه بيست ميليون جوان دارد، بيست ميليون تفنگدار داشته باشد و بيست ميليون ارتش داشته باشد و يك چنين مملكتي آسيب پذير نيست و الان هم الحمد الله آسيب پذير نيست. الان هم ما پشتيبانمان خداست و ما براي او نهضت كرديم، براي پياده كردن دين او نهضت كرديم، و خدا با ماست و من اميدوارم كه شكست براي شما نباشد. [107] .

[ صفحه 78]

لزوم تجهيز به سلاح و صلاح

دفاع از اسلام و كشور اسلامي، امري است كه در مواقع خطر تكليف شرعي، الهي و ملي است و بر تمام قشرها و گروهها واجب است. در اين موقع حساس كه ملت با دشمنان سرسخت و ابرقدرتها خصوصا امريكا كه با مداخله جنايتكارانه خودش در طول سلطنت غاصبانه محمد رضا پهلوي، ملت ما را از

رشد سياسي و فرهنگي و اقتصادي بازداشت و ذخاير اين ملت فقير را به يغما برد، مواجه است، اگر غفلت شود و با قدرت و پشتكار در مقابل دشمنان بشريت خود را مهيا نكند و با بسيج عمومي كه به خواست خداوند متعالي هيچ قدرتي نمي تواند با آن مقابله كند مهياي دفاع از كشور اسلام نشود، خود را و كشور خود را با دست خود به تباهي كشانده است. من از آنچه تا كنون به همت مردان و زنان با شرف و رزمنده شده است، اميد آن دارم كه در بسيج همه جانبه آموزش نظامي و عقيدتي و اخلاقي و فرهنگي با تأييد خداوند متعالي موفق شوند و دوره تعليمات و تمرينهاي عملي نظامي و پارتيزاني و چريكي را شايسته و به طوري كه سزاوار يك ملت اسلامي به پاخاسته است، به پايان رسانند.

بكوشيد تا هر چه بيشتر نيرومند شويد در علم و عمل و با اتكال به خداي قادر، مجهز شويد به سلاح و صلاح، كه خداي بزرگ با شماست، كه دست قدرتي كه قدرتهاي شيطاني را درهم شكست پشتيبان جامعه الهي است. [108] .

[ صفحه 79]

ترس دشمن از آمادگي رزمي ما

ما امروز كه مواجه هستيم با قدرتهاي بزرگ و شيطنتهاي بزرگ، ما بايد مهيا بشويم براي دفاع البته اين احتمال بسيار كم است كه ما يكوقت محتاج به دفاع نظامي بشويم، كم است احتمال، براي اينكه قدرتهاي بزرگ هم مي دانند كه نبايد حالا هجوم كنند لكن هر چه احتمال كم است لكن از باب اينكه دفاع از يك مملكتي است، دفاع از اسلام است، اين محتمل، بزرگ است از اين جهت

ما بايد مهيا بشويم. مهيا شدن يكي اين است كه با قوه، چه قوه افرادي و چه قواي ديگر بايد مهيا بشوند چنانچه قرآن كريم دستور داده است و مهيا شدنمان هم به طوري باشد كه با اين مهيا شدن بترسند آنهايي كه بناي، خيال هجمه دارند، دشمنانتان بترسند از قوه شما. اگر بنا شد كه در يك كشور سي و چند ميليوني، بيست ميليون قيام كردند براي اينكه مهيا كنند خودشان را از براي دفاع، ولو آن تتمه هم در وقتي كه مقتضي شد و محتاج به دفاع شد آنها هم بايد بكنند لكن حالا كه مي خواهيم ما مهيا بشويم، بايد اين بيست ميليون يعني همه جوانها، همه اشخاصي كه ازشان كاري برمي آيد بايد خودشان را مهيا كنند، آن روزي را ملاحظه كنند كه يك وقت دشمن رو آورد به طرفشان، هم بايد تجهيزات مهيا بشود به قدري كه بترساند دشمنها را و هم بايد قواي افراد، قواي نظامي، قواي چريكي، قواي پارتيزاني بايد مهيا بشود و هم قوه ايمان بايد زياد بشود... من اميدوارم كه شما هم آن چيزهايي كه در نظام هست و يا در چريكي هست و يا در پارتيزاني هست و در اين چيزها كه هست، به شايستگي، به خوبي ياد بگيريد و هم تجهيزات به مقداري كه امكان دارد براي يك مملكت، آن تجهيزات را هم دولت فراهم خواهد كرد براي يك موقع كه لازم است. هم تجهيزات داشته باشيد كه بحمد الله ايران دارد، تجهيزات مدرن دارد ايران، و از همه اينها بالاتر قدرت ايمان است

[ صفحه 80]

كه خودتان را تربيت كنيد،

تزكيه كنيد، توجه به اين نباشد كه من با قدرت خودم مي خواهم كي را بزنم زمين و فرض كنيد غلبه كنم. توجه اين باشد كه با قوه الهي پيش برويد يعني دستتان را، چشمتان را، نفستان را، همه چيزهايي كه در اختيار شماست اينها را تبديل كنيد از قواي شيطاني به قواي الهي. انسان اگر غفلت كند، قوايش قواي شيطاني است، چشمش هم شيطاني است، دستش هم شيطاني است، لكن اگر تربيت كند خودش را همه الهي مي شود، همه قواي شما قوه الهي مي شود و قوه الهي غلبه خواهد كرد. [109] .

آمادگي همگاني

ملت شريف و رزمنده ما بايد براي خداي تبارك و تعالي با تمام توان خود و با اتكال به قدرت خداي متعال مهيا شود و آماده نبرد با دشمنان خود گردد. نيروهاي انتظامي، ارتش و ژاندارمري و سپاه پاسداران به حال آماده باش باشند و سپاه بيست ميليوني كه خود را مجهز نموده اند امروز براي فداكاري اسلام مهيا باشند كه در موقع لزوم از كشور اسلامي خود دفاع كنند. [110] .

نظام بيست ميليوني بازدارنده ي توطئه ها

انشاء الله يك نظامي بيست ميليوني شما داشته باشيد تا بتوانيد از اين توطئه ها كه الآن براي مملكت ما در كار است جلوگيري بكنيد. [111] .

[ صفحه 81]

بسيج عمومي آماده ي فداكاري براي اسلام و كشور

ارتش بيست ميليوني و بسيج عمومي كه با سازماندهي خود ملت مجهز مي شوند، آماده ي فداكاري در راه اسلام و كشور است. [112] .

تربيت رزمنده براي نگهباني جمهوري اسلامي

رحمت و بركات خداوند بزرگ بر بسيج مستضعفان كه بحق پشتوانه انقلاب اسلامي است و به كوشش ارزنده خود ادامه داده و بحمد الله تعالي با همت جوانان برومند و داوطلبان گروه ميليوني، رزمنده تربيت و اميد آن است كه با شركت فعال قشرهاي معظم ملت و شور و شعفي كه در جوانان عزيز از بركت اسلام مشاهده مي شود ارتش بيست ميليوني كه نگهبان جمهوري اسلام و كشور عزيز از شر جهانخواران متجاوز است تحقق يابد. [113] .

ضرورت فراگيري آموزشهاي دفاعي

با تشكر و تقدير از اقدامات خدا پسندانه بسيج مستضعفين در راه هدف مقدس اسلام و استقلال كشور، و آزادي ملتهاي دربند و با تشكر از كوششهاي آنان در كوتاه كردن دست چپاولگران، اميد است با تحصيل اخلاص در همه امور، چه تعليم و تعلم و تقويت فرهنگ اسلامي و آموزش كافي فنون مختلف نظامي و چه در راه بسيج توده هاي مظلوم و مستضعف جهان بر ضد استكبار جهانخوار، تا قطع طمع آنان نه تنها از كشورهاي اسلامي، كه از همه ممالك تحت

[ صفحه 82]

ستم جهان و چه در راه تقويت هر چه بيشتر بسيج براي حراست از اسلام بزرگ و ايران عزيز و با صبر و شكيبايي در اين مقاصد بزرگ، اين خدمت گرانقدر را رنگ الهي داده و از عبادت بزرگ قرار دهند [114] .

لزوم تفكر دفاعي براي جوانان

بايد هر جواني يك نيرو باشد براي دفاع از اسلام. [115] .

ضرورت تعليمات نظامي

اسلام در بعد نظامي، به همه ي كساني كه صلاحيت دفاع از كشور را دارند براي مواقع اضطراري تعليم نظامي مي دهد و در اين مواقع بسيج عمومي اختياري و احيانا اجباري مي كند و در حال عادي براي دفاع از مرزها و تنظيم شهرها و ايمني جاده ها و حفظ نظم و انتظام، نيروي مؤمن ورزيده تربيت مي كند. [116] .

ضرورت دفاع از انقلاب اسلامي در دو مركز عملي

امروز يكي از ضروري ترين تشكلها، بسيج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم ديني و دانشجويان دانشگاهها بايد با تمام توان خود در مراكزشان از انقلاب و اسلام دفاع كنند، فرزندان بسيجي ام

[ صفحه 83]

در اين مراكز، پاسدار اصول تغيير ناپذير «نه شرقي و نه غربي» باشند، امروز دانشگاه و حوزه از هر محلي بيشتر به اتحاد و يگانگي احتياج دارند. فرزندان انقلاب به هيچ وجه نگذارند ايادي امريكا و شوروي در آن دو محل حساس نفوذ كنند. تنها با بسيج است كه اين مهم انجام مي پذيرد. و مسائل اعتقادي بسيجيان به عهده ي اين دو پاسگاه علمي است. حوزه ي علميه و دانشگاه بايد چهار چوبهاي اصيل اسلام ناب محمدي را در اختيار تمامي اعضاي بسيج قرار دهند. من دست يكايك شما پيشگامان رهايي را مي بوسم و مي دانم كه اگر مسئولين نظام اسلامي از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهي خواهند سوخت. بار ديگر تأكيد مي كنم كه غفلت از ايجاد ارتش بيست ميليوني، سقوط در دام دو ابرقدرت جهاني را به دنبال خواهد داشت. [117] .

استقامت در قرآن

رسول اكرم بالاترين موجود در استقامت

در قرآن كريم يك آيه در دو سوره وارد شده است كه در يك سوره يك ذيل كوچكي دارد، در يك سوره بدون آن ذيل است. در يك سوره وارد شده است «فاستقم كما امرت» [118] امر به رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - مي فرمايد كه استقامت داشته باش در آن اموري كه مأموري. در يك سوره ديگري كه سوره هود است وارد شده است كه «فاستقم كما امرت و من تاب معك» كه هم به خود رسول

[ صفحه 84]

اكرم امر مي فرمايد كه: استقامت و پايدار باش در آن مأموريتي كه داري و كساني هم كه ايمان به تو آوردند و برگشتند به خدا با تو، آنها هم استقامت كنند. در اين دنيا كساني كه براي شرافت خودشان، براي شرافت اهل ملتشان، براي شرافت اسلام اموري را انجام مي دهند، كارهايي را انجام مي دهند اگر در دنبالش استقامت داشته باشند، پابرجا باشند، آنها را حوادث نلرزاند، اينها به مقاصد مي رسند، براي اينكه استقامت يك امر مهمي است و مشكلي. در سورة دومي كه سوره هود است كه داراي آن ذيل است كه همه ما مأموريم به استقامت و در رأس، رسول اكرم است، ايشان در اين سوره و در اين آيه از ايشان وارد شده است كه فرموده اند: «شيبتني سورة هود لمكان هذه الايه» به حسب اين روايت از ايشان نقل شده است كه فرموده اند: «سوره هود من را پير كرد، براي اين آيه. براي اينكه همه مأمورين را، همه ملتهاي اسلامي را، همه افراد مسلم را امر فرموده است به اينكه در مأموريتي كه داريد استقامت كنيد، پا بر جا باشيد، متزلزل نشويد، چه بسا افرادي كه ابتدائا در يك امري وارد مي شوند لكن بعضي مشكلات وقتي پيش آمد نمي توانند خوددار باشند، نمي توانند استقامت كنند و چه بسا اشخاصي كه مستقيم هستند استقامت مي كنند، پايداري مي كنند تا آخر تعليمي كه خداي تبارك و تعالي به مسلمين داده است، اين است كه بايد در مأموريتهاي خودتان استقامت داشته باشيد، پايداري داشته باشيد... رسول اكرم در عين حالي كه بالاترين موجود بود در استقامت و حضرت امير - سلام الله

عليه - در روايتي وارد شده است كه ما در جنگها هر وقت كه فشار بر ما مي آمد به رسول خدا پناه مي برديم. در عين حال خداي تبارك و تعالي مي فرمايد كه: «فاستقم

[ صفحه 85]

كما امرت» امر مي كند كه پايدار باش! نلرزاند تو را چيزي، آنجايي كه مي رسد به اينكه تو و امت پايدار باشيد. پيغمبر مي فرمايد كه: «من به واسطه اين آيه پير شدم» براي اينكه استقامت مشكل است و من گر چه مي توانم استقامت كنم و افرادي هم مي توانند، ولي همه ملت اطمينان نيست كه بتواند مستقل باشد، مستقيم باشد. استقامت در امر از خود امر مشكلتر است. چه بسا پيروزيهايي كه براي يك ملتي پيش مي آيد براي اينكه استقامت در آن امر كه موجود شده است ندارند، سستي مي كنند آن پيروزي از دستشان مي رود. [119] .

وجوب مقابله با طاغي

شارع مطهر فرموده اند - كه - در قرآن كريم كه اگر يك طايفه اي بر طايفه ديگر از مسلمين بخواهند طغيان كنند و تجاوز، بر همه مسلمين واجب است كه اين جنايتكار و طاغي و ياغي را با او جنگ بكنند و اگر برگشت به اطاعت خدا، آن وقت بنشينند با او صحبت بكنند... اگر امروز همه قدرتمندان و همه ياوه سرايان تبليغاتي به ضد شما و به ضد جمهوري اسلامي قلمفرسايي مي كنند يا سخنراني يا توطئه، لكن نمي توانند روي حق پرده پوشي كنند. شما بحقيد، همان طوري كه امام سيدالشهدا بحق بود و با عده قليلي مقابله كرد و در عين حالي كه به شهادت رسيد و فرزندان او هم به شهادت رسيدند، لكن اسلام را زنده كرد و

يزيد و بني اميه را رسوا كرد. شما هم شيعيان همان حضرت هستيد، شما هم در اين نبردهاي بزرگي مثل نبرد آبادان و مثل تنگه چزابه و مثل بستان كاري كرديد كه اعجاز

[ صفحه 86]

بود، اعجاز بود از باب اينكه يك جمعيت كم با عده و عده كم و با ايمان بزرگ اين اعجاز را آفريدند و صدام كه اين كار غلط را به تخيلاتي كه كرده بود انجام داد، الان پشيمان شده است و به همه دولتها براي كمك دست دراز كرده است و از همه كشورها كمك خواسته است و همه هم، تقريبا اكثر قريب به اتفاق هم به او كمك مي كنند و همه كمكهايي را كه آنها كرده اند نتوانسته اند يك ايماني براي او بفرستند، براي اينكه در خودشان هم نبود.

اشتباهشان در همين است كه خيال مي كنند زيادي جمعيت و زيادي اسلحه كار انجام مي دهد و نمي دانند كه آن چيزي كه كار را انجام مي دهد بازوي قوي افراد است. افراد كم با بازوان قوي و قلب مطمئن و قلب متوجه به خداي تبارك و تعالي و عشق به شهادت و عشق به لقاء الله، اينهاست كه پيروزي مي آورد. پيروزي را شمشير نمي آورد پيروزي را خون مي آورد. پيروزي را افراد و جمعيت هاي زياد نمي آورد پيروزي را قدرت ايمان مي آورد «ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج» [120] حاجي خيلي مي رود به مكه، لكن آنكه حج الهي را به جا مي آورد، آن كم است. و سپاه پاسدار و بسيج و همه اينها، ارتشي و اينها، آن اقليتي هستند در جنگ و آن اقليتي هستند در نبرد كه «كم من

فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله» [121] . [122] .

استقامت در رأس امور

اين نهضت يك امر الهي است و خدا فرموده است «فاستقم

[ صفحه 87]

كما امرت و من تاب معك» همان طوري كه پيغمبر اكرم از هيچ آمد و فتح كرد و نورش همه جا را گرفت، شما ملت هم بعد از آن رژيم فاسد، از هيچ شروع كرديد، يعني هر چه بود خرابي بود و شما شروع كرديد براي درست كردن آن. اما رفيق نيمه راه نباشيد، اين طور نباشد كه ما تا اينجا رفته ايم حالا از اين جا ديگر برويم سراغ كارهاي ديگرمان. در رأس امور اين است كه ما اين امر الهي را كه «فاستقم كما امرت و من تاب معك» اين امر الهي را ما اجرا كنيم. [123] .

نگراني پيامبر از عدم استقامت امت

پيغمبر در يكي از فرمايشاتشان مي فرمايند كه «شيبتني سورة هود» آيه اي كه در - سوره ي - سوره هود وارد شده است در سوره شورا هم به استثناي يك كلمه وارد شده است لكن سوره هود را ايشان مي فرمايد كه «شيبتني» براي اينكه در آنجا امر به استقامت خود رسول خدا و كساني كه با او هستند هست، تابعين او. اين است كه استقامت ملت را هم پيغمبر سنگيني اش را در دوش خودش مي ديد و نگراني اي كه پيغمبر داشت نسبت به اينكه استقامت نكند ملت، نكند امت، اين بود كه، به حسب احتمال قوي اين بود كه ايشان را وادار كرد به اينكه اين كلمه را بفرمايند. استقامت در هر امر و اين دنبال اين است كه انسان توجه به خداي تبارك و تعالي داشته باشد و به پيامبران خدا و خصوصا پيامبر خاتم كه اينها چه نحو

زندگي كردند و با چه مصيبتهايي استقامت كردند و در اين بيست و چند سال كه پيغمبر اكرم در بين اين مردم بود چه مصيبتهايي از همين مردم ديد و چه مصيبتهايي را پيش بيني كرد و توجه به اينكه او ولي

[ صفحه 88]

امر اين ملت است و استقامت اين ملت هم از او خواسته شده است و «فاستقم كما امرت و من تاب معك» اين است كه موجب نگراني رسول خداست. [124] .

توصيه به استقامت در دفاع

ما بايد امروز تحمل كنيم، صبر بايد بكنيم. «فاستقم كما امرت و من تاب معك» اين چيزي بود كه پيغمبر اكرم گفت: «من شيبتني سورة هود» من به واسطه اين، آن هم به خاطر اينكه «من تاب معك» بود براي اينكه مي ديد نمي تواند استقامت شد ما بايد استقامت كنيم، بايد حفظ كنيم، بايد صبر كنيم. [125] .

استقامت براي رفع فتنه از عالم

«جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»؛ يعني، بايد كساني كه تبعيت از قرآن مي كنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آن جايي كه قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اينكه فتنه از عالم برداشته بشود. اين، يك رحمتي است براي عالم و يك رحمتي است براي هر ملتي، در آن محيطي كه هست. [126] .

[ صفحه 89]

رسول خدا نگران استقامت امت

پيغمبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - نگران بود راجع به اين كه آيا ملتش استقامت مي كنند يا نه؟ تا آن حد كه در روايت است كه فرموده كه «شيبتني سوره هود» براي اين آيه اي كه آمده است كه «فاستقم كما امرت و من تاب معك» در عين حالي كه اين آيه در سوره ديگري هم (سوره شوري هم) آمده لكن آن ذيل را ندارد، سوره هود كه اين ذيل را دارد فرموده است. اين به نظر مي رسد كه نگران بوده است از اينكه مبادا ملتش، امتش مبادا خداي نخواسته استقامت نكنند. [127] .

ضرورت استقامت

استقامت شرط پيروزي

اين تحول روحي كه براي شما ملت حاصل شده است، حفظ كنيد، استقامت كنيد، نگه داريد اين تحول انساني كه بالاتر از تحولهاي فعال خارجي است، اين تحولي كه شما را براي رسيدن به آمال مشتاق كرد كه خون بدهيد، اين تحول انساني كه شما براي برادرانتان حاضريد جان بدهيد و حاضريد مال بدهيد و حاضريد وقت صرف كنيد، اين تحول مهم بود، اين تحول بالاتر از اصل مبارزه بود.

تحول نفساني، تحول روحي، تحول انساني، اين تحول را حفظ كنيد، مستقيم باشيد، استقامت كنيد، دشمن در توطئه است. دشمن در حال توطئه و نقشه است. اگر استقامت نكنيد، اگر اين تحول را حفظ نكنيد، شايد خداي نخواسته دشمن پيروز شود. اين تحول روحي، اين تحول انساني، اين تحولي كه اساس پيروزي شما بود، اين تحول را حفظ كنيد تا پيروز شويد. خداوند ان شاء الله به شما

[ صفحه 90]

سلامت و سعادت عنايت كند و استقامت كه بالاترين نعمت

است. قيام براي خدا و استقامت در آن قيام. تا اين جا قيام كرديد و پيروز شديد، اگر استقامت كنيد پيروز خواهيد شد، اگر استقامت كنيد اين عده اي كه درصدد توطئه هستند ريشه كن خواهند شد. [128] .

استقامت براي حفظ نهضت

الان استقامت ملت با شما روحانيون است، يعني خطاب «فاستقم كما امرت». [129] يك نهضت حاصل شده، استقامت لازم دارد، يك جمهوري اسلامي تحقق پيدا كرده، استقامت در مقابل او لازم است بايد نگهش داريد و همه اشخاصي كه با شما هستند هم به عهده شماست كه استقامتشان را حفظ كنيد. [130] .

استقامت در دفاع از اسلام

ملتي كه بخواهد شرافت خودش را حفظ كند، اسلام را كه مبدأ همه شرافتهاست بخواهد حفظ كند، اين ملت بايد علاوه بر جهاد استقامت در جهاد داشته باشد. استقامت معنايش اين است كه اگر گرفتاريهايي پيدا شد درجهاد، اگر در جنگهايي كه پيش مي آيد براي يك ملتي كه مي خواهد شرافتمند باشد، مي خواهد اسلام را و نهضت اسلامي را به ثمر برساند، از مشكلات هراس نداشته باشد، در مشكلات سستي نكند، اين امر خداست. خداي تبارك و تعالي

[ صفحه 91]

كه دفاع را بر همه ملت و بر همه مسلمين واجب كرده است و ما هم الان در اين امر واقع شده ايم كه دفاع مي كنيم از شرافت خودمان، دفاع مي كنيم از اسلام عزيز. همان كه امر فرموده است كه دفاع كنيد، به همه ملتها امر فرموده است كه پايدار باشيد، استقامت كنيد... استقامت در امر از خود امر مشكلتر است. چه بسا پيروزيهايي كه براي يك ملتي پيش مي آيد براي اينكه استقامت در آن امر كه موجود شده است ندارند، سستي مي كنند آن پيروزي از دستشان مي رود. [131] .

استقامت براي حفظ دين

از پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - منقول است كه فرمود سوره هود مرا پير كرد كه فرموده است تو و پيروانت استقامت كن. [132] ما و شما كه افتخار پيروي آن حضرت و ادعاي آن را داريم، بايد در حفظ دين مقدس و اسلام عزيز و جمهوري اسلامي استقامت كنيم و مشكلات را با استقبال و استقامت انقلابي رفع نماييم. [133] .

پيروزي از پيامبر در استقامت

ما بايد آن مقاومت و روح اسلامي را حفظ كنيم و آن سختيها كه به خود پيغمبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - وقتي كه در مكه

[ صفحه 92]

و مدينه بودند و بر حضرتش گذشته است، به ياد آوريم. بايد فكر كنيم كه پيغمبر چه كرده است، او يك بشر است، اما وظيفه دارد و خدا به او امر كرده است كه بايد استقامت كني. همان طور كه پيغمبر به استقامت و مقاومت مأمور است، هر كس كه همراه اوست و به او گرويده است مأموريت دارد استقامت كند. «فاستقم كما امرت و من تاب معك» [134] [135] .

صدور انقلاب با استقامت

استقامت كند ملت ما، استقامت كند دانشگاه ما، استقامت كند حوزه هاي علمي قديمي ما، استقامت كنند ارتش و همه چيز ما، ملت ما، كه استقامت اسباب اين مي شود كه ادامه پيدا كند اين نهضت و انقلاب و به همه جا سرايت كند... ما در اين انقلابي كه، يعني ملت ما در اين انقلابي كه كرده است، تا حالا استقامت كرده است و بحمدالله تا حالا پيروز شده است. شما پيروزيد در دنيا، شما مطرح شده ايد در دنيا. در همه گوشه هاي دنيا، دولتهاي دنيا از شما يك نحو هراسي دارند كه مبادا يكوقت ملتهايشان مثل شما بشود. شما تا حالا پيروزيد، استقامت كنيد تا پيروزي نهايي به دست تان بيايد. [136] .

[ صفحه 93]

استقامت براي مقابله با مشكلات

ما بايد محكم بايستيم و خودمان را براي مقابله با مشكلات احتمالي آينده مهيا كنيم. ما نمي توانيم شرافت اسلامي - انساني خود را از دست بدهيم. [137] .

تحمل مشكلات براي مقابله با آمريكا

همان طور كه امريكا براي توطئه آماده است، ما هم بايد براي مبارزه و مقابله آماده باشيم. مادامي كه بخواهيم مستقل باشيم و زير بار وابستگي نرويم، بايد تحمل اين مشكلات و قدرت مبارزه با آن را پيدا كنيم. [138] .

استقامت انجام خوب وظايف شغلي است

ما بايد در امورمان مستقيم باشيم، همان طوري كه رسول خدا به حسب رواياتي كه وارد شده است فرموده است كه اين آيه شريفه اي كه وارد شده است كه «فاستقم كما امرت و من تاب معك» [139] يعني به آن چيزهايي كه امر به تو شده است، دستور داده شده است استقامت كن و كساني هم كه همراه تو هستند، مؤمنين به تو هستند، آنها هم استقامت كنند. در روايات است كه پيغمبر فرمود: «شيبتني سورة هود» - براي اين آيه - سوره هود مرا پير كرد براي اين آيه اي كه وارد شده است كه استقامت كن و همه كسي هم همراهت است استقامت كنند، فتح يك كشوري آسان است نسبتا، حفظ او مشكل است. شما دست به هم داديد همه تان (خدا همه را تأييد كند) و ظلم را، دست ظالم را، دست ستمكاران را، دست خارجيها

[ صفحه 94]

را از كشورتان قطع كرديد. امروز نه شرق در اينجا دخالتي مي تواند بكند و نه غرب، در حالي كه در رژيم سابق اصل خود كشور به حساب نبود، منافع خارج حساب بود. امروز كه شما هستيد و خودتان هستيد و كشور مال خود شما هست و منافع كشور از خود شما و از برادران شماست، بخواهيد كه آنها ديگر نتوانند رخنه كنند. استقامت بايد بكنيد، پايداري بايد بكنيد. پايداري

به اين است كه هر كس در هر شغلي كه هست آنجا را خوب عمل بكند. همان طوري كه پاسدارها و ارتش ما در جبهه ها پايداريشان به اين است كه جنگ را خوب عمل بكنند و پيش ببرند. پايداري كشاورز اين نيست كه جنگ بكند، پايداري كشاورز اين است كه كشاورزيش خوب باشد. پايداري بانكدارها اين است كه خوب عمل بكنند و پايداري افرادي كه پرسنل اداره ماليه هستند،[پايداري]آنها اين است كه خوب عمل بكنند، ناراضي درست نكنند... ما بايد دنبال اين باشيم كه اين آيه شريفه را كه فرموده است كه «فاستقم كما امرت و من تاب معك» پيغمبر كه فرمود كه من ريشم سفيد شد براي اينكه «و من تاب معك» پهلوش است يعني پيغمبر مأمور شده است كه اشخاصي هم كه همراه او هستند، اشخاصي هم كه ايمان به او آوردند، آنها هم استقامت كنند و آن شما هستيد. بايد استقامت كنيد و ادامه بدهيد به اين نبردي كه كرديد. نبردي كه با همه كشورهاي مخالف اسلام و با ابرقدرتها كرديد بايد ادامه بدهيد و ادامه به اين است كه هر كس در هر جا هست كار خودش را خوب انجام بدهد. [140] .

[ صفحه 95]

استقامت براي استقرار اسلام

آيا پيغمبر اكرم (ص) در مقابل سختيها عقب نشيني كردند؟ آيا حاضر به تسليم و سازش شدند؟ ما هم كه كار انبيا و پيغمبر اكرم (ص) را انجام مي دهيم بايد بايستيم، بايد مقاومت كنيم تا اسلام استقرار پيدا كند و عدالت برقرار شود و دست ظالمها كوتاه گردد. اين را بايد دنبال كرد. مردم زمان حضرت رسول (ص) و اصحاب او

مقاومت كردند و از سختيها نهراسيدند تا پيروز شدند... مردم بايد محكم بايستند و از اسلام و كشور دفاع كنند و از توطئه ها به خود هراس راه ندهند كه اگر كمي عقب بنشينند، بايد دست از اسلام بكشيم و تكليف ما بر خلاف اين است.

مردم انقلاب كردند، بايد پاي زحماتش هم بنشينند. مردم، پيغمبران و پيغمبر اسلام (ص) را و ابراهيم (ع) را در نظر بگيرند، ببينند كه با آنها چه مخالفتها شد، ولي دست از هدفشان نكشيدند. اگر ما مسلمانيم، بايد دنباله رو آنها باشيم. دنباله روي از آنان كه فقط روزه و نماز و مسجد نيست. دنباله روي از آنان مبارزه براي حفظ اساس اسلام است. بايد براي حفظ اساس اسلام تا آخر ايستاد و پيشروي كرد. [141] .

استقامت در برابر همه قدرتها

شما هيچ وقت نترسيد و مستقيم و پاي بر جا بايستيد و در مقابل همه قدرتها استقامت كنيد و خداوند با شماست و شماها را ان شاء الله حفظ مي كند از شر اشرار و مملكت شما را نجات مي دهد و مهم اين است كه از شما راضي باشد حق تعالي. [142] .

[ صفحه 96]

ايستادگي براي امحاي باطل

پيامبر اكرم - صلي الله عليه - و ائمه ي هدي در چه غربتهايي براي دين حق و امحاء باطل، استقامت و ايستادگي نموده اند و از تهمتها و اهانتها و زخم زبانهاي ابولهب و ابوجهل ها و ابوسفيان نهراسيده اند و در عين حال شديدترين محاصره هاي اقتصادي در شعب ابي طالب، به راه خود ادامه داده اند و تسليم نشدند و سپس با تحمل هجرتها و مرارتها در مسير دعوت حق و ابلاغ پيام خدا و حضور در جنگهاي پياپي و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه و كارشكنيها به هدايت و رشد همت گماشته اند كه دل صخره ها و سنگها و بيابانها و كوهها و كوچه ها و بازارهاي مكه و مدينه پر است از هنگامه ي پيام رسالت آنان. [143] .

نقش مساجد در جنگ و دفاع

مساجد پايگاه سياست و دفاع

مسيحيون خيال نكنند كه اسلام هم، مسجد هم مثل كليساست. مسجد وقتي در آن نماز برپا مي شده است تكليف معين مي كرده اند، جنگها از آن شالوده اش ريخته مي شده است، تدبير ممالك از مسجد شالوده اش ريخته مي شده است. مسجد مثل كليسا نيست. كليسا يك رابطه فردي ما بين افراد و خداي تبارك و تعالي (علي زعمهم) است لكن مسجد مسلمين در زمان رسول خدا (ص) و در زمان خلفايي كه بودند. مسجد مركز سياست اسلام بوده است. در روز جمعه با خطبه جمعه مطالب سياسي، مطالب مربوط به جنگها، مربوط به سياست مدن، اينها همه در مسجد درست مي شده است، شالوده اش در مسجد ريخته مي شده است در

[ صفحه 97]

زمان رسول خدا و در زمان ديگران و در زمان حضرت امير - سلام الله عليه. [144] .

مسجد محل اجتماع و دعوت به جنگ با كفار

مسجدها محلي بوده است كه از همان مسجد ارتش راه مي افتاد براي جنگ با كفار و با قلدرها، از همان توي مسجد. آنجا خطبه خوانده مي شد، دعوت مي شدند مردم به اينكه فلان مثلا آدم متعدي در فلان جا قيام كرده بر ضد مسلمين يا مال مردم را چپاول مي كند، قلدري مي كند، انحرافات دارد و از همان مسجد راه مي افتادند و مي رفتند طرف دشمن، از همان جا قراردادها حاصل مي شد. [145] .

مسجد مركز گسيل نيرو براي سركوبي كفار

مسجد در اسلام و در صدر اسلام هميشه مركز جنبش حركتهاي اسلامي بوده از مسجد تبليغات اسلامي شروع مي شده است و از مسجد حركت قواي اسلامي براي سركوبي كفار و وارد كردن آنها در بيرق اسلام بوده است هميشه در صدر اسلام مسجد مركز حركات و مركز جنبشها بوده است. [146] .

[ صفحه 98]

مسجد مركز طراحي عمليات جنگي

جنگهايي كه در اسلام شده است بسياري از آن از مسجد طرحش ريخته مي شد. حضرت امير - سلام الله عليه - به حسب خطبه هايي كه در نهج البلاغه جمع شده است - بعضي - خطيب بزرگ و فخر خطباست و با آن خطبه هاي بزرگ مردم را تجهيز مي كردند براي دفاع از اسلام و همين طور دستورهاي اخلاقي و دستورهاي عقيدتي و همه چيز در اين كتاب مقدس هست. [147] .

مسجد محل عبادت خدا و جنگ با كفار

در صدر اسلام همان مسجدي كه عالم در آن بود، همان مسجد هم ارتشي بود و سردارهاي سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز مي خواندند و با هم اطاعت مي كردند و با هم، هم جنگ مي كردند. يك همچنين وضعي داشت. [148] .

مسجد مركز تجهيز سپاهيان

همان طوري كه پيغمبر توي مسجد زندگي مي كرد و توي همان مسجد با مردم معاشرت مي كرد و از همان مسجد هم تجهيز مي كرد جيوش را براي كوبيدن قدرتها، از همين جمعيت پيغمبر را انتخاب فرمود بر ضد آنهايي كه مي خواستند چه بكنند. [149] .

[ صفحه 99]

مسجد مركز اجتماع سياسي و نظامي

در صدر اسلام از همين مسجدها جيشها، ارتشها راه مي افتاده، مركز تبليغ احكام سياسي - اسلامي بوده مسجد، هر وقت يك گرفتاري پيدا مي شد صدا مي كردند كه «الصلوة بالجماعة» اجتماع مي كردند، اين گرفتاري را طرح مي كردند، صحبتها را مي كردند. مسجد مركز اجتماع سياسي است و از اين يك قدري وسعتش زيادتر، مي شود نماز جمعه. [150] .

نظاميان اسلام آباد كننده ي مساجد

ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاي اسلام هر جا پا گذاشتند همان جايي كه پا گذاشتند اول مسجد درست كردند، وقتي به قاهره رسيدند اول خط كشيدند براي مسجد. و هر جا اين طور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براي آباد كردن مساجد و محرابها كوشش مي كردند. [151] .

مساجد مركز تصميم گيري دفاعي

در صدر اسلام هم نماز جمعه و مساجد چنين وضعي داشتند كه اجتماعات وسيله اي بودند براي رفع گرفتاري هاي مسلمين تصميم گيري در مقابله با دشمنان اسلام... من اميدوارم كه نماز جمعه ها آن محتواي اصيل خود را باز يابد و قهرا ساير مسلمين هم زماني كه ديدند مدتها از اين نعمت بزرگ الهي غافل بوده اند به فكر برگزاري صحيح آن مي افتند اگر چه دولتها مخالف آن باشند

[ صفحه 100]

در صدر اسلام، هر وقت مسلمين مي خواستند به جنگ عزيمت كنند، از مساجد تجهيز مي شدند و هر وقت كه كار مهمي داشتند، در مساجد آن را مطرح ساخته و درباره مسائل سياسي به بحث و گفتگو مي نشستند. [152] .

مساجد سنگر دفاع از اسلام

اسلام مساجد را سنگر قرار داد و وسيله شد از باب اينكه از همين مساجد، از همين جمعيتها، از همين جمعات، از همين جمعه ها و جماعات، همه اموري كه اسلام را به پيش مي برد و قيام را به پيش مي برد مهيا باشد. [153] .

مساجد محل طراحي جنگها

در صدر اسلام مسائل سياسي در مسجد به وسيله آنهايي كه امام جمعه بودند حل و فصل مي شد و نقشه هاي جنگ در آن جا كشيده مي شد و مع الأسف ما را رساندند به آنجا كه در خطبه هاي جمعه جز چند كلمه موعظه و تحذير از اينكه نبادا در امور دخالت كنيد چيزي نبوده است. [154] .

[ صفحه 101]

مسجد النبي مركز بسيج نظامي و سياسي و اجتماعي

اين مسجد الحرام و مساجد در زمان رسول اكرم (ص) مركز جنگ ها و مركز سياست ها و مركز امور اجتماعي و سياسي بوده. اين طور نبوده است كه در مسجد پيغمبر - صلي الله عليه و آله - همان مسائل عبادي نماز و روزه باشد، مسائل سياسي اش بيشتر بوده. هر وقت مي خواستند به جنگ بفرستند اشخاص را و بسيج كنند مردم را براي جنگ ها، از مسجد شروع مي كردند اين امور را. [155] .

مساجد مركز طراحي مسائل سياسي و دفاعي

در صدر اسلام مساجد، محافل و نمازها جنبه سياسي داشته است، از مسجد راه مي انداختند لشكر را به جنگي كه بايد بكنند و به آن جايي كه بايد بفرستند. از مسجد مسائل سياسي طرح ريزي مي شد. [156] .

[ صفحه 105]

ويژگيهاي رزمندگان صدر اسلام

فداكاري

پيامبر الگوي فداكاري

ما سوگمندانه و مفتخرانه عزيزاني را در راه هدف كه واژگوني رژيم طاغوتي و بر پا داشتن پرچم پر افتخار اسلام است فدا كرديم و اين درست راه اسلام و برنامه ي مسلمين راستين در صدر اسلام بوده و در طول تاريخ خواهد بود «ولكم في رسول الله اسوة حسنه» پيغمبر بزرگ اسلام همه چيزش را فداي اسلام كرد تا پرچم توحيد را به اهتزاز درآورد و ما به حكم پيروي از آن بزرگوار بايد همه چيزمان را فدا كنيم تا پرچم توحيد برقرار ماند. [157] .

فداكاري ياران پيامبر

ايشان وقتي مسجد را درست كرد، آن هم نه يك مسجدهاي مجلل، يك مسجد خيلي بهتر درست كرد، روي صفه آن مسجد كه

[ صفحه 106]

يك صفه اي بود كه هيچي هم نداشت آن جا، بسياري از اصحاب حضرت از آنها كه ياران او بودند، آن جا مي خوابيدند چون منزل نداشتند در جنگهايي كه مي شد يك خرما را از قراري كه در تاريخ است اين مي گذاشت دهانش درمي آورد دهان او، دهان به دهان. اين طور اينها فاقد بودند، مع ذلك اينها بودند كه رفتند و قريش را و ساير گردن كلفتهاي ظلمه را سر جاي خودشان نشاندند. [158] .

فداكاري زنان در جنگهاي صدر اسلام

زنان در صدر اسلام با مردان در جنگها هم شركت مي كردند اما مي بينيم و ديديم كه زنان همدوش مردان بلكه جلوتر از آنان در صف قتال ايستادند، خود و بچه هاي خود و جوانان خودشان را از دست دادند و باز هم مقاومت كردند. [159] .

پيامبر در جنگها نبي رحمت بود

خود رسول الله (ص) ايشان خودشان در جنگها، خودشان وارد ميدان نمي شدند كه آدم بكشند، وضع اين طور بوده است كه نبي رحمت بودند، حتي يك نفر را مي گويند كشته نشده است به دست ايشان، لكن حضرت امير با آن وضعي كه در جنگ داشته است، از آنها نقل كرده اند كه ما در شدايد پناه مي برديم به ايشان، يك همچو - كه - آن سردار بزرگ كه در دنيا نظير ندارد. به حسب نقل - كرده اند - كه از ايشان مي شد، مي فرمايد كه - شدايد - وقتي جنگ شديد مي شد

[ صفحه 107]

ما پناه مي برديم به رسول الله. يك همچو قوه اي بوده است، قدرت الهي بوده. اين يك دستور كلي است كه آن زمان، آنها كرده اند و به سعادت رسيدند و به سعادت رسانده اند. [160] .

خطر پذيري براي اسلام

صدر اسلام، سربازهاي اسلامي براي اسلام جانشان را به خطر مي انداختند يعني خطر نمي ديدند، خطر براي خودشان نمي ديدند براي اينكه مردن را خطر نمي دانستند. جوانهاي ما اين طور شده بودند و الان هم هستند. [161] .

رحيم و شديد بودن سربازان اسلام

اگر بخواهيد پيشرفت بكنيد و همه چيزتان ان شاء الله اسلامي بشود و پيروزي نظير پيروزيهاي صدر اسلام بشود، كاري بكنيد كه خودتان هم ساخته بشويد، همان طور كه سربازهاي صدر اسلام در عين حالي كه سربازي مي كردند، وظايف صوريه اسلام را هم به تمام معنا به جا مي آوردند، همان طوري كه شمشير مي كشيدند و مي كشتند. دشمنهاي اسلام را با خودشان به طور رأفت، به طور دوستي، برادري رفتار مي كردند. همين دستور قرآن كريم است كه از اوصاف مؤمنين صدر اسلام و اينها نقل مي فرمايد كه اينها رحيم هستند بين خودشان «رحماء بينهم» خودشان با هم با رحمت رفتار مي كنند «اشداء علي الكفار» وقتي به كفار مي رسند شدت. حضرت

[ صفحه 108]

امير وقتي كه مواجه مي شود با لشكر معاويه كه از كفار هم بدتر بودند، با خوارج كه آنها هم به همين طور بودند، با كمال شدت، بعد از اينكه مي ديد هدايت نمي شوند، سفارش مي كرد كه شماها ابتدا به جنگ نكنيد، به لشكر خودش فرمود شماها ابتدا به جنگ نكنيد ولو حق با شماست، بگذاريد آنها ابتدا كنند وقتي آنها ابتدا مي كردند، گاهي هم يكي دو تا كشته مي شدند، آن وقت اجازه مي داد و با كمال قدرت تا آخر مي كوبيد. خوارج را همچو سركوب كه از آنها چند نفري توانستند فرار كنند و خوارج هم همانها بودند كه بعد هم توطئه كردند و

حضرت امير را به شهادت رساندند. [162] .

روحيه قوي، فداكاري و شهادت طلبي

صدر اسلام با يك همچو روحيه اي كه شهادت را مي خواستند، آن طور پيشرفت كردند و در نيم قرن تقريبا معموره را، معموره دنيا را، دنياي متمدن آن وقت را فتح كردند و الا عددشان، يك عده اي بودند حجازي و نه فنون جنگي به آن معناي مدرنش را كه روم و ايران مي دانستند، مي دانستند و نه ابزارش را داشتند، ابزار كه هيچ نداشتند حتي هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، يك بندي از چيز خرما، ليف خرما درست كرده بودند شمشير را با آن بند بسته بودند اينجا.

لكن روح، روح الهي بزرگ بود، آن روحي بود كه وقتي نيزه را (آن در يك جنگي مرد) آن مخالف گذاشت به اين جاي آن و فشار داد، اين ديد كه خواهد مرد، با اين فشار داد خودش را از توي نيزه، يكي نيزه توي شكمش رساند، خودش را، او را هم كشت، خودش هم

[ صفحه 109]

مرد. يك همچو روحيه، يك همچو روحي يا مثلا به قلعه هاي بزرگ وقتي كه مي رسيدند و كشته مي دادند، كشته مي دادند بعد براي رفتن بالا نيزه ها را زير يك سپر مي گذاشتند، سپر رويش، يكي رويش مي نشست مي رفت بالا، اگر كشته هم مي شد، كه مي شد تا در را باز مي كرد. اين روحيه، يك روحيه است كه روحيه الهي است. [163] .

فداكاري براي خداوند يوم الله است

روزي كه پيغمبر اكرم (ص) هجرت كردند به مدينه، اين روز يوم الله است. روزي كه مكه را فتح كردند يوم الله است. يوم قدرت نمايي خداست كه يك يتيم را كه همه ردش كرده بودند، نمي توانست زندگي بكند، تو وطن

خودش، تو خانه ي خودش، بعد از چندي فتح مكه به دست او شد و آن قلدرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سيطره ي او واقع شد و فرمود «انتم الطلقاء» مي گويند آزادتان كردم، برويد. اين يوم الله است. يوم خوارج، روزي كه اميرالمؤمنين - سلام الله عليه - شمشير را كشيد و اين فاسدها را، اين غده هاي سرطاني را درو كرد اين هم يوم الله بود. اين مقدسهايي كه پينه بسته بود پيشانيشان لكن خدا را نمي شناختند، همينها بودند كه كشتند اميرالمؤمنين را. قيام كردند در مقابل اميرالمؤمنين - سلام الله عليه - از لشكر خودش بودند، قيام كردند در مقابل او براي خاطر آن قضايايي كه در صفين واقع شد و امام (ع) ديد كه اگر اينها باقي باشند، فاسد مي كنند ملت را. تمامشان را كشت الا بعضي كه فرار كردند. اين يوم الله بود. روزهايي كه خداي تبارك و تعالي براي تنبيه ملتها يك چيزهايي را وارد مي كند، يك زلزله اي وارد مي كند، يك

[ صفحه 110]

سيلي وارد مي كند، يك طوفاني وارد مي كند كه شلاق بزند به اين مردم كه آدم بشويد، اينها هم يوم الله است. چيزهايي است كه به خدا مربوط است. [164] .

روح فداكاري سربازان صدر اسلام

دو شرط در پيشرفت هست. يك شرط اين است كه براي خدا باشد، اگر چنانچه يك قيامي براي خدا باشد خداي تبارك و تعالي كمك مي كند. از كمي جمعيت نترسيد، ولي بحمدالله جمعيتهاتان زياد است. در صدر اسلام يك جمعيت سي هزاري به دو تا امپراتوري كه به همه جهازهاي سلاحي مجهز بودند و يكي شان هفتصد هزار نفر يا

هشتصد هزار نفر نظامي مجهز به جنگ آورده بود، اينها با سي هزار نفر غلبه كردند. يكي از سردارهاي اسلام آن وقت گفت كه شصت هزار نفر جلو آمدند پيشاهنگند از دشمن و دنبال آنها هم هشتصد يا هفتصد هزار نفر دشمن هست، ما اگر يك ضربه اي به اينها نزنيم اينها جري مي شوند. اين سردار گفت كه سي نفر همراه من بيايد شب مي رويم و به اين شصت هزار نفر شبيخون مي زنيم، سي عدد. تمام لشگرشان هزار نفر بود گفتند كه آخر شصت هزار نفر هم آدم مقابل دو هزار نفر نمي شود. بالاخره راضي اش كردند اين را كه شصت نفر ببرد، هر آدم مقابل هزار نفر. شب، شبيخون زدند و تار و مارشان كردند، شكستشان دادند، شكستي كه بعد منتهي شد به اينكه آن لشكر بعد را هم اينها شكست دادند.

چه بود كه شصت نفر آدم، شصت هزار نفر آدم را، شصت نفر

[ صفحه 111]

آدمي كه مجهز به آن جهازها نبودند، شصت هزار آدم را كه به آن جهازها مجهز بودند شكست دادند. براي اين بود كه اينها يافته بودند اين مطلب را كه ما اگر كشته بشويم به شهادت مي رسيم. با اين روحيه قوي، كه ما بكشيم سعادتمنديم، كشته بشويم هم سعادتمنديم، با اين روحيه قوي با همچو روحيه اي پيش رفتند و شكست دادند. در عين حالي كه لشكر اسلام در آن وقت يك لشكر بسيار ضعيفي است از حيث قواي مادي، و تجهيزات جنگي هم نداشتند، هر چند نفرشان گاهي يك شمشير، يك شتر، اسب كم و گاهي وقت ها يك روز، يك شبانه روز را

با يك خرما يك نفر آدم زندگي مي كرد و در يك نقلي هست كه در يك جنگي يك خرما را اين مي گذاشت دهن خودش يك قدري شيرين مي شد، مي داد به رفيق خودش، او مي داد به رفيقش، او به رفيقش، او مي داد، او مي داد تا آخر، اما روحيه قوي بود. قدرت روحي، آن قدرت روحي است كه انسان را پيروز مي كند، هر چه تجهيزاتشان زياد باشد و هر چه هي عيش و نوش داشته باشند، روحيه شان ضعيف است. [165] .

جوانمردي قواي مسلح مثل صدر اسلام

جوانمردي ارتش و ساير قواي مسلحه مثل سپاه پاسداران و ديگران ما را به ياد جوانمرديهاي صدر اسلام انداخت. در صدر اسلام با اينكه - قوا - قواي دشمن با قواي اسلام قابل مقايسه نبودند، در جنگ روم، هفتصد يا هشتصد هزار آنها بودند و سي هزار هم لشكر اسلام و آن طليعه لشكر كه پيشروها هستند، شصت هزار نفر بودند، دو مقابل تمام لشكر اسلام، خالد بن وليد كه يكي از

[ صفحه 112]

سردارهاي اسلام بود گفت: ما بايد يك ضربه اي به اينها بزنيم تا اينكه روحيه شان را از دست بدهند - حالا به اين تعبير كه من مي گويم - و ما سي نفر مي رويم با اين طليعه كه شصت هزار نفرند، سي نفرمان مي رويم با آن ها جنگ مي كنيم. بالاخره عده اي قبول نمي كردند - چه - بالاخره بنا شد شصت نفرشان بروند و جنگ كنند، شبيخون بزنند. شصت نفر رفتند و شب شبيخون زدند و آن شصت هزار نفر را - تار كردند - تار و مار كردند، از بين بردند. [166] .

فداكاري در قناعت

شماها همان سربازهاي صدر اسلام هستيد، همانها كه با مشركين مقابل بودند و با آنهايي كه مي خواستند اسلام تحقق پيدا نكند، توطئه مي كردند، امثال ابوسفيان و دوستان ابوسفيان، آن ها هم مي خواستند كه پيغمبر اسلام موفق نشود به اينكه اسلام را در جزيرة العرب تحقق بدهد. تمام همشان اين بود كه اسلام تحقق پيدا نكند براي اينكه اسلام را با همه منافع خودشان مخالف مي ديدند. اين طور مي ديدند كه اگر پيغمبر اسلام غلبه كند، آنها ديگر آن ظلمها را، آن غارتگريها را نمي توانند بكنند، از اين

جهت مجهز شدند و همه قشرها را تجهيز كردند بر ضد رسول خدا (ص) و بحمدالله موفق نشدند امروز همان معني است، همان معنايي كه در صدر اسلام بود. و مواجهه اسلام بود با كفر و پيغمبر اكرم تجهيزاتي نداشتند. اينها عددشان كم، تجهيزاتشان كم و آن طرف داراي ثروتهاي زياد، تجهيزات زياد مع ذلك چون خدا مي خواست، چون اتكالشان به خدا بود، از اين جهت غلبه كردند. افراد كم بر افراد زياد غلبه كردند و

[ صفحه 113]

افرادي كه هيچ تجهيزات صحيحي نداشتند، بر افرادي كه، قشرهاي مختلفي كه از اطراف جزيرة العرب جمع شده بودند كه نگذارند اسلام محقق بشود، افراد كم و تجهيزات كم، بر افراد زياد و تجهيزات زياد غلبه كردند براي اينكه اتكالشان به خدا بود. يك نفر از اينهايي كه با اراده تابع اراده خدا مي رفت، عده اي از آنها را از بين مي برد. [167] .

فداي اسلام شدن فرزندان اسلام

در صدر اسلام در ركاب رسول الله و اميرالمؤمنين - سلام الله عليه - عده كثيري از فرزندان اسلام از دست رفتند، لكن اسلام را حفظ كردند. [168] .

عقيده و ايمان

شكست قدرتها در برابر قدرت ايمان

پيغمبر اكرم كه ايمان به قدرت مطلق خداي تبارك و تعالي داشت، در صورتي كه عددشان كم بود و چيزي نبود و فقير هم بودند و از همين فقيرهاي بيچاره بودند لكن قدرت ايمان داشتند و قيام كردند و قدرتها را يكي بعد از ديگري شكستند و همه را دعوت به توحيد كردند، توحيد را در جامعه رشد دادند و در يك زمان كمي، مسلمين كه در جنگ وقتي كه مي رفتند چند نفرشان يك شتر داشتند،

[ صفحه 114]

در يك جنگ مثلا مهمي شايد ده تا اسب داشتند، نداشتند چيزي، ده تا شمشير داشتند، چند نفرشان يك شتر داشتند مع ذلك چون قوت ايمان داشتند، دو تا امپراتوري را در يك صف كمي، يكي امپراتوري روم را كه آن وقت مهم بود و يكي هم ايران كه مهم بود (اين دو تا امپراتوري آن وقت در دنيا مقدم بر همه بودند) آنها را شكستند و غلبه بر آنها كردند و اسلام را بردند تا روم و تا - عرض بكنم كه - اروپا هم رساندند. عمده همان روح ايمان است كه بر انسان بايد چه باشد. [169] .

جنگ با زحمت براي اطاعت خدا

ماها بايد خودمان را بسازيم يعني توجه كنيم به اينكه بزرگهاي ما، پيشواهاي ما چه كرده اند، براي اسلام چه كرده اند، براي مسلمين چه كرده اند، چه مي خواستند بكنند. پيغمبر اكرم كه سيزده سال در مكه رنج كشيد، حبس بود، زجر كشيد، توهين شد، هزار جور فشار بود، در آنجا صبر كرد، صبر كرد و دعوت كرد اشخاصي را، بعد هم كه ملاحظه فرمود كه نمي شود در آنجا كار را پيش برد هجرت

كردند به مدينه. در آنجا خوب، افرادشان يك سري آمدند جمع شدند، ده سال هم كه در آنجا بودند تمام همشان بر اين بود كه با اين قلدرها جنگ بكنند و اينهايي كه ظالم بودند، اينهايي كه منافع ملتها را مي خواستند بخورند، با اينها جنگ كرد تا اينها را آن مقداري كه شد ساقط كرد ولي صبر مي كرد. اين مسلمين كه در آن وقت جنگ مي كردند، جنگهايشان جنگهايي بود كه وقتي انسان تاريخ را مي بيند تعجب مي كند چطور اينها با اين عدد كم آن طور شهامت داشتند...

[ صفحه 115]

پيغمبر (ص) در بعضي از جنگها شكست مي خورد شكست خورد در بعضي جنگها، حضرت امير در جنگ با معاويه شكست خورد، حضرت سيدالشهدا را كشتند، اما اطاعت خدا بود، براي خدا بود، تمام حيثيت براي او بود از اين جهت هيچ شكستي در كار نبود، اطاعت كرد، تمام شد با اينكه خوب شكست هم داد همه را، همه ي سلطنت معاويه و اينها را، به هم زد همه اوضاع را، تا حالا هم الان هست. [170] .

فداكاري اسلامي با ايمان خالص

من از خداي تبارك و تعالي مي خواهم كه ماها را بيدار كند و ما را به صورت صدر اول اسلام درآورد و ملتهاي ما را مثل ملت صدر اول اسلام كند كه خالص ايمان بود و خالص قدرت ايماني بود و قدرت اسلامي بود كه غلبه كردند يك جمعيت چند هزار نفري بر يك امپراتوري كه بيشتر از تمام جمعيت اين مسلمين كه مي خواستند جنگ بروند، در مقابل اين جمعيت آنها پيش قدمهايشان بودند و در عقب آلاف و الوف زايد بر اين داشتند،

اين پيش قدمهايشان در مقابل تمام جمعيت اسلام بود و مع ذلك اينها غلبه بر آنها كردند و اين نبود جز اينكه ايمان بود كه غلبه پيدا مي كرد و در ايران هم اين معنا پيدا شد. [171] .

[ صفحه 116]

قدرت ايمان شاخصه ارتش اسلام

ارتش اسلام در صدر اسلام با آنكه ارتشي ضعيف بود به حسب ساز و برگ، شايد هر چند نفر يك شمشير داشتند، هر چند نفر يك اسب داشتند لكن چون قوت ايمان داشتند در ظرف كمتر از نيم قرن بر تمام قدرتهايي كه در آن وقت بود، غلبه كردند، تمام قدرتها را خاضع كردند. [172] .

ايمان به خدا رمز پيروزي ارتش اسلام

رمز پيروزي لشكر اسلام در صدر اسلام با اينكه هيچ ابزار جنگي مي شود بگويي نداشتند، قيام الله بود. نهضت براي خدا، ايمان به خدا پيروز كرد پيغمبر اكرم را. مأيوس نشدن، استقامت كردن در راه خدا پيروزي را نصيب پيغمبر كرد.

اصحاب رسول اكرم (ص) در صدر اسلام قدرت ايمان داشتن و با قدرت ايمان به پيش رفتند به طوري كه با جمعيت بسيار كم و با نداشتن ابزار جنگ بر دو امپراتوري بزرگ آن روز دنيا روم و ايران غلبه كردند. نهضت كردند و براي خدا نهضت كردند و استقامت كردند. [173] .

قدرت ايمان رزمندگان عامل شكست دشمن

در جنگ روم طليعه جنگجويان روم شصت هزار بودند و تمام جمعيت مسلمين سي هزار نفر بودند و پشت سر آن طليعه هفتصد هزار نفر رومي بودند. يكي از سرداران اسلام گفت سي نفر با من

[ صفحه 117]

بيايد تا من شب بروم و با اين شصت هزار جمعيت جنگ كنم، بعد از اينكه اصرار كردند به او (بر حسب تاريخ) شصت نفر رفتند، شصت نفر مسلم با شصت هزار نفر جنگجوي رومي كه تا دندان مسلح بودند، رفتند و آنها را شكست دادند و هفتصد هزار نفر جمعيت رومي به دنبال آن شكست خورد و رفت. ايمان بود كه قدرت ايمان بود كه اين كار را كرد و شما ديديد كه قدرت ايمان هم در ايران همين كار را كرد. [174] .

امداد الهي پشتيبان ارتش اسلام

عقيده و ايمان است كه در صدر اسلام هم بوده است. در آن وقت مسلمانان ده تا پانزده نفرشان يك شتر داشتند، لشكرهاي رسول الله و لشكر مسلمين هر چند نفرشان يك شمشير داشتند آن هم يك شمشير كهنه، اما با اين حال بر امپراتوري ايران و روم غلبه كردند. عده پيشقراول روم شصت هزار نفر و دنبال آن هفتصد نفرند 830 هزار نفر بودند. يكي از سرداران اسلام گفت كه سي نفر با من بيايند تا با اين شصت هزار نفر مقابله نمايم. ولي بر حسب تاريخ بنابراين شد كه شصت نفر باشند كه يك نفر مقابل هزار نفر بروند و بعد هم رفتند و پيروز شدند و اين به اين خاطر بود كه ملائكه پشت سرشان بودند و خداوند به آنها توجه كرد. خداوند

شما را موفق كند. [175] .

[ صفحه 118]

ايمان قرآني غلبه دهنده بر ابرقدرتها

در صدر اسلام همين قرآن بود كه مردم را تجهيز كرد و دو تا امپراتوري بزرگ را با يك عده معدود عربي كه اسلحه نداشتند، هر چند تايشان يك شتر داشتند، هر چند تايشان يك شمشير، آن هم آن شمشيرهاي آن وقت در مقابل يك قدرتهايي كه در آن وقت روم داشت و آن قدرتهايي كه در آن وقت ايران داشت... اصحاب حضرت هم يك دسته شان كه اصحاب صفه بودند آنهايي بودند كه منزل هم نداشتند و مي آمدند روي سكويي در آنجا مي خوابيدند و زندگيشان همين بود. اينها را برداشت برد و آنها را از بين برد. اين فقرا را، اين مستضعفين را، اينهايي كه درجه سه بودند و حتي خانه را نداشتند، حتي در جنگ يكي شان يك خرما وقتي پيدا مي كرد دهن خودش مي گذاشت و درمي آورد به دهن رفيقش مي گذاشت و او درمي آورد و به دهن رفيقش و... يك خرما را اين طوري دور مي زدند، اينها بودند كه پيغمبر تجهيز كرد و در جنگهاي با قريش، آنها با همه بساطي كه داشتند و اينها با همه فقر و فلاكتي كه داشتند، لكن ايمان داشتند. [176] .

غلبه معنويت بر ماديت

آن هم كه در صدر اول است و بالاتر از همه به حسب نظامش هست، با سايرين در يك طبقه نشسته اند، با هم دوستند، رفيقند، صحبت مي كنند و تفاهم دارند با هم و لهذا يك لشكر و يك ارتش، آن وقت كه اسمش را نمي شد ارتش بگذاريد يك عده عرب بودند كه اينها چندتاشان يك شمشير داشتند، چند تاشان يك اسب داشتند، اينها غلبه كردند بر اين دو تا امپراتوري بزرگ كه امپراتوري روم بود و ايران،

بزرگترين امپراتورها آن وقت اينها بودند. اين يك مشتي عرب

[ صفحه 119]

از باب اينكه قوي بودند، ايمان داشتند و از ملت بودند و اين طور نبود كه بخواهند براي استفاده يك كاري بكنند، مي خواستند خدمت بكنند اينها، در مقابل آنها ايستادند و از آن طرف با اينكه عدد زياد بود و تجهيزات زياد بود - و عرض مي كنم كه - اسبها كذا و زين اسب طلا و اينها لكن روحيه نداشتند، اينها را در يكي از جنگها مي بستندشان در ذوالسلاسل ديگر، مي بستند اينها را كه مبادا فرار كنند، با زنجير مي آوردند كه جنگ بكنند. عربها شمشير را كشيده بودند و ريختند همه اينها را بين بردند و يك عدد كمي با تجهيزات ناقص، يعني ناقص كه نمي شود اصلا اسم تجهيزات روي آن بگذاري يك چند تا شمشير و يك چند تا اسب و يك چند تا شتر و اينها براي اينكه روحيه اينها روحيه مادي بود، ضعيف، روحيه آنها روحيه معنوي بود و قوي. [177] .

روحيه ايماني مسلمانان عامل غلبه بر كفر

صدر اسلام هم يك دسته از اعرابي كه نه نظامي داشتند و نه پرورش نظامي شده بودند و نه ساز و برگي داشتند، آنها از شما دستوري تر بودند، هر چند تايشان يك شمشيري با يك چيز خرما بند، بندشان بود ليفهاي خرما، هر چند تايشان هم يك اسبي و يك شتري. وضع اين طوري بود عدد هم بسيار كم... شصت هزار جمعيت را شصت نفر مؤمن، شصت نفر كه براي خدا داشت كار مي كرد اين طليعه را شكست دادند، اسباب اين شد كه اين سي هزار جمعيت بر روم غلبه كرد. بر

ايران هم كه غلبه كرد، در صورتي كه آنها همه چيز داشتند. آنها يراقهاي اسبهايشان از قراري كه گفتند

[ صفحه 120]

طلا بوده است لكن ايمان نداشتند، ميانشان تهي بود. هر چه بود يك صورت بود، هر چه بود يك ساز و برگ بود اما ميان تهي بود، اين روحيه در آنها نبود كه ما اگر بكشيم هم بهشت مي رويم. اگر كشته بشويم هم بهشت مي رويم، اين روحيه در آنها نبود، در اينها بود و اين روحيه غلبه كرد. [178] .

غلبه ايمان بر اسلحه

در تاريخ ديديد كه مسلمين صدر اسلام با يك عده كم اما مجتمع و با ايمان غلبه كردند. در ظرف كمتر از نيم قرن بر تقريبا معموره آن وقت غلبه كردند براي اينكه با هم بودند و اسلحه ايمان دست آنها بود. كي ما مي خواهيم اين اسلحه ايمان را - كه كنار گذاشته شده است - به دست بگيريم و با اين قدرتها با اسلحه ايمان مقابله كنيم؟ شما ديديد كه يك ملتي كه عددش كم و هيچ اسلحه نداشت و هيچ ابزار جنگي نداشت و هيچ نظاميگري نداشت ابزار ايمان داشت و با ابزار ايمان غلبه كرد بر يك قدرت شيطاني كه همه قدرتها دنبال او بودند، نه همان ابرقدرتها، همه قدرتها دنبال او بودند. اين قدرت ايمان بود كه يك مشت مردم را كه هيچ نداشتند غلبه داد، اين همان قدرتي بود كه در صدر اسلام با يك ابزار كم و يك عدد كم غلبه كردند بر روم با آن بساط بر امپراتوري ايران با آن همه ابزار و با آن چيز، آنها تهي بودند از

ايمان و اينها دست پر بودند در ايمان، غلبه كردند. [179] .

[ صفحه 121]

ارتش با ايمان خدا پرست شكست ندارد

در اين جنگهايي كه از صدر اسلام واقع شده يك امور آموزنده است، خيلي امور آموزنده براي ماهاست. در يكي از افرادي كه به حسب تاريخ يك فرد با يك فرد ديگري مقابل شده بود، آن طرف كه دشمن بود نيزه را زد به سينه يا شكم اين مسلمان از آن طرف بيرون و او توي اين نيزه دويد و او را كشت، يعني نيزه تو شكمش بود فشار داد و همان تو نيزه آمد اينجا رسيد و او را كشت. در يك جنگ قلعه اي كه قلعه داشتند آنها، مسلمين بيرون قلعه بودند و آنها در داخل قلعه مي خواستند اين مي خواستند اينها فتح كنند آن قلعه را، راه نبود درها بسته و ديوارها بلند، يكي شان داوطلب شد كه من روي سپر مي نشينم سپر و نيزه ها را بگذاريد زيرش و بلند كنيد تا من برسم به ديوار، من مي روم تو اين قلعه و راه را باز مي كنم. همين كار را كردند، رفت آن طرف و در عين حالي كه اهل قلعه هم، خوب، افرادي بودند، قلعه را باز كرد. وقتي روحيه قوي باشد، اعتماد به خدا داشته باشد، وقتي يك جمعيتي به خدا اعتماد داشته باشد اين جمعيت پشتوانه اش خداست و جمعيتي كه پشتوانه اش خداست شكست ندارد. [180] .

اعتقاد به معاد منشأ پيروزي

اين قوه ايمان است يعني يك مؤمني كه اگر بكشد، بهشت مي رود و از اينجا بهتر است و اگر كشته بشود، بهشت مي رود و از اينجا بهتر است، با يك همچو حربه اي كه حربه ايمان است. اين ديگر ترسي از اين ندارد كه كشته بشود. اين شهادت را براي خودش يك سعادت مي داند. آنهايي كه مقابل

شما هست، براي دنيا

[ صفحه 122]

مي زنند، آنهايي كه اعتقاد به ماوراي طبيعت ندارند، اعتقاد به قيامت ندارند، اعتقاد به بهشت و جهنم ندارند، آنها براي همين دنياست، مي خواهند دنيايشان درست بشود. خوب كسي كه مي خواهد دنيايش درست بشود، اگر بميرد، هيچ اين نمي تواند بزند تا آنجايي كه بميرد، اين مي خواهد هي خودش را حفظ كند كه غلبه كند و دنيايش چه بشود. اما اين آدمي كه براي خدا، اين آدمي كه براي مقصد الهي قدم برمي دارد و وارد ميدان مي شود، اين آدم براي دنيا نيست تا اينكه لرزه اي در قلبش بيايد، اين براي خداست. شما الآن كه مهيا هستيد و رفقاي شما، دوستان شما و آنهايي كه تربيت مي خواهند بشوند به اين تربيت اسلامي، به اين تربيت نظامي، اينها اين حربه اسلام كه، سلاح اسلام كه عبارت از ايمان است، بايد به اين هم مجهز بشوند و اگر به اين مجهز شدند، اين، طرفشان را مي ترساند. [181] .

سلاح معنوي رمز پيروزي

سر پيشرفتي كه در صدر اسلام شد اين است كه سربازان اسلام با تعداد كمي كه داشتند در مقابل تعداد زيادي از سربازان دشمن كه يكي ايران و يكي روم بود و بسيار هم مجهز بودند، ايستادند و پيروز شدند، زيرا سلاح معنوي داشتند، يعني اعتقادشان بر اين بود كه ما اگر برويم و كشته شويم، باز هم سعادتمند هستيم و اگر بكشيم هم ما سعادتمنديم. [182] .

[ صفحه 123]

پيروزي ايمان بر تجهيزات بي ايمان

لشكر روم و ايران را عده اي از اهل ايمان با سلاحهاي شكسته و با تجهيزات كمشان و تعداد قليلشان شكست داده اند. [183] .

امداد غيبي در لشكر اسلام

در صدر اسلام هم يك عده قليل را بر عده اي كثير پيروز كرد و همچو رعبي در قلبها انداخت كه نتوانستند مقاومت كنند در مقابل سي هزار جمعيت عرب كه هر چند تايشان يك شمشير داشت و هر چند تايشان يك شتر داشت و آنها هفتصد هزار جمعيت بودند كه شصت هزارشان طليعه بود و غلبه كردند اينها بر آنها، چه بود؟ اين جز اين بود كه يك دست غيبي در كار است؟! نبايد بيدار بشوند آنهايي كه توجه به معنويات ندارند و به اين غيب ايمان نياورده اند؟ نبايد بيدار بشوند؟ [184] .

جانبازي به خاطر ايمان

اسلام را اگر بشناسند و بفهمند اين اسلام چي هست و يك قدري تاريخ اسلام و قضايايي كه در صدر اسلام واقع شد، شما ببينيد در يك جنگي كه واقع شده است وقتي كه يك قلعه اي را بسته بودند و كفار در آن نشسته بودند و خوب، آن وقت هم كه وسايلي نبود كه بروند بالا و بمباران كنند بايد اين قلعه فتح بشود، خوب، ديوارهاي بلند و كذا. يكي از سردارهاي اسلام گفت كه: نيزه ها را زير سپر بگذاريد من مي نشينم روي سپر، من را بالا كنيد تا بروم به

[ صفحه 124]

ديوار برسم مي روم آنجا با آنها در داخل جنگ مي كنم، در را باز مي كنم. يك نفر براي يك جمعيتي كه يك قلعه را داشتند همين كار را كردند، اين نيزه ها را زير سپر گذاشتند او نشست روي سپر با اين نيزه ها بلند كردند تا به برج رسيد، به ديوار رسيد آن شخص رفت در آن جا و جنگ كرد و در را باز

كرد. اين اسلام است كه اين كار را مي كند، اين ايمان است كه اين كار را مي كند. [185] .

ايمان و وحدت رمز پيروزي

صدر اسلام اسلحه و مهمات غلبه نكرد بر دو تا امپراتوري به آن عرض و طول، براي اينكه اسلحه نداشتند مسلمين، هر چند تايشان يك شتر داشتند، چند تايشان يك اسب، شايد در همه لشكرشان چند تا اسب بود، شمشير كندي يا تيزي. آن طرف چه امپراتوري ايران و چه امپراتوري روم داراي همه چيز بودند تمام ساز و برگهاي جنگي كه در آن وقت در اختيار آنها بود مجهز به همه ي جهازهاي جنگي بودند، لكن فقط يك چيز را نداشتند و آن ايمان، چون ايمان نداشتند بايد در بعضي از جنگها آنها را امر مي كردند كه ببندند به هم اين ارتش خودشان را كه فرار نكنند، با زنجير اينها را به هم مي بستند از قراري كه در تاريخ هست و مي آوردند در جبهه جنگ. امروز هم برادرها شما بدانيد اين را كه مخالفين ما همه چيز دارند الا ايمان و شما ايمان داريد كه فوق همه چيز است و بحمدالله همه چيز هم داريد. [186] .

[ صفحه 125]

ايمان و تعهد مؤمنين عامل پيروزي

در صدر اسلام جناح مؤمنين با ساز و برگ اندك و ايمان و تعهد بسيار بر جناحهاي كفر مجهز به همه نوع ساز و برگ فراوان روز و قدرتهاي شيطاني پيروز گرديدند. [187] .

فتح جبهه ها با تكبير اهل ايمان

فرق است ما بين يك جمعيتي كه در شبي كه فردا براي او خطر است و مي خواهد به لشكر كفر هجوم ببرد به مناجات خدا مي ايستد با آن كساني كه وقتي كه مي خواهند به جنگ بيايند اول با فشار است و بعد هم كه محال آنها را مي بينند آلات لهو و لعب در آنجا هست. فرق است ما بين آنهايي كه براي خدا قيام كرده اند و آنهايي كه براي طاغوت. شما در راه خدا داريد جنگ مي كنيد و اين علامت ايمان شماست و آنها در راه طاغوت دارند جنگ مي كنند و اين علامت كفر آنهاست. مادامي كه اين مطلب در بين شما باقي است - توجه به خدا و ياري خواستن از مبدأ قدرت - شما قدرتمند هستيد.

شما را اين وحدت كلمه در زير سايه توحيد و در زير پرچم اسلام به اين فتحها و پيروزيها مي رساند. اين تكبيرهايي كه در شبي كه براي شهادت كمر بستيد مي گوييد، اينها پشتيبان شماست. جنود غيبيه همان طور كه در صدر اسلام پشتيبان لشكر اسلام بود و آن لشكر كوچك اسلام بر لشكر روم با آن بساط و بر لشكر ايران آن وقت با آن بساط غلبه كرد. به واسطه آن تأييدات غيبي و ملائكه الهي بود. شما امروز همان وضعيت را داريد براي خدا قيام كرديد و مقابل مستكبرين و مقابل كفار و مطمئن باشيد كه جنود غيبيه با شماست

و هر يك شما در مقابل چندين نفر از آنها مي تواند عرض اندام كند.

[ صفحه 126]

شما مي دانيد كه تمام كشورها تقريبا پشتيبان صدامند و به او هم پول مي رسانند و هم اسلحه مي رسانند و هم نفرات مي فرستند بسياريشان، و ما بحمدالله نه احتياج به پول ديگران داريم و نه احتياجي به پرسنل ديگران داريم و نه احتياج به تاييد ديگران. ما كه اتكايمان به خداست از كي تأييد بخواهيم؟ ما كه اتكايمان به مبدأ غني مطلق است از كي خواستار جهات مادي بشويم؟ ما كه با تكبير اين جبهه ها را فتح مي كنيم از كي بخواهيم كه با ما همراهي كند؟ ما از خدا مي خواهيم. ما از خدا مي خواهيم كه با آن جنود غيبيه كه دارد و با آن ملائكة الله كه هست به ما كمك بفرمايد و مي فرمايد، لكن شرط اين است ما به عهد خود باقي باشيم، عهدي كه با اسلام داريم، حفظ اسلام، حفظ كشور اسلامي، حفظ نواميس اسلامي. ما بايد اين توجه را هيچ وقت از خود بيرون نكنيم، از مغز خود بيرون نكنيم كه ما بندگان خدا هستيم و در راه او و در سبيل او حركت مي كنيم و پيشروي مي كنيم. اگر شهادت نصيب شد سعادت است و اگر پيروزي نصيب شد سعادت است. [188] .

در نبرد، نيت ميزان است

خود شمشير في نفسه چيزي نيست، شمشير حضرت علي ابن ابيطالب با شمشير ابن ملجم يك شمشير، يك جور بودند، شايد شمشير او تيزتر هم بود لكن او كه اين شمشير را به كار مي برد اين ميزان است. آنكه يك ضربت را با عبادت ثقلين مساوي مي داند و افضل،

با آن ضربتي كه همين موجودي كه يك ضربتش افضل از عبادت ثقلين است به خاك و خون مي كشد، آن ميزان است، آن كه

[ صفحه 127]

ضربت ها را وارد مي كند ميزان است. [189] .

رعب خداوند در دل دشمنان

در صدر اسلام خدا يك قسم از چيزهايي كه پيروز مي كرد كشور اسلامي را، همين بود كه رعب در دل مقابلين آنها القا مي فرمود. [190] .

ننگ درخواست از غير خدا

فرق ما بين يك دولت اسلامي و يك ارتش اسلامي، با يك دولت غير اسلامي و ارتش غير اسلامي، اين است كه اينها اگر چنانچه خداي نخواسته شكست هم بخورند، دستشان را پيش ديگري دراز نمي كنند، اينها عار اين را كه به ديگران بگويند بياييد و به ما كمك كنيد، تحمل نمي كنند، اينها مسلمند اينها پيش خدا و به درگاه خدا دست دراز مي كنند و كسي كه به پيشگاه خدا دست خودش را دراز كرد همه را پشت سر مي گذارد. [191] .

[ صفحه 128]

رزمندگان پيروان حضرت ابراهيم

اينهايي كه پيش مي برند براي اينكه اينها دنبال حضرت ابراهيم - سلام الله عليه - هستند، اينها لبيك گفتند به حضرت ابراهيم - سلام الله عليه. آنها كه مي خواهند پيش ببرند چي مي گويند؟ آنها به عفلق [192] گفتند، خوب، نمي شود يك كسي كه به عفلق چيز مي كند، لبيك مي گويد يا به كسي كه به ابراهيم - خليل الله - لبيك مي گويد، اينها يك جور باشند. اين است كه آنها فراري هستند و اينها اگر چنانچه يكوقت اقتضا بكند تا هر جايي كه صلاح باشد خواهند رفت. [193] .

صعود به قله ايمان

اينان آيا نديده اند كه در ظرف مدت كوتاهي جوانان غيور ايران در سايه ي معنويت اسلام از پرتگاه هايي كه قدرت هاي نفتخوار و مفتخوار براي سقوط آنان ايجاد كرده بودند به صورتي معجزه آسا نجات يافته و به قله ي بلند ايمان و تعهد به اسلام صعود نموده اند و با شجاعت و شهامت كم نظير بر كفر جهاني و عفلقيان تاخته و آنان را از كشور عزيز خود بيرون رانده اند. [194] .

شهادت طلبي

شهادت اوليا در جنگها

زمان پيغمبر هم اين طور بود. پيغمبر هم وقتي كه يك حكومتي را مي خواست كنار بزند، اين كفار قريش را مي خواست كنار بزند،

[ صفحه 129]

خوب جنگ ها را كرد و در يك جنگ هايي موفق شد و در يك جنگ هايي هم شكست خورد و آدم كشته شد و اشخاص بزرگ مثل عموي پيغمبر [195] مثلا كشته شد، در جنگ چيز [196] عمار ياسر كشته شد، آن مرد بزرگوار، آن قدر كشته دادند. در اين اصل هيچ اشكالي براي ما نيست كه ما كشته مي دهيم. [197] .

شهادت راه انبيا و اولياست

اسلام عزيزتر از آن است كه ما خوف داشته باشيم كه خودمان يا جوانانمان در راه او شهيد شود، اسلام شهيدان زياد داشته است اميرالمؤمنين - سلام الله عليه - شهيد اسلام است و براي اسلام شهادت پيدا كرد. حسين بن علي - سلام الله عليه - در راه اسلام شهيد شد. ما باكي از شهادت نداريم، ما باكي از كشته دادن نداريم. [198] .

داوطلبي براي شهادت

آني كه ما پيش برديم همين بود، اينطور روحيات بود كه براي شهادت داوطلب بودند، يعني از مرگ نمي ترسيدند. همان طوري كه صدر اسلام هم پيشرفت مسلمين همين بود، ما بسيار اشخاص ارزنده را از دست داديم لكن چون براي اسلام بود ان شاء الله روح

[ صفحه 130]

همه ي آنها شاد است و همه ي آنها در سعادت و تحت لواي خداي تبارك و تعالي هستند. [199] .

استقبال از شهادت

اين معنايي كه در صدر اسلام هم بوده است كه اصحاب پيغمبر - براي شهادت - استقبال شهادت مي كردند، براي شهادت به هم پيشي مي گرفتند، اصحاب حضرت سيدالشهدا براي شهادت استقبال مي كردند، پيشي مي گرفتند، اين روي همين ايمان راسخ بوده است مكه شهادت اين مطلبي نيست كه انسان بكلي از بين برود تا اين كه ديگر غير از اين خبري نباشد. [200] .

فوز دانستن شهادت

همان طوري كه در صدر اسلام جنگجويان اسلام مي گفتند ما اگر بكشيم بهشت است و اگر كشته بشويم بهشت است، شهادت را براي خودشان فوز مي دانستند، در ملت ما پيدا شده. به دست كي؟ به دست خدا، مگر امكان دارد كه يك بشري، يك انساني، افرادي بتوانند اين كارها را بكنند. اين تحول امكان ندارد، خدا كرد اين كار را. مسلمانها چه وقت مي خواهند كه يك همچو روحيه اي پيدا بكنند كه شهادت را براي خودشان فوز بدانند و بايستند مقابل اشخاص خائن، و خيانتكار را سر جاي خود بنشانند. [201] .

[ صفحه 131]

تحول ملت ايران به شهادت طلبي

ايران متحول شده بود به يك ملت صدر اسلامي، يك جوانهايي مثل جوانهاي صدر اسلام كه شهادت را براي خودشان فوز مي دانستند مي گفتند شهيد هم بشويم سعادتمنديم. مسأله اين بود و مسأله اين هست. [202] .

اعتقاد به كشتن و كشته شدن

سربازهاي صدر اسلام كه مي گفتند كه ما جنگ مي كنيم كشته شويم نفع با ماست و بكشيم هم نفع با ماست، اينها را اين جوري كرده بودند. [203] .

سيدالشهدا احياگر اسلام

در كشتن حضرت سيدالشهدا هيچ اشكال نبود براي اينكه مكتب را داشتند آنها را از بين مي بردند و شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد. خودش شهيد شد مكتب اسلام زنده شد و رژيم طاغوتي معاويه و پسرش را دفن كرد و سيدالشهدا هم چون ديد اينها دارند مكتب اسلام را آلوده مي كنند با اسم خلافت اسلام، خلافكاري مي كنند و ظلم مي كنند و اين منعكس مي شود در دنيا كه خليفه ي رسول الله است دارد اين كارها را مي كند، حضرت سيد الشهدا تكليف براي خودشان دانستند كه بروند و كشته هم بشوند و محو كنند آثار معاويه و پسرش را. پس كشتن، شهادت سيدالشهدا چيزي نبود كه براي اسلام ضرر داشته باشد. نفع داشت براي اسلام، اسلام را زنده كرد. [204] .

[ صفحه 132]

تعهد اسلامي سبب پيروزي

اسلام در صدر اول با يك جمعيت كمي و با يك دست خالي كه هيچ ساز و برگ جنگي نداشتند قريب نيم قرن گذشت و معموره را فتح كردند، و چه شد كه مسلمين بعدها با اينكه جمعيتهايشان خيلي زياد و ساز و برگ جنگي هم دارند و از حيث ذخاير هم غني هستند و مع ذلك همه چيزشان را از دست داده اند. اين چه شد كه آنها آن طور و ما اين طور. علت اين است كه در صدر اسلام افرادي كه با رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - بيعت كرده اند و بودند، اينها افراد كمي بوده اند لكن متعهد به مسلك خودشان و معتقد به اسلام و براي آنها طرح نبود اينكه زندگي بكنند ولو با هر ذلت و زحمت، اينها

شهادت را براي خودشان سعادت مي دانستند و اين روحيه كه در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ايران دو امپراتوري بسيار بزرگ، كه آن دو امپراتوري روم و ايران هر دو قويتر از حالاي اين دو معموره است و بعدها مسلمين كم كم آن قدرت ايمان را از دست دادند و وارد شدند در شئون دنيا و دلبستگي به همين ماديات... همان روحيه كه در صدر اسلام بود و مسلمين دنبال شهادت مي رفتند، جنگ مي رفتند و اگر از جنگ برمي گشتند شايد پيش خودشان معلوم بود، اين تا يك حدودي در ايران پيدا شد به طوري كه جوانهاي برومندي كه اول جواني شان بود و هست چه در آن وقتي كه من نجف بودم و چه حالا كه ايران هستم و چه قبل از اين پيروزي و چه بعد، اينها از من مي خواهند كه دعا كنم شهيد بشوند و جدا دعا مي خواهند و بعضيها تأسف مي خورند، اظهار تأسف مي كنند كه ما نشديم. [205] .

[ صفحه 133]

شهادت براي حفظ اسلام

در صدر اسلام، سي هزار تاشان يك روم و يك ايران را به هم كوبيد و - عرض كنم كه - فتح كرد. آنها هم براي همين بود كه اسلام را سعادت مي دانستند، چه زنده باشند چه نباشند، شهادت را براي خودشان زندگي ابدي مي دانستند. [206] .

فتح و پيروزي با شهادت طلبي

صدر اسلام با يك همچو روحيه اي كه شهادت را مي خواستند، آن طور پيشرفت كردند و در نيم قرن تقريبا معموره را، معموره دنيا را، دنياي متمدن آن وقت را فتح كردند و الا عددشان، يك عده اي بودند حجازي و نه فنون جنگي به آن معناي مدرنش را كه روم و ايران مي دانستند، مي دانستند و نه ابزارش را داشتند، ابزار كه هيچ نداشتند حتي هر چه نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، يك بندي از چيز خرما، ليف خرما درست كرده بودند شمشير را با آن بند بسته بودند اينجا. لكن روح، روح الهي بزرگ بود. [207] .

فداكاري در راه قرآن

صدر اسلام پيغمبر اكرم شاهد شهداي بسيار بزرگ بوده است و حضرت امير - سلام الله عليه - هم شهيد شد و هم شاهد شهداي بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سيدالشهدا - سلام الله عليه - هم شهيد شد و هم شاهد شهداي بزرگ بود. اسلام هميشه از اين فداييها داشته است و قرآن كريم كه به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است كه ما در راه او فداكاري كنيم. [208] .

[ صفحه 134]

تقديم شهداي بزرگ

اسلام از اين شهدا و بالاترين شهيد در راه هدف تقديم كرده است. اسلام مثل خود رسول اكرم و مثل اميرالمؤمنين - سلام الله عليه - و ائمه معصومين و علماي بزرگ در طول تاريخ را فداي اين راه و هدف نموده، چه باك از اينكه اين فرزندان اسلام كه شهادت براي آنها افتخار و براي ملت ما افتخار آفرين است از دست بدهد. اگر ميزان هدف است و اگر ميزان اسلام است و پياده كردن احكام قرآن است. اين هدف به جاي خودش هست و هر يك از اينها كه شهيد بشوند با آنكه بر ما ناگوار است لكن براي هدف مفيداست. [209] .

رزمندگان پيروان سيدالشهدا

قواي مسلح پيروان شهيد جاويدي هستند كه تاريخ مي گويد هر يك از جوانان و ياران او كه به شهادت مي رسيدند، رخسار مباركش افروخته تر و آثار شجاعت و تصميم در او بارزتر مي گرديد و يادگار شجاعان صدر اسلام هستند كه پرچم از دست هر يك از فرماندهان مي افتاد ديگري پرچم را مي گرفت و به رزم در راه هدف ادامه مي داد. [210] .

پيروزي خون بر شمشير

اشتباهشان در همين است كه خيال مي كنند زيادي جمعيت و زيادي اسلحه كار انجام مي دهد و نمي دانند كه آن چيزي كه كار را

[ صفحه 135]

انجام مي دهد بازوي قوي افراد است. افراد كم با بازوان قوي و قلب مطمئن و قلب متوجه به خداي تبارك و تعالي و عشق به شهادت و عشق به لقاء الله، اينهاست كه پيروزي مي آورد. پيروزي را شمشير نمي آورد پيروزي را خون مي آورد. پيروزي را افراد و جمعيتهاي زياد نمي آورد پيروزي را قدرت ايمان مي آورد «ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج» [211] حاجي خيلي مي رود به مكه، لكن آنكه حج الهي را به جا مي آورد، آن كم است. [212] .

[ صفحه 139]

احكام فقهي جنگ و دفاع

دفاع فردي

دفع تجاوز به اندازه ي توان

مسأله 1- اشكالي نيست كه انسان حق دارد محارب و مهاجم و دزد و مانند اينها را از خود و حريم و مالش هر اندازه كه مي تواند، دفع نمايد. [213] .

دفاع به هر وسيله ممكن

مسأله 2- اگر دزد يا غير دزد بر شخصي در خانه اش يا غير خانه اش، هجوم آورد تا ظالمانه او را بكشد، بر او واجب است به هر وسيله ممكني (از خود) دفاع نمايد، ولو اينكه به قتل مهاجم، منجر شود و تسليم شدن و پذيرفتن ظلم برايش جايز نيست. [214] .

[ صفحه 140]

مقابله تا حد كشته شدن مهاجم

مسأله 3- اگر به متعلقين كسي از قبيل پسر يا دختر يا پدر يا برادر يا بقيه كساني كه به او تعلق دارند حتي خدمتگزار مرد و زن او، هجوم آورد كه ظالمانه او را بكشد جايز بلكه واجب است از او دفاع كند ولو اينكه به كشته شدن مهاجم منجر شود. [215] .

دفع مهاجم ولو به كشته شدن او

مساله 4- اگر به حريم او - زوجه اش باشد يا غير او - هجوم برد كه تجاوز نمايد دفع او با هر وسيله اي كه ممكن است واجب مي باشد ولو به كشته شدن مهاجم منتهي شود، بلكه اگر به عرض حريم به كمتر از تجاوز، هجوم آورد، ظاهرا وظيفه همين است. [216] .

دفاع از مال ولو به قتل مهاجم

مسأله 5- اگر به مال او يا مال عيالش هجوم آورد، دفع او به هر وسيله ي ممكني برايش جايز است ولو اينكه به قتل مهاجم، منتهي شود. [217] .

دفاع و رعايت مراتب

مسأله 6- در تمام آنچه ذكر شد بنابر احتياط واجب است كه از مرتبه ي پايين تر اقدام به دفاع كند و به مرتبه ي شديدتر از آن برسد، الاسهل فالاسهل؛ پس اگر با آگاه نمودن و يك نوع اخطاري، مانند اح اح نمودن مثلا، دفع مي شود بايد همان را انجام دهد، و اگر جز با داد زدن و تهديد ترس آور، دفع نمي شود بايد همين كار را انجام داده

[ صفحه 141]

و به آن اكتفا نمايد. و اگر به جز با دست دفع نمي شود بايد به آن اكتفا نمايد. و يا با عصا دفع مي شود به آن اكتفا نمايد. و يا به شمشير دفع مي شود، در صورتي كه دفع او، با ايجاد جراحت در او ممكن باشد بايد به همان اكتفا نمايد. و اگر دفع او جز با كشتن ممكن نيست به هر وسيله ي كشنده، (قتل او) جايز است و البته مراعات تربيت در صورتي واجب است كه ممكن باشد و فرصت داشته باشد و ترسي از غلبه ي مهاجم نباشد، بلكه اگر با رعايت ترتيب، ترس فوت وقت و غلبه دزد داشته باشد، (رعايت ترتيب) واجب نيست و وسيله قرار دادن چيزي كه قطعا او را دفع مي نمايد جايز است. [218] .

نقص مالي و بدني بر مهاجم

مسأله 7- اگر از حد لازم تجاوز نكند و بر مهاجم نقص مالي يا بدني يا قتل واقع شود، هدر مي باشد و ضماني بر فاعل نيست. [219] .

اقدام اضافه تر از حد دفاع

مسأله 8- اگر از آن حدي كه به نظر خودش، و واقعا در دفع او كافي است تجاوز كند، بنابر احتياط ضامن مي باشد. [220] .

نقص عضو مدافع

مسأله 9- اگر بي واسطه يا با واسطه از طرف مهاجم نقصي بر مدافع، واقع شود، (مهاجم) ضامن جرح يا قتل يا مال و مانند آن مي باشد. [221] .

[ صفحه 142]

دفاع در برابر هجوم منجر به قتل

مسأله 10- اگر بر او هجوم آورد كه او را به قتل برساند، يا بر حريمش هجوم كند واجب است دفاع نمايد ولو اينكه بداند كه كشته مي شود، چه رسد به اينكه كمتر از كشته شدن باشد، و چه رسد به اينكه گمان يا احتمال (كشته شدن را) بدهد. و اما (دفاع در رابطه با) مال واجب نمي باشد؛ بلكه احوط آن است كه در صورت احتمال قتل - چه رسد به اينكه آن را بداند - تسليم شود. [222] .

فرار براي دوري از كشتار

مسأله 11- اگر با فرار و مانند آن خلاصي از كشتار ممكن باشد احتياط آن است كه با فرار تخلص پيدا كند.

بنابراين اگر به حريم او هجوم آورد و به يك نحوي غير از كشتار، خلاصي ممكن باشد، احتياط تخلص به همان نحو است. [223] .

وجوب مقاتله در برابر هجوم

مسأله 12- اگر به هدف قتل او يا حريمش هجوم بياورد مقاتله با او واجب است ولو اينكه بداند كه مقاتله در دفع او فايده اي ندارد؛ و براي شخص، تسليم او شدن جايز نيست چه رسد به اينكه گمان يا احتمال دفع او را بدهد. و اما در رابطه با مال واجب نيست بلكه احوط ترك آن است. [224] .

[ صفحه 143]

شك در قصد هجوم مهاجم

مسأله 13- بعد از آن كه ولو با قرائني كه موجب اطمينان باشد، محقق شد كه مهاجم قصد هجوم به او را دارد، بدون اشكال برايش جايز است دفاع نمايد، و آيا با گمان يا احتمالي كه موجب خوف است، (دفاع) جايز است (يا نه)؟ ظاهر آن است كه هر گاه بر فرض قصد او به خاطر شجاعت و قدرتي كه دارد و يا به خاطر آنكه (تمام راههاي دفاع بسته نيست و) به يك نحوي دفاع برايش ممكن است، ايمن از ضرر او باشد، (با صرف گمان و احتمال، دفاع) جايز نيست، و اگر ايمن از ضرر او نيست، دفاع داراي اشكال مي باشد. [225] .

اشتباه در قصد مهاجم

مسأله 14- اگر احراز كند كه مهاجم قصد خود اين شخص يا عرض يا مالش را نموده و دفاع كند و ضرري به او برساند يا جنايتي بر او وارد كند سپس معلوم شود اشتباه كرده، ضامن مي باشد اگر چه گناهكار نيست. [226] .

دفاع ولو به غرض ديگري

مسأله 15- اگر دزد يا محاربي قصد هجوم به او نمايد و اين شخص به خلاف آن معتقد باشد. سپس بر او حمله كند نه به خاطر دفاع بلكه براي غرض ديگري، ظاهر اين است كه ضامن نمي باشد ولو اينكه او را بكشد، اگر چه تجردي كرده است. [227] .

[ صفحه 144]

مهاجم ضامن خسارت وارده

مسأله 16- چنانچه دو نفر دزد يا مانند آنها بر همديگر حمله نمايند، پس اگر يكي از آنها هجوم آورد و ديگري مدافع باشد شخصي كه ابتدا هجوم آورده است ضامن مي باشد و مدافع ضامن نيست گرچه چنان باشد كه اگر او شروع نمي كرد اين شروع مي نمود. و اگر هر دو هجوم بياورند ظاهر آن است كه اگر هر كدام جنايتي بر طرفش وارد كند، ضامن است و اگر يكي از آنها خودداري كند و ديگري هجوم بياورد و جنايتي بر او وارد سازد ضامن مي باشد. [228] .

ضرر رساندن به مهاجم

مسأله 17- اگر دزد و مانند او بر او هجوم آورد ليكن بداند كه او به خاطر مانعي - مانند نهر يا ديوار - نمي تواند آنچه را كه قصد كرده، اجرا نمايد، بايد از او خودداري كند و ضرر رساندن به او به صورت جراحت يا جان (و كشتن) و يا غير آنها جايز نيست، و اگر به او ضرر برساند ضامن است. و همچنين است اگر نتوانستن مهاجم به خاطر ضعفش باشد. [229] .

اگر هجوم كننده پشيمان گردد

مسأله 18- اگر به او هجوم آورد و قبل از رسيدن به او پشيمان شود و اظهار ندامت كند هيچ گونه ضرر رساندن به او جايز نيست، و اگر ضرر برساند ضامن است ولي اگر بترسد كه اين اظهار ندامت، حيله باشد و بترسد كه اگر او را مهلت دهد فرصت از دست برود،

[ صفحه 145]

بعيد نيست كه جايز باشد؛ ليكن اگر مهاجم راست گفته باشد، مدافع ضامن مي باشد. [230] .

دفاع از روبرو و پشت سر

مسأله 19- اگر محارب و مانند او، رو به اين شخص باشد در صورت امكان با مراعات ترتيب كما اينكه گذشت، دفاع جايز مي باشد و اگر پشت به او كرده، روگردان است ضرر وارد كردن به او جايز نيست و واجب است كه از او خودداري نمايد؛ پس اگر به او ضرر برساند ضامن مي باشد. [231] .

دفاع در نيرنگ مهاجم

مسأله 20- اگر پشت كردن او به خاطر آماده كردن نيرو است در صورتي كه آن را بداند يا اطمينان داشته باشد، دفع او جايز است. و اگر معلوم شود اشتباه كرده، آنچه را كه ضرر رسانده است ضامن مي باشد. [232] .

احراز هجوم مهاجم

مسأله 21- اگر گمان كند يا احتمال عقلايي بدهد كه پشت كردن او به خاطر آماده كردن نيرو است، و به همين جهت برخود يا عرضش بترسد؛ و همچنين بترسد كه اگر او را مهلت دهد وقت دفاع (و فرصت) از دست برود مهاجم در صورت تجهيز نيرو، بر او غلبه مي كند، ظاهر اين است كه - به شرط اينكه در صورت امكان ترتيب

[ صفحه 146]

را رعايت كند -، دفع او جايز است، و اگر معلوم شود اشتباه كرده است در صورتي كه موجب ضمان را انجام داده باشد، ضامن مي باشد. و در مورد مال، مخصوصا در مانند جرح و قتل، احتياط ترك آن است. [233] .

قتل و جرح دزد دستگير شده

مسأله 22- اگر دزد يا محارب را بگيرد و او را ببندد يا او را بزند و از قصدش معطلش كند، اضرار به او با زدن يا قتل يا جرح، جايز نيست و اگر چنين كرد ضامن است. [234] .

كمك گيري براي دفع مهاجم

مساله 23- اگر دفع مهاجم برايش ممكن نباشد در مورد ترس بر جان يا عرض واجب است از ديگري كمك بخواهد ولو اينكه ظالم بلكه كافر باشد؛ و در مورد مال (كمك خواستن) جايز است. [235] .

كمك خواستن از ظالم در دفاع

مسأله 24- اگر بداند آن شخص ظالمي كه از او جهت دفاع از خود يا عرضش كمك مي خواهد، از حد لازم دفاع تجاوز مي كند، كمك خواستن از او جايز بلكه واجب است؛ و در صورت جمع بودن شرايط، (نهي از منكر) بايد او را از تعدي نهي كند. پس اگر از آن حد تجاوز كرد، خود ظالم ضامن مي باشد. ولي اگر دفع مهاجم،

[ صفحه 147]

به غير كمك خواستن از ظالم ممكن باشد، توسل به او جايز نيست. [236] .

ضماني بر قطع عضو مهاجم

مسأله 25- اگر مدافع در حالي كه دزد به او رو آورده، او را بزند و عضوي از او را قطع نمايد و دفاع متوقف بر آن باشد، ضماني در آن بر او نيست و نه در سرايت آن گر چه به مرگ منتهي شود (ضامن نمي باشد). و اگر دزد بعد از كتك خوردن به منظور خلاص شدن و فرار پشت به او كند. واجب است كه از او خودداري شود، پس اگر او را بزند و مجروح سازد يا عضوي از او را قطع نمايد يا او را به قتل برساند، ضامن مي باشد. [237] .

نقص عضو مهاجم در حال فرار

مسأله 26- اگر مدافع يك دست مهاجم را در وقتي كه رو به او است قطع كند و دست ديگرش را در حال پشت كردن (و فرار) قطع نمايد و جراحت هر دو دست بهبود پيدا كنند، در مورد دست دوم قصاص ثابت است، و اگر جراحت دست دوم خوب شود ولي جراحت دست اولي سرايت كند، سرايت آن ضمان نمي آورد، و اگر دست اول خوب شود و دومي سرايت كند و بميرد، قصاص در جان ثابت است. [238] .

[ صفحه 148]

دفاع جمعي

دفاع با بذل مال و جان

مسأله 1- اگر دشمني كه از او براساس اسلام و اجتماع مسلمين ترس باشد، بلاد مسلمين و يا مرزهاي آن را مورد هجوم قرار دهد، بر مسلمانها واجب است كه از آن به هر وسيله اي كه ممكن است با بذل مال و جان، دفاع نمايند. [239] .

اذن در دفاع

مسأله 2- اين دفاع مشروط به حضور امام - عليه السلام - و اذن او و اذن نايب خاص يا عام او نيست، پس بر هر مكلفي بدون هيچ قيد و شرطي واجب است به هر وسيله اي كه باشد، دفاع نمايند. [240] .

دفاع از بلاد مسلمين

مسأله 3- اگر ترس تسلط بيشتري بر بلاد مسلمين و توسعه ي استيلا و گرفتن بلاد آنها يا اسير نمودن آنها باشد دفاع به هر وسيله اي كه ممكن است واجب مي باشد. [241] .

وجوب دفاع منفي در برابر دشمن

مسأله 4- اگر بر قلمرو اسلام از استيلاي سياسي و اقتصادي كه منجر به اسارت سياسي و اقتصادي مسلمين و مرهون شدن اسلام و مسلمين و ضعيف شدن آنها مي شود، ترس باشد، با

[ صفحه 149]

وسيله هاي مشابه و مقاومتهاي منفي، دفاع واجب است؛ مانند نخريدن كالاهاي آنان، و ترك استفاده از آن، و ترك رابطه و معامله با آنان مطلقا. [242] .

وجوب قطع روابط با دشمن

مسأله 5- اگر در روابط اقتصادي و غير آن بر قلمرو اسلام و بلاد مسلمين، ترس باشد كه بيگانگان بر آن تسلط سياسي يا غير آن كه موجب استعمار آنان يا استعمار بلادشان ولو از حيث فرهنگي مي شود، پيدا كنند، بر همه ي مسلمين واجب است كه از چنين روابطي اجتناب كنند، و اين گونه روابط، حرام مي باشد. [243] .

ترس از استيلاي سياسي دشمن

مسأله 6- اگر روابط سياسي دول اسلامي با بيگانگان موجب استيلاي آنان بر بلاد مسلمين يا نفوس و اموالشان شود يا موجب اسارت سياسي مسلمين گردد، بر رؤساي دولتها حرام است كه چنين روابط و مناسباتي داشته باشند؛ و پيمانهايشان باطل است.

و بر مسلمين واجب است آنها را ارشاد كنند و آنان را ولو با مقاومت منفي، و ترك اينگونه روابط ملزم نمايند. [244] .

دفاع از دول اسلامي از هجوم بيگانگان

مساله 7- اگر ترس آن باشد كه بيگانگان به يكي از دول اسلامي، هجوم برند بر تمام دول اسلامي واجب است به هر وسيله ي

[ صفحه 150]

ممكن از آن دفاع كنند كما اينكه بر ساير مسلمين (نيز) واجب است. [245] .

حرام بودن پيمان دول اسلامي با بيگانه

مسأله 8- اگر يكي از دول اسلامي، پيماني بست كه با مصلحت اسلام و مسلمين مخالف است، بر ساير دول (اسلامي) واجب است كه با وسايل سياسي يا اقتصادي، مانند قطع رابطه ي سياسي و بازرگاني با آن دولت كوشش كنند تا آن پيمان را به هم بزنند.

و بر ساير مسلمين واجب است كه با هر گونه مقاومت منفي كه در امكانشان است در اين كار، اهتمام بورزند، و چنين معاملاتي در شرع مقدس اسلام حرام و باطل مي باشد. [246] .

ترك روابط با دول اسلامي حامي دشمن

مسأله 9- اگر بعضي از رؤساي دول اسلامي يا بعضي از نمايندگان دو مجلس موجب نفوذ سياسي يا اقتصادي بيگانگان بر مملكت اسلامي گردند، به طوري كه از اين نفوذ بر اساس اسلام يا بر استقلال مملكت ولو در آينده ترس باشد، (اين رئيس مملكت يا نماينده) خائن است. و فرضا هم كه متصدي شدن آن مقام برايش حق باشد از مقامش - هر مقامي باشد - معزول است. و بر امت اسلامي است كه ولو با مقاومت منفي مانند ترك معاشرت و ترك معامله با او و روگردان شدن از او به هر وجهي كه ممكن است او را مجازات نمايند، و در اخراج او از تمام شئون سياسي و محروم نمودن و از حقوق اجتماعي، اهتمام ورزند. [247] .

[ صفحه 151]

دفاع از واجب

سؤال: راجع به توضيح پيكار اوج گيرنده ي مسلحانه اي كه در سرزمين مقدس فلسطين جريان دارد و اقدامات وحشيانه صهيونيستي و نتايج آن كه بر ضد امت عربي و اسلامي به كار مي رود نظر شريف حضرتتان را بيان فرماييد تا خلق مسلمان ما در همه كشورها، كليه نيروهاي مادي و معنوي خود را بسيج كرده سرانجام در جهاد مقدس شركت نمايند.

جواب: بسم الله الرحمن الرحيم

همان طور كه قبلا خاطرنشان ساخته ايم، اين امر در اين اوضاع و شرايط كه بر اسلام و مسلمين مي گذرد امري است واجب. پس از گردن نهادن به احكام مقدس اسلام هيچ امري را بر مسلمانان واجب تر از اين نمي دانم كه با جان و مال خويش در راه گرامي داشتن اسلام به دفاع پردازند. هنگامي كه مي بينيد خونهاي برادران و خواهران

بي گناه شما در سرزمينهاي مقدس فلسطين جاري است و هنگامي كه مشاهده مي كنيد سرزمينهاي ما به دست صهيونيستهاي تبهكار ويران گشته، در اين شرايط هيچ راهي جز ادامه جهاد نمي ماند و بر همه مسلمانان واجب است كه كمك هاي مادي و معنوي خود را در اين جهاد مقدس

[ صفحه 152]

صرف كنند و خداوند پشتيبان اين اراده است. «والله من وراء القصد.» [248] .

دفاع از ميهن

شما جوانان تحصيلكرده در هر جا هستيد وظايف خطيري داريد؛ وظيفه دفاع از اسلام كه به عهده هر فرد مسلم است، وظيفه ي دفاع از ميهن و استقلال آن كه وظايف حتميه ي اسلامي است. [249] .

دفاع، تكليف شرعي

دفاع از اسلام و كشور اسلامي، امري است كه در مواقع خطر، تكليف شرعي، الهي و ملي است و بر تمام قشرها و گروهها واجب است. [250] .

دفاع، واجب شرعي الهي

دفاع از مملكت اسلامي، دفاع از نواميس مسلمين از واجبات شرعيه الهيه اي است كه بر همه ما واجب است. [251] .

دفاع، واجب كفايي

مسأله دفاع از اسلام و كشور اسلامي و اموال و نواميس مسلمين، از واجبات كفايي است و همه ما به حسب امكاناتي كه در

[ صفحه 153]

اختيار داريم لازم است احتياجات جبهه ها و پشت جبهه ها را كه آن نيز كمك به دفاع است برآورده نماييم. [252] .

لزوم دفاع از مسلمين

دفاع از نواميس مسلمين و دفاع از بلاد مسلمين و دفاع از همه ي حيثيات مسلمين امري است لازم و ما بايد خودمان را براي مقاصد الهي و دفاع از مسلمين مهيا كنيم. [253] .

اذن در دفاع

سؤال: آيا براي دفاع از اسلام و جمهوري اسلامي اجازه ي امام يا مرجع تقليد لازم است يا خير؟

جواب: دفاع از اسلام و جمهوري اسلامي به هر نحو ممكن بر تمام مكلفين واجب است و مشروط به اجازه نيست. [254] .

دفع دشمن واجب كفايي

سؤال: آيا نبرد با دشمن متجاوز بر مردم همان شهر يا كشور واجب است يا بر همه ي مسلمين؟

جواب: دفع دشمن متجاوز بر

[ صفحه 154]

تمام مسلمين واجب كفايي است. [255] .

لزوم دفاع از اسلام در هر ماهي

سؤال: در چه صورت حرمت ماههاي حرام شكسته و مسلمين مي توانند جنگ كنند؟

جواب: در جنگ دفاعي هر موقع كه دفاع واجب باشد بايد بر آن اقدام شود اگر چه در ماه حرام باشد. [256] .

دفاع بر همه واجب است

سؤال: وظيفه ي زنان مسلمان در امر جهاد حق عليه باطل چيست؟

جواب: جهاد بر زنها واجب نيست ولي گذشت كه دفاع بر هر شخصي در حدود توانايي و امكانات واجب است. [257] .

كمك و دفاع مسلمانان لازم است

سؤال: اگر دشمن كافر صهيونيستي، منطقه اي از كشور اسلامي را اشغال نظامي كند و مسلمانان ساكن آن منطقه با علم بر اينكه اگر مقاومت كنند، زيانهايي براي آنان از قبيل زندان و بازرسي خانه ها و امثال آنها را خواهد داشت، آيا بر آنان واجب است كه به

[ صفحه 155]

دفاع از خود قيام كنند؟ و حتي در صورتي كه يقين داشته باشند كه دفاعشان منجر به شهادت خواهد شد آيا بر آنان واجب است كه مجاهدين اسلامي را كه عمليات نظامي انجام مي دهند، از جهت مادي و معنوي كمك كنند يا خير؟

جواب: دفاع واجب است و بر مسلمانان لازم است آنها را كمك كنند. [258] .

شرايط دفاع

جبهه بر بالغين واجب است

سؤال: آيا پسري كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، مي تواند در جبهه ها شركت نمايد؟ و آيا اجازه ي پدر و مادر شرط است؟ اجازه ي والدين در مورد افراد بالغ چگونه است؟

جواب: مادامي كه جبهه ها نياز به نيرو دارد، رفتن به جبهه بر بالغين واجب است و رضايت والدين شرط نيست و بر غير بالغ واجب نيست ولو با اجازه ي ولي شرعي اقدام نمايد. [259] .

عدم الزام حضور بيماران در جبهه ها

سؤال: اينجانب جواني هفده ساله هستم و مدت ده سال است كه مبتلا به مرض صرع مي باشم، با توجه به فتواي امام كه شركت در جنگ تحميلي واجب كفايي است، آيا شركت اينجانب در جبهه

[ صفحه 156]

الزامي است؟ لازم به تذكر است كه پدرم مرا به خاطر اين بيماري از رفتن به جبهه بازمي دارد.

جواب: اگر از جهت مرض، از شركت در جبهه معذور هستيد، الزامي نداريد. [260] .

خدمت پشت جبهه براي ناتوانان

سؤال: وظيفه كساني كه قدرت نظامي ندارند در شرايط جنگ چيست؟

جواب: مي توانند در پشت جبهه خدماتي را كه توان آن را دارند عهده دار شوند. [261] .

نرفتن به جبهه تابع مقررات

سؤال: جواني هستم 22 ساله علاقه زيادي به جبهه رفتن دارم ولي پدري دارم 80 سال سن دارد و 12 سال است سكته نموده و يك طرف بدنش فلج است و نمي تواند راه برود و تمام كارهاي وي با من است چون تنها اولاد پسر وي مي باشم، و اگر يك روز نباشم كسي نيست كارهاي وي را انجام دهد، لطفا تكليف اينجانب را در رفتن به جبهه يا ماندن در خانه و كمك كردن به پدر روشن فرماييد.

جواب: اگر از نظر مقررات رفتن به جبهه بر شما لازم نشده به پدر خود كمك كنيد. [262] .

[ صفحه 157]

وجوب آموزش و آمادگي دفاعي

وجوب يادگيري فنون نظامي

سؤال: آيا يادگيري فنون نظامي واجب است؟

جواب: بسمه تعالي. بر همه واجب كفايي است و با اقدام عدد كافي، از ديگران ساقط مي شود. [263] .

تجهيز جوانان

بايد ملت ما جوانهايشان مجهز باشند به همين جهاز و علاوه بر جهاز ديني و ايماني كه دارند مجهز به جهازهاي مادي و سلاحي هم باشند و ياد گرفته باشند. اين طور نباشد كه يك تفنگي كه دستشان آمد ندانند كه با آن چه كنند. بايد ياد بگيرند و ياد بدهند. جوانها را يادشان بدهيد. [264] .

آمادگي ملت

ملت ما بايد مجهز باشند، جوانهاي ما بايد تدريب [265] كنند، مجهز باشند براي اينكه ما ممكن است در آتيه يك جنگهاي طولاني تري داشته باشيم و براي اسلام بايد جنگ بكنيم، براي اسلام بايد فداكاري بكنيم. [266] .

[ صفحه 158]

تعليم فنون نظامي بالاترين ارزش

شما عزيزان و جوانان بزرگوار بايد بدانيد كه حفظ و حراست اسلام و كشور اسلامي و دين حق از بزرگترين طاعاتي است كه از صدر عالم تاكنون انبياي معظم و اولياي بزرگ - صلوات الله عليهم اجمعين - در راه آن كوشش جانفرسا نموده و از هيچ فداكاري دريغ ننموده اند و تربيت و تعليم و تعلم فنون نظامي در راه اين هدف، ارزنده ترين ارزشهاست و تا شما جوانان بيدار و ساير قشرهاي ملت بزرگ با اين شور و شعور در صحنه حاضريد به كشور و جمهوري اسلامي آسيبي نخواهد رسيد. [267] .

وجوب مقدمات دفاع

اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم بايد عمل بشود، از آن جمله قضيه ي اينكه تربيت نظامي بودن، ياد گرفتن انواع نظامي بودن را براي آنهايي كه ممكن است، اين طور نيست كه - ما - واجب باشد بر ما كه دفاع كنيم و ندانيم چه جور دفاع كنيم، بايد بدانيم چه جور دفاع مي كنيم. [268] .

بسيجي شدن ملت

ملتي كه در خط اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم - و مخالف با استكبار و پول پرستي و تحجر گرايي و مقدس نمايي است، بايد همه افرادش بسيجي باشند و فنون نظامي و دفاعي لازم را بدانند، چرا كه در هنگامه ي خطر ملتي سربلند و جاويد

[ صفحه 159]

است كه اكثريت آن آمادگي لازم رزمي را داشته باشد. [269] .

وجوب كفايي حضور در جبهه

لزوم حضور در جبهه

اشخاص اگر چنانچه يكوقت احتياج به آنها شد باز بروند به جبهه ها، اگر احتياج باشد واجب است بروند، اگر احتياج نباشد، نه، لازم نيست. گاهي وقتها هم، آنها مي گويند نبايد بيايند و كمك كنند. [270] .

وجوب كفايي حضور در جبهه ها

وقتي اعراض نفوس مسلمين در معرض خطر است، براي همه ما واجب است كه اگر به اندازه كافي ندارند آنها جمعيت، پاشيم برويم، آنكه مي تواند بايد پا بشود برود، براي همه واجب است. [271] .

ارجحيت حضور در جبهه ها

سؤال: با توجه به نياز مبرم جبهه ها به طلاب علوم ديني عزيمت ايشان به جبهه يا ادامه درس كداميك ارجحيت دارد؟

جواب: بسمه تعالي. رفع نيازمنديهاي جبهه در حال حاضر

[ صفحه 160]

مقدم است. [272] .

حضور در جبهه ها واجب كفايي

سؤال: در چه صورت شركت در جبهه اسلام بر همگان واجب است؟

جواب: در موقعي كه اسلام يا بلد اسلامي مورد هجوم واقع شد و به قدر كفايت نيروي مدافع در جبهه حاضر نشده باشد. [273] .

اطمينان از كفايت نيرو در جبهه

سؤال: اگر انسان شك كند كه مجاهدين حق به حد كافي هستند يا نه، آيا شركت در جبهه بر او واجب است يا نه؟

جواب: تا اطمينان به وجود نيروي كافي در جبهه حاصل نشود شركت واجب است. [274] .

رفع نياز جبهه اولي است

سؤال: اينجانب در كارگاهي مشغول فعاليتهاي صنعتي هستم و هدفم ابتكار و كمك به صنايع كشور است و قبلا هم طرحي در زمينه ي استفاده از انرژي خورشيدي هم داشته ام كه فعلا ناتمام مانده، آيا مصلحت اقتضا مي كند كه كارم را رها كرده و به جبهه ها بروم؟

جواب: تا وقتي كه جبهه ها نياز به

[ صفحه 161]

نيرو دارد، شركت در جبهه واجب است. [275] .

عدم حضور در جبهه تابع مقررات

سؤال: من در دادگاه ويژه اراضي كار مي كنم و خيلي مشتاقم كه به جبهه بروم ولي از طرف دادگاه انقلاب از من جلوگيري مي شود البته بخاطر حساس بودن كار و اينكه شخص وارد ديگري نيست، وظيفه ام چيست؟ حرف آنها را قبول كنم و بمانم يا به جبهه بروم، به نظر آن حضرت اولويت با كدام است؟

جواب: بسمه تعالي. اگر از نظر مقررات، رفتن به جبهه بر شما لازم نشده وظيفه ي استخدام را انجام بدهيد. [276] .

عمل بر طبق مقررات جبهه

سؤال: طلبه اي هستم كه در جبهه به سر مي برم، آيا واجب است كه بمانم در حالي كه ايام درسي شروع شده و اغلب محصلين به مدرسه ها برمي گردند؟

جواب: با فرض اينكه در جبهه هستيد بايد طبق مقررات جبهه عمل كنيد. [277] .

لزوم رفع كفايت نيرو در جبهه

سؤال: طبق فرمان وجوب كفايي نسبت به شتاب جوانان به جبهه جنگ، آيا تحصيل علوم ديني ارجح است يا قتال با كفار در جبهه؟

[ صفحه 162]

در صورت ارجحيت رفتن به جبهه آيا اذيت پدر و مادر جايز است يا نه؟

جواب: مادامي كه جبهه ها نياز به نيروي مادي يا معنوي دارد و از جانب مسئولين اعلان كفايت نشده شركت در جبهه ي دفاع، واجب و مقدم است و رضايت والدين شرط نيست و طلاب محترم علوم ديني بايد در صورت توانايي نياز معنوي و ارشادي جبهه ها را رفع نمايند. [278] .

وجوب حضور در جبهه تا حد كفايت

سؤال: نحن من لبنان، هاجرنا الي طلب العلم في مدينة قم المقدسه و قد شرفنا الله بتقليد كم و الرجوع اليكم، فهل الوجوب الكفائي بالذهاب الي جبهة الحرب في ايران ضد البعث الكافر، يشملنا ام لا؟

جواب: مادامت الجبهات بحاجة الي المدافعين عن الاسلام و اهله و بلادهم يجب الحضور فيها علي من يقدر علي القيام بهذا الواجب الديني من غير فرق في ذالك بين مسلم و مسلم. [279] [280] .

[ صفحه 163]

وجوب رفتن به جبهه با تشخيص مسئولان

سؤال: براي كساني كه به تحصيل علوم اسلامي يا علوم جديد اشتغال دارند يا به انجام وظايف ديگر براي خدمت به جمهوري اسلامي مشغولند آيا رفتن به جبهه جنگ مقدم است يا آنكه به كار خود ادامه دهند لطفا وظيفه شرعي را بيان نماييد.

جواب: در حال حاضر تمام افرادي كه قدرت دارند به جبهه بروند بايد به مقامات مسئول مراجعه نمايند و چنانچه تشخيص دادند كه جبهه به آنها نياز دارد واجب است به جبهه بروند و بر هر كار ديگري مقدم است. [281] .

اجازه همسر براي جبهه

سؤال: اينجانب كارمند يكي از ادارات شيراز داراي همسري هستم كه در حال حاضر حامله مي باشد و به دنبال پيام مهم جنابعالي در مورد عمليات رمضان،همسرم را راضي نمودم كه به جبهه اعزام شوم و پس از گذشت سه روز همسرم اعلام نارضايتي نموده و اعلام مي دارد كه اگر به جبهه بروي بكلي دست از خوردن و آشاميدن كشيده و خوراكم را گريه خواهم كرد و حال اينكه دكتر هم گفته است كه بايد خود را تقويت كند.

چون اينجانب مقلد جنابعالي هستم مي خواستم كسب تكليف نمايم كه مي توانم بدون رضايت همسرم به جبهه ي جنگ حق عليه باطل اعزام شوم و خودم بيش از اندازه مايل هستم كه به جبهه بروم.

جواب: بستگي به نياز جبهه دارد،

[ صفحه 164]

و در صورت نياز بايد به مراكز اعزام نيرو مراجعه نماييد و رضايت همسر معتبر نيست. [282] .

تشخيص مسئولين براي حضور در جبهه

سؤال: اينجانب پدر يك شهيد و داراي همسر و 3 پسر زير پانزده سال مي باشم و مخارج زندگي خانواده ام را از طريق مغازه اي كه دارم تأمين مي كنم؛ از آنجايي كه حاضر نشدم اسلحه ي فرزند شهيدم بر زمين بماند، در بسيج سپاه پاسداران جهت اعزام به جبهه نام نويسي كرده ام، ولي بعضي از بزرگان مي گويند: «تو با اين وضع نبايد به جبهه بروي و خانواده ي خود را بدون سرپرست بگذاري» ضمنا از نظر نيروي بدني به طور كامل سلامت نبوده و ناراحتي قلبي دارم. تقاضايم اين است كه تكليف شرعي مرا مرقوم فرماييد!

جواب: بستگي به نياز جبهه ها دارد و تشخيص آن با مسئولين است. [283] .

اولويت در نياز جبهه ها

سؤال: اينجانب كارگر معدن هستم كه مايلم به جبهه جنگ حق عليه باطل بروم، اما موانعي از اين قبيل بر سر راهم هست: پدر و مادرم به غير از من فرزند ديگري ندارند و هر كدام حدود شصت سال سن دارند و خودم پنج فرزند خردسال دارم كه بزرگترين آنها هفت ساله و كوچكترين آنها يك ساله است كه من اين هشت نفر را

[ صفحه 165]

بايد از راه كارگري نان بدهم. لازم شد كه از آن رهبر عزيز سؤال كنم كه آيا با اين شرايط مي توانم به جبهه بروم يا خير؟

جواب: مادامي كه جبهه ها نياز به نيرو دارد، شركت در جبهه ي دفاع واجب است. [284] .

حضور در جبهه واجب كفايي

سؤال: آيا وجوب دفاع از عهده ي افرادي كه يك بار مدت سه ماه يا 5 ماه شركت كرده و مراجعت كرده اند ساقط مي شود يا نه؟

جواب: ساقط نيست و در صورت نياز جبهه ها بر همه لازم است بروند و تشخيص آن با مسئولين مربوطه است و وجوب به نحو واجب كفايي است. [285] .

وجوب دفاع از بلاد مسلمين

سؤال: در چه صورتي شركت در جهاد بر زيارت بيت الله مقدم است؟

جواب: در مواقعي كه اسلام يا بلاد مسلمين در معرض خطر هجوم دشمنان اسلام قرار گيرد و دفاع از آن متوقف بر تأخير زيارت بيت الله الحرام باشد. [286] .

[ صفحه 166]

اذن والدين

رضايت والدين براي حضور در جبهه ها

سؤال: آيا داوطلب شدن جهت اعزام به ارسال جبهه ها موكول به اذن پدر يا مادر يا هر دوي آنها هست يا خير؟

جواب: بسمه تعالي. اگر رفتن شما به جبهه متعين نشده رضايت والدين را تحصيل نماييد. [287] .

اعزام به جبهه و اذن والدين

سؤال: اساسا در اين موقعيتي كه براي باز پس گرفتن شهرها از دست متجاوزان، نيروي انساني زيادي لازم است به طوري كه هر كس براي ثبت نام برود او را اعزام مي كنند آيا اذن پدر و مادر شرط است؟

جواب: بسمه تعالي. اذن شرط نيست ولي اگر اذيت مي شوند تحصيل رضايت آنها را بكنند. [288] .

لزوم و وجوب حضور در جبهه ها

سؤال: در شرايط حاضر رضايت والدين براي رفتن به جبهه لازم است يا خير؟

جواب: بسمه تعالي. تا موقعي كه جبهه ها نياز به نيرو دارد رفتن به جبهه واجب است و اجازه والدين شرط

[ صفحه 167]

نيست. [289] .

عدم اذيت والدين

سؤال: اگر كسي از والدين خود براي جبهه اذن بخواهد، و آنان در جواب چنين بگويند: اگر به ما باشد رضايت نمي دهيم ولي اگر مي خواهي بروي برو. آيا اين اذن كافي است يانه؟

جواب: بسمه تعالي. اگر اذيت نمي شوند اشكال ندارد. [290] .

پرهيز از اذيت والدين

سؤال: اگر شخصي پدر و مادري دارد كه آنها از آغاز با اين انقلاب و موضع گيريهاي آن در قبال هر موضوع مخالف بوده و يكسره غيبت سران مملكت اسلامي را مي كنند و به ايشان افترا مي بندند و هر حركت حزب الله را محكوم به خيانت مي كنند، و اسلام را بدون روحانيت مي خواهند و نيز آن جوان را از همكاري با بسيج و سپاه پاسداران يا به جبهه رفتن منع مي كنند و حتي آن اسلام به اصطلاح صحيح خودشان را نيز انجام نمي دهند، مثلا پدر ريش خود را با تيغ مي تراشد، اما ظاهرا به فرزند خود علاقه مندند و آن هم در صورتي است كه مطابق ميل ايشان رفتار نمايند با تمام اين صفاتي كه اين مادر و پدر دارند تكليف شرعي اين فرزند در قبال اطاعت يا غير آن در مورد والدين خودش چيست؟ آيا جايز است كه در خانه بماند يا بدون اجازه ايشان به جبهه رفته و احيانا شهيد شد آيا اين شهادت مقبول مي باشد يا خير؟ خواهشمند است مرا در اين

[ صفحه 168]

مسأله راهنمايي نماييد مسألت مرا اجابت بفرماييد.

جواب: بسمه تعالي. رضايت ايشان در كارهاي فرزند اعتبار ندارد ولي فرزند، كاري كه موجب اذيت والدين است انجام ندهد، و در هر صورت شهيد مي باشد. [291] .

دفاع از اسلام اذن نمي خواهد

سؤال: هل ان الذي يريد الجهاد في سبيل الله و الدفاع عن ديار الاسلام مع الكفاية يجب عليه ان يستأذن والديه ولو مع بعد هم وعدم علمهم؟ و علي فرض ان الشرع لا يجوز الذهاب من دون اذنهم، فهل سماحتكم تعطون الاذن في الذهاب فيحق لنا الذهاب

الي الجبهات؟

جواب: الدفاع عن الاسلام و المسلمين و بلادهم واجب كفائي و لا يجب في مثله الاستيذان من الابوين [292] [293] .

[ صفحه 169]

رعايت حال والدين

سؤال: دانش آموز سال سوم راهنمايي هستم؛ براي شركت در مبارزه ي حق عليه باطل در بسيج ثبت نام كرده ام ولي پدر و مادرم مي گويند كه: «تو زود است به جبهه بروي!» و بدين طريق مانع رفتن من به جبهه شده و مرتب در خانه دعوا داريم و مرا از خانه بيرون مي كنند و باعث آزار من مي شوند، خواهشمند است بفرماييد تكليفم چيست؟

جواب: مراعات حال والدين خود را بنماييد. [294] .

حضور در جبهه موكول به نظر مسئولين

سؤال: قبل از فرمان صريح حضرتعالي در مورد رفتن به جبهه ها در يك مجله فرموده بوديد كه جوانان در اين مورد با بي اعتنايي به فرمان پدر و مادر موجب اذيت ايشان نشوند، آيا حالا كه اين نياز (رفتن به جبهه) بيشتر شده، باز هم همين فرمايش مورد نظر است؟ و آيا بعضي جوانان اين حق را دارند كه طبق فرمان آن حضرت در باب دفاع، بدون اعتنا به نظر پدر و مادرشان اقدام به جبهه رفتن نمايند يا خير؟

جواب: بستگي به نياز جبهه ها دارد و تشخيص، موكول به نظر مسئولين است. [295] .

حضور در جبهه با مراعات حال والدين

سؤال: اينجانب جواني 27 ساله هستم و داراي زن و دو فرزند

[ صفحه 170]

مي باشم و به تدريس ديني و قرآن در دوره ي راهنمايي مشغولم، از آن جا كه اشتياق فراواني به جبهه دارم و مادرم به جز من سرپرستي ندارد و با رفتن من به جبهه راضي نمي شود آيا تكليف شرعي من چيست؟ باعث تشويق و نگراني من شده و بر دين خود ترسانم.

جواب: اگر مادر از رفتن شما اذيت مي شود و رفتن به جبهه بر شما لازم و متعين نشده مراعات حال او را بنماييد. و بستگي به نياز جبهه دارد. [296] .

ضرورت رفع نياز جبهه ها

سؤال: اينجانب تنها پسر خانواده هستم، اكنون كه تكليف شرعي شده كه به جبهه بروم، والدينم مخالفت مي كنند، البته ايشان معتقد به اسلام و انقلابند، ولي چون مادرم دچار ناراحتي قلبي است مرا از رفتن منع مي كنند، آيا مجاز هستم كه بدون توجه آنان به جبهه بروم؟

جواب: تا موقعي كه جبهه ها نياز به نيرو دارند، شركت در جبهه واجب است و اذن والدين شرط نيست. [297] .

حضور در جنگ نياز به اذن والدين ندارد

سؤال: جواني هستم بيست ساله، علاقه ي زيادي به شركت در

[ صفحه 171]

جنگ داشته و دارم ولي پدر و مادرم به علت اينكه من تنها فرزند خانواده هستم، با رفتن من به جبهه مخالفت مي كنند، البته من مي توانم بدون اجازه ي آنها و به زور بروم ولي فكر كردم رفتن من از نظر شرعي شايد اشكال داشته باشد و در قيامت مورد بازخواست قرار گيرم! لطفا تكليف مرا روشن كنيد!

جواب: تا موقعي كه جبهه ها نياز به نيرو دارند، اجازه ي والدين شرط نيست. [298] .

حضور در جبهه ها واجب تر است

سؤال: آيا افرادي كه در وضع كنوني جامعه مسئوليتهاي تثبيت شده مانند مسئوليتهاي فرهنگي در مساجد و يا انجمنهاي اسلامي و با بسيج مستضعفين و به طور كلي لياقت و كارايي خوبي براي تقبل مسئوليتها در آينده دارند نسبت به صدور حكم امام مبني بر اهميت دادن به جبهه چه وظيفه اي دارند و آيا اگر اين عمل موجب وارد آمدن ضرر جاني به والدين و يا ضرر به امرار معاش و اقتصاد خانواده محسوب شود باز هم به قوت خود باقي است؟

جواب: مادامي كه جبهه ها نياز به نيرو دارد حضور در جبهه واجب است و اذن والدين شرط نيست. [299] .

وجوب اذن والدين در عدم نياز جبهه ها

سؤال: در كدام صورت براي شركت در جبهه بايد رضايت پدر و

[ صفحه 172]

مادر را جلب كرد؟

جواب: در مواقعي كه شركت در جبهه بر مكلف واجب نباشد و رفتن او موجب اذيت والدين گردد. [300] .

نياز به اذن والدين در عدم احتياج جبهه ها

سؤال: جواني كه تحت تكفل پدر و مادر است مي تواند بدون رضايت آنها به جبهه برود يا نه؟ و در صورت راضي نبودن والدين اگر رفت و شهيد شد مورد پذيرش خداوند است يا نه؟

جواب: اگر داوطلب مي روند و از نظر مقررات رفتن آنها لازم نيست، تحصيل رضايت والدين را بكنند و در هر صورت شهيد هستند. [301] .

حضور در بازسازي موكول به تشخيص مسئولين

سؤال: چندي قبل از طرف اداره متبوعه خواستار اعزام داوطلب براي بازسازي مناطق جنگي شده اند، مورد سؤال اين است اگر فردي علاقمند باشد جهت امور بازسازي يا خدمت در جبهه شركت جويد از طرفي مي داند كه اگر پدر يا مادر مطلع شوند قطعا مخالفت خواهند كرد با عنايت به واجب كفايي بودن موضوع بدون اطلاع پدر و مادر و يا هر دوي آنها مي توان شركت جست و يا وقعي به مخالفت آنان نگذاشت؟

جواب: به مسئولين مراجعه نماييد

[ صفحه 173]

اگر نياز باشد رضايت والدين معتبر نيست. [302] .

كسب رضايت والدين براي حضور دختران

سؤال: رفتن دختران امدادگر كه وجودشان در جبهه ي جنگ مفيد است اگر پدر و مادر راضي نباشند چه حكمي دارد؟

جواب: اگر موجب اذيت پدر و مادر است رضايت ايشان را تحصيل كنند. [303] .

تحصيل رضايت والدين

سؤال: اينجانب داراي زن و سه فرزند مي باشم و پدر و مادرم كه از كار افتاده اند تحت تكفل اينجانب هستند و تصميم دارم ان شاء الله به جبهه بروم آيا رضايت پدر و مادرم براي اعزام به جبهه از نظر شرعي لازم است يا خير؟

جواب: اگر موجب اذيت پدر و مادر مي شود رضايتشان تحصيل شود. مگر در صورت نياز جبهه ها با تشخيص مسئولين ذي ربط. [304] .

اذن مسئولين براي حضور در جبهه

سؤال: پدر اينجانب به جبهه رفته و مرا تا بازگشت خود از رفتن

[ صفحه 174]

به جبهه منع نموده است وظيفه ي اينجانب را طبق فتواي امام در شرايط فعلي مرقوم فرماييد؟

جواب: اگر با مراجعه به مسئولين محرز شود حضور شما در جبهه لازم است منع پدر مانع نيست. [305] .

حضور در كردستان با نظر مسئولين

سؤال: شخصي (بالغ) عضو جهاد سازندگي كردستان است ولي پدر و مادرش راضي نباشند كه او در كردستان باشد چه حكمي دارد؟

جواب: اگر موجب اذيت پدر و مادر نيست مانع ندارد. و همچنين در صورت نياز جبهه با تشخيص مسئولين ذي ربط. [306] .

احكام دفاع و زمين

تقدم جبهه هاي ايران

سؤال: براي كسي كه مي تواند در جبهه حق شركت كند آيا نبرد در جبهه هاي ايران از جبهه هاي ديگر كشورهاي اسلامي ارجحيت دارد؟

جواب: بسمه تعالي. در حال حاضر جبهه ي ايران مقدم است. [307] .

[ صفحه 175]

وجوب تعقيب دشمن

سؤال: براي نبرد با سربازان باطل ورود به زمين آنان جايز است يا نه؟

جواب: دفاع از اسلام و بلاد مسلمين تا هر كجا كه لازم باشد واجب است تعقيب شود. [308] .

تصرف به خاطر اسلام جايز است

سؤال: گرفتن سرزمينهاي شخصي مردم عراق كه در مسير پيروزي اسلام و نابودي رژيم كافر و متجاوز عراق و كوتاه كردن دست آن جنايتكاران از سرزمينهاي اسلامي به طور موقت در تصرف رزمندگان اسلام قرار مي گيرد از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

جواب: هر مقدار كه دفاع از اسلام و مسلمين توقف بر آن دارد، نه تنها جايز است بلكه واجب و موجب قرب و رضاي خداوند است. [309] .

حذف اذن مالك در ضرورت دفاع واجب

سؤال: براي دفاع از حق، استفاده كردن از منازل خالي اشخاص جايز است يا نه؟

جواب: اگر ضرورت دفاع واجب، اقتضا كند، اجازه ي مالك شرط نيست. [310] .

[ صفحه 176]

توقف در منازل مصادره ي شرعي بلامانع است

سؤال: از آنجا كه در مناطق جنگي يا به طور كلي در تمام كشور بعضي از مراكز ارگانها و ادارات دولتي از منازل مصادره شده استفاده مي كنند و با توجه به اينكه خود مسئولين مي گويند بعضي از احكام صادره از دادگاهها درست نبوده است آيا خوابيدن و توقف و نماز خواندن و... در آنجا اشكال ندارد؟

جواب: بسمه تعالي. اگر احتمال داده شود كه مصادره بر وجه شرعي بوده اشكال ندارد. [311] .

معركه همان محدوده ي تيررس دشمن است

سؤال: آيا معركه، ميدان منطقه در شب حمله است يا اينكه خط مقدم جبهه كه دو طرف به سوي يكديگر مبادله ي آتش دارند معركه ي نبرد به حساب مي آيد؟

جواب: منظور از معركه، محدوده ي تيررس دشمن است در حدودي كه جنگ است نه مثل شهرهاي دور، مگر آنكه محدوده جنگ باشند. [312] .

اجاره مكان سلب شده منفسخ است

سؤال: شركت رنگ زيراكس ايران براي انجام كارهاي خود ملكي را در خرمشهر در اجاره داشت از روزي كه جنگ شروع شد اين ملك از تصرف شركت خارج گرديد و عملا با توجه به موقعيت منطقه از آن تاريخ بلا استفاده ماند، صاحب ملك بعد از مدتي و

[ صفحه 177]

اخيرا مراجعه نموده و طلب اجاره هاي خود مي نمايد. آيا طبق فتواي حضرت امام خميني - دام ظله العالي - مي بايست مبلغ مورد ادعا را به صاحب ملك پرداخت نمود يا نه؟ در صورت مثبت بودن جواب فوق، سؤال اين است: كه اين شركت داراي دستگاههايي است كه به ارگانها و مؤسسات، و سازمانهاي مختلف در اغلب نقاط مملكت اجاره مي دهد و مستأجر تعهد مي نمايد كه اجاره هاي فوق را هر ماهه پرداخت نمايند (چه دستگاه كاركرد داشته باشد و چه نداشته باشد) حال با توجه به اينكه تعدادي از اين دستگاهها در مناطق جنگ تحميلي (خرمشهر...) قرار دارند آيا شركت مجاز است، و مي تواند ادعايي دال بر طلب اين اجاره ها بنمايد؟

جواب: بسمه تعالي در فرض مرقوم كه امكان استفاده از ملك به واسطه هجوم لشكر كفر از همه سلب شد اجاره منفسخ است و مالك حق مطالبه ي اجرت نسبت به مدت باقي مانده ندارد. [313]

.

دفاع و دولت

تكليف بيشتر دولت در جنگ

بايد دولت محترم توجه نمايد كه علاوه بر تكليف الهي كه متوجه ي همه ي ملت است، دولت از ويژگي خاصي برخوردار است و تكليف الهي، بيشتر متوجه آن و ساير دست اندركاران است و براي نظم امور در جميع ابعاد كوشش خواهد كرد. و مسأله جنگ دفاعي كه در رأس امور است و ملت متعهد كمك به آن را براي خود يك امر لازم مي داند و دولت در رابطه با آن حقا تمام كوشش را مي كند، لكن

[ صفحه 178]

تذكر و تكرار در امور مهم، لازم است و بايد هر روز ابعاد كمك به جبهه ها را بيشتر گسترش دهد و تا فتح نهايي ان شاءالله تعالي برنامه ي دفاع را در رأس همه ي برنامه ها قرار دهد. [314] .

حمايت ملت از دولت در جنگ

همه مي دانيد و بايد بدانيم مادامي كه ملت پشتيبان مجلس و دولت و قواي مسلح هستند و دولت و مجلس و قواي مسلح در خدمت ملت، بويژه قشرهاي محروم مي باشند، و جلب رضاي خداوند را در اين خدمت متقابل، مي نمايند، هيچ قدرتي توانايي آسيب رساندن به اين نظام مقدس را ندارد و اگر خداي نخواسته يكي از اين دو يا هر دو از خدمت متقابل دست بردارند شكست جمهوري اسلامي و اسلام بزرگ، اگر چه در دراز مدت، حتمي است. بنابراين ترك اين خدمت متقابل كه به شكست اسلام و جمهوري اسلامي منتهي مي شود از بزرگترين گناهان كبيره است كه بايد از آن اجتناب شود، چنانچه اين خدمت از واجبات بزرگ است كه بايد به آن قيام نمايند. [315] .

خدمات دولت به آسيب ديدگان در جنگ

دولت خدمت كند به اين كساني كه در راه اسلام آنقدر فداكاري كردند، خدمت كند به اين اهالي دزفول و اهالي انديمشك و خوزستان كه همه چيز خودشان را از دست دادند، خدمت كنند.

[ صفحه 179]

اين يك تكليف شرعي است براي همه ي ما. [316] .

رسيدگي به خسارت ديدگان در جنگ

فرمان امام خميني به آيت الله مهدوي كني «در مورد تشكيل ستاد تأمين نيازهاي مردم مناطق بمباران شده»

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب مستطاب حجت الاسلام آقاي مهدوي كني دامت افاضاته

با توجه به حوادث ناگوار فوق العاده ناشي از حملات وحشيانه موشكي بمبارانهاي مكرر مناطق مسكوني شهرها و روستاها به وسيله ي عوامل استكبار جهاني و حزب بعث عفلقي عراق، ناچار نياز به كمكهاي فوري و ضربتي احساس مي شود. در اين رابطه لازم است ستادي تشكيل شود كه با اختيارات كامل و فوق برنامه نيازهاي تداركاتي و عاطفي مردم محترم مصيبت زده و داغديده را بدون وقفه برآورده سازد. لازم به تذكر است كه به متصديان و مأموران اين امر اسلامي امر و سفارش اكيد شود كه با احترامات فائقه با اين عزيزان مظلوم برخورد گردد. انتظار دارد كه جناب آقاي رئيس جمهور محترم و رئيس محترم دولت - ايدهم الله - در اقدام به اين مهم، تمام سعي و كوشش لازم را مبذول دارند و تلاش در بهبود وضع اين عزيزان محترم را به عنوان يك وظيفه شرعي تلقي فرمايند.

لازم است اين ستاد با تشكيل گروههاي نجات و پشتيباني و اسكان فوري موقت و تهيه لوازم مورد احتياج، گوشه اي از وظايف انساني - اسلامي خود را عملي

سازد.

كليه ارگانهاي دولتي و نهادهاي انقلابي اعم از وزارتخانه ها و

[ صفحه 180]

ادارات تابعه خصوصا وزارت صنايع و بازرگاني موظفند همكاري هاي لازم را مبذول دارند. اميد است مردم معظم و روحانيون و ائمه جمعه و جماعات عظيم الشأن در سراسر ايران با ياري و همكاري خود موجب جلب عنايات خاصه خداوند متعال و رضاي حضرت بقية الله الاعظم - ارواحنافداه - گردند.

لازم است جنابعالي اينجانب را از جريان امور و خداي نخواسته اگر در تحقق اهداف فوق به مانعي برخورديد، مستحضر نماييد. از خداوند متعال توفيق و تأييد همگان را خواستار است. [317] .

والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوي الخميني

احكام اطاعت از فرماندهان جنگ

وجوب اطاعت از فرماندهي

سؤال: آيا در شرايط سخت جنگي مي توان بدون توجه به دستور فرماندهي به عقب برگشت؟

جواب: بسمه تعالي. عمل به دستور فرمانده، واجب و راه فلاح و پيروزي است ولو ضرر قطعي داشته باشد و تخلف از آن حرام و موجب مجازات طبق مقررات دولت اسلامي است، مگر در موارد استثنايي كه ضرورت اقتضا كند. [318] .

[ صفحه 181]

لزوم مراعات مقررات سپاه

سؤال: از بدو شروع به خدمت سربازي طبق دستور فرماندهي در سپاه آمل در قسمت اداري كار مي كنم و توفيق رفتن به جبهه را اگر نيافتم و هر باري كه تقاضا نمودم ممانعت به عمل آمد آيا ماندن حقير در اينجا و نرفتن به جبهه با اين موقعيت فعلي مسئوليتي متوجه من مي شود و يا اينكه به همين منوال مطيع فرماندهي باشم؟

جواب: بسمه تعالي. مراعات مقررات سپاه لازم است. [319] .

تخلف از مقررات جايز نيست

سؤال: گاهي ديده مي شود بعضي از برادران رزمنده مقررات تعيين شده از سوي فرماندهان را به طور دقيق رعايت نمي كنند و وسايل ايمني و حفاظتي مانند كلاهخود يا عينكهاي مخصوص و امثال آن را به كار نمي برند و در اثر همين عدم احتياط ممكن است باعث شهادت يا زخمي شدن خود يا ديگر رزمندگان شوند و تصور مي كنند كه چون اين كار منجر به شهادت مي شود كار صحيحي است آيا اين عمل جايز است يا خير؟ متمني است نظر مبارك را مرقوم فرماييد.

جواب: رزمندگان عزيز بايد مطابق مقررات جبهه و دستور فرماندهي عمل كنند و مسائل ايمني و حفاظتي را مراعات نمايند و تخلف جايز نيست. [320] .

[ صفحه 182]

مراعات مقررات سپاه لازم است

سؤال: اينجانب داراي پدر بي بضاعت و مادري بيمارم. تاكنون با اصرار با اجازه آنها به مدت سه ماه عازم جبهه گرديده ام چون تنها سرپرست والدينم هستم با عزيمت دوباره به جبهه، والدينم راضي نيستند چنانچه عضو سپاه پاسداران شوم، و سپاه مأموريت عزيمت به جبهه دهد. با توجه به توضيح فوق آيا مي شود بدون رضايت والدين عازم جبهه شوم؟

جواب: اگر عضو سپاه هستيد بايد مراعات مقررات سپاه را بكنيد. [321] .

احكام سربازي در زمان جنگ

اذن والدين در سربازي لازم نيست

سؤال: پدر من اجازه نمي دهد به خدمت اعزام شوم يعني به سربازي بروم وظيفه شرعي من چيست و ضمنا پدرم به من تاكنون هيچ گونه آزادي نداده است؟

جواب: بسمه تعالي. اگر مشمول نظام وظيفه هستيد بايد برويد و رضايت پدر در آن اعتبار ندارد. [322] .

لزوم خدمت در سربازي

سؤال: نظر امام راجع به سربازي كساني كه مشمول هستيد و در اين زمان حساس (زمان جنگ) به سربازي نمي روند چگونه است؟ و ما مي توانيم اينها را به شاگردي در مغازه بياوريم يا نه؟

[ صفحه 183]

جواب: بسمه تعالي. بايد به سربازي بروند و تخلف از مقررات جايز نيست. [323] .

وجوب رفتن به سربازي

سؤال: آيا رفتن به سربازي براي مشموليني كه مشكلاتي دارند از نظر شرعي لازم است؟

جواب: بايد به سربازي بروند و يا مطابق مقررات معافي بگيرند و تخلف جايز نيست. [324] .

رفتن به سربازي لازم است

سؤال: اگر در مورد خدمت نظام وظيفه و رفتن به سربازي پدر و مادر مخالفت كردند وظيفه چيست؟

جواب: اگر از نظر مقررات بايد به سربازي برويد، رفتن لازم است و پدر و مادر نبايد مزاحمت كنند. [325] .

[ صفحه 184]

احكام اموال، وسايل، اسلحه و مهمات در جنگ

اسراف و تبذير حرام و رعايت مقررات واجب

سؤال: اسراف و تبذير در مصرف مهمات و خوراكيها در جبهه ها به چه صورت است؟

با توجه به اين مسأله كه گاهي جمع آوري دقيق مهمات و مصرف كامل خوراكيها بعلت گرما و نقل و انتقالات مشكل مي باشد.

جواب: بسمه تعالي. اسراف و تبذير حرام است و از اهم واجبات حفظ و نگهداري مهمات و اشياي مورد نياز در جبهه ها است و تحمل هر زحمت و مشكلي در راه انقلاب اسلامي و پيشرفت آن براي كساني كه از هر فداكاري و جانبازي در اين راه مضايقه ندارند آسان است البته هر كاري كه موجب آسيب و ضربه خوردن از ناحيه ي دشمن شود ولو جمع آوري مهمات و غنايم باشد حرام است. [326] .

استفاده از اموال مناطق جنگي

سؤال: ما در جبهه ي خرمشهر مستقر هستيم، چون وسايل استراحت نداشتيم، از منازل مردم مقداري وسايل غذا خوري و پتو

[ صفحه 185]

آورديم، در صورتي كه نتوانيم اين وسايل را به آنها برگردانيم چه حكمي دارد؟

جواب: اگر يقين به رضايت صاحبان آنها ولو به شاهد حال، داشته باشيد، چيزي بر شما نيست. [327] .

رعايت مقررات

سؤال: آيا رزمندگان اسلام مي توانند لباسها و وسايل ديگري را كه به آنها داده مي شود، در خارج از منطقه ي نظامي مورد استفاده قرار دهند (اعم از استفاده شخصي و عمومي - مثلا بسيج).

جواب: بستگي به مقررات دارد. [328] .

اطعام با اجازه ي متصديان

سؤال: آيا استفاده از مواد غذايي رزمندگان اسلام در داخل جبهه و مناطق جنگي كه معمولا از محل هداياي مردم تهيه مي شود براي گروههايي كه از مسئولين و غيره براي بازديد به جبهه مي روند، مجاز است؟ چون در غير اين صورت امكان تهيه و خريد مواد غذايي براي آنها نيست.

جواب: اگر از طرف متصديان مربوطه داده مي شود، اشكال ندارد. [329] .

[ صفحه 186]

استفاده از اموال تابع مقررات

سؤال: رزمندگان جبهه حق تا چه مقدار اجازه ي استفاده از اموال عمومي دارند؟

جواب: بسمه تعالي. در حدودي كه مقررات دولت اسلامي اجازه مي دهد استفاده مانع ندارد. [330] .

سپر قرار دادن مردم در جنگ

سپر قرار دادن مردم در دفاع

سؤال: اگر نيروهاي باطل عده اي از مسلمانان از قبيل زنان كودكان، پيرمردان را سپر قرار دهند براي نبرد با دشمن آيا كشتن مسلمانان مذكور جايز است يا خير؟

جواب: بسمه تعالي. اگر دفاع از اسلام و مسلمين و سركوب كردن مهاجمين متوقف بر آن باشد جايز است. [331] .

در هجوم دشمن دفاع لازم است

سؤال: آيا به قتل رساندن سربازاني كه مسلمانند اما بالاجبار يا به صورتهاي ديگر به كشورهاي اسلامي و مسلمين حمله كرده اند جايز است يا خير؟

جواب: بسمه تعالي. اگر حمله نمودند دفاع لازم است. [332] .

[ صفحه 187]

احكام همكاري با دشمن

جاسوسان حكم مهاجم را دارند

سؤال: كشتن زن، پيرمرد، و كودكي كه با نيروهاي باطل همكاري مي كند جايز است يا نه؟

جواب: بسمه تعالي. حكم مهاجم را دارند. [333] .

فرار از جبهه جايز نيست

سؤال: فرار از دشمن در كدام صورت حرام است و در كدام صورت جايز؟

جواب: بسمه تعالي. فرار از جبهه در هيچ حالي جايز نيست. [334] .

پرهيز از افشاي اطلاعات جنگ

سؤال: برخي از رزمندگان بر اثر عدم توجه به حكم شرعي و بدون توجه به مسائل امنيتي و خطر استفاده ي دشمن و ايادي داخلي آنان، اطلاعات گوناگون از جبهه و جنگ را در مكالمات بين يگانهاي رزمي و نامه و تلفن به خويشاوندان و امثال آن، با سادگي و صداقت مطرح كرده كه در برخي موارد ضربه هاي جبران ناپذيري بر وضعيت جبهه ها داشته و باعث تأخير و كندي عمليات و ريختن خون فرزندان عزيز اسلام شده است، خواهشمند است نظر مبارك را در اين مورد مرقوم فرمايند تا رزمندگان و فرماندهان عزيز به جان بپذيرند و سرلوحه ي عمل خويش قرار دهند.

جواب: چنين كاري نبايد بكنند و

[ صفحه 188]

چنانچه در اثر بي توجهي آنان اتفاق ناگواري بيفتد در دنيا و آخرت مسئول خواهند بود. [335] .

احكام پشتيباني از جنگ

پرداخت زكات به جنگ

سؤال: آيا مي توان زكات را جهت مخارج جبهه هاي جنگ و بازسازي مناطق جنگي پرداخت نمود؟

جواب: بسمه تعالي. مانع ندارد. [336] .

خيرات براي جنگ

سؤال: حمامي احداث نمودم و تعهد نمودم درآمد آن را خرجي در راه حضرت ابوالفضل بنمايم و مدتي است هر سال 10 روز روضه به نام آن حضرت بر پا مي نمايم، و مبلغي از آن پول در اختيار است آيا مي توانم در راه جنگزدگان به امام جمعه ي شهرمان تقديم كنم، يا هر نوع اوامر بفرماييد خرج نمايم؟

جواب: بسمه تعالي. در عزاداري صرف نماييد و اگر چيزي زياد مي ماند مي توانيد در خيرات كه بهترين آن در زمان حاضر كمك به جبهه و جنگزدگان است مصرف كنيد. [337] .

[ صفحه 189]

صرف وجوهات براي جبهه

سؤال: آيا از خمس و زكات مي توان براي مخارج جبهه استفاده كرد؟

جواب: بسمه تعالي. صرف زكات در رفع نيازمنديهاي جبهه مانع ندارد، و از سهمين شريفين منوط به اجازه ي مرجع تقليد است. [338] .

كسب اجازه در پرداخت وجوهات

سؤال: اينجانب در سالهاي 1358 و 1359 و 1360 با توجه به فرمان و دستورهاي امام دائر به كمك به پيروزي انقلاب و جنگزدگان و امور خيريه مبالغي را به نيت سهم امام - عليه السلام - پرداختم حال خواهشمندم جواب را مرقوم فرماييد كه آيا وجوه پرداختي شرعا از سهم امام قبول است يا خير و نيز بعدا هم از اين نوع وجوه كه مي پردازم مي توانم كليه آن را به سهم امام منظور نمايم و يا اينكه فقط قسمتي را كه خودم اجازه پرداخت دارم قبول مي شود؟

جواب: بسمه تعالي. آنچه تاكنون پرداخته ايد قبول است و از اين به بعد بدون اجازه عمل نكنيد. [339] .

اموال گمشده صرف صاحبش گردد

سؤال: اگر شخصي مال يا شي گمشده اي را پيدا كرد مي تواند صرف جبهه كند؟

جواب: بسمه تعالي. گمشده بايد

[ صفحه 190]

به صاحبش برگردانده شود و اگر از پيدا كردن او مأيوس است از طرف او به فقرا صدقه بدهد. [340] .

عوايد موقوفه

سؤال: عوايد موقوفه اي كه براي روضه خواني وقف شده مي توان به جبهه فرستاد يا خير؟

جواب: بسمه تعالي. عوايد موقوفه بايد در همان جهت وقف صرف شود. [341] .

خرج سهم امام

سؤال: حضرت امام اجازه مي فرمايند از سهم امام صرف جبهه يا مسجد محل يا كمك به ايتام نماييم؟

جواب: بسمه تعالي. عجالتا اجازه نمي دهم. [342] .

احكام مربوط به اسرا

گرفتن اموال اسرا

سؤال: گرفتن اموال شخصي اسيران و نيز اموال غير شخصي آنان صحيح است يا خير؟

جواب: بسمه تعالي. اموال شخصي اسرا را نبايد از آنان بگيرند و

[ صفحه 191]

ادوات جنگي را بايد از چنگ آنان درآورده و به مسئولين مربوطه تحويل دهند. [343] .

تملك اموال اسرا

از اسراي عراقي چيزهايي (از پول و غيره) گرفته مي شود يا خود آنها مي دهند از روي ترس و يا در سنگرها چيزها و اموالي پيدا مي شود و يا از مقتولين لشكر عراق كشندگان آنها يا غير كشندگان پول يا غيره برمي دارند، اين برداشتنها جايز است يا خير؟ و آيا مالك مي شوند؟ و در صورت عدم جواز و عدم مالكيت چه بكنند؟

جواب: بسمه تعالي. از اسرا نبايد چيزي بگيرند و آنچه از سنگرها و مقتولين به دست مي آيد و در غير مهمات، رزمندگان مي توانند براي خود بردارند. [344] .

رسيدگي به اموال اسرا

سؤال: آيا مي توان از اسراي عراقي اشيايي را گرفت مانند اسلحه و غير اسلحه و تكليف اين اشيا چيست و به چه كسي و يا مقامي تعلق مي گيرد و خمس در آن هست يا نيست؟ و اگر بعضي اشيا از آنجا آورده شده باشد و صاحبش فعلا مجهول باشد تكليف چيست؟

جواب: اموال اسرا مخصوص

[ صفحه 192]

خودشان است و از غنايم محسوب نمي شود و رسيدگي موكول است به دولت اسلامي. [345] .

اهانت به اسرا

سؤال: آيا اهانت نسبت به اسرا جايز است يا خير؟

جواب: اهانت جايز نيست بلكه نسبت به آنان بايد اخلاق اسلامي را مراعات نمود. [346] .

حكم قتل اسرا

سؤال: تا چه موقع مي توان اسيران را كشت؟ آيا تكليف ما در رابطه با آن عراقي هايي كه گاهي تا آخرين گلوله مي جنگند و سپس تسليم مي شوند چيست؟

آيا اسيراني كه به پشت خط منتقل مي كنند به هيچ وجه نمي شود كشت؟ حتي اگر يقين داشته باشيم كه فردي يا افرادي از ما را كشته است؟ اگر جايز نيست حكم قاتل اين نوع اسرا چيست؟ آيا قاتل نفس محترمه است يا نه؟

جواب: با اسرا پس از تسلط يافتن بايد با اخلاق اسلامي رفتار كنند. [347] .

[ صفحه 193]

احكام مربوط به غنايم جنگي

تصرف در غنايم

سؤال: تصرف و تملك در كداميك از غنايم و با چه شرايطي براي رزمندگان جايز است؟

جواب: بسمه تعالي. در غير ادوات جنگي برداشتن اشياي مختصر از قبيل لباس و ساعت و راديو و امثال آن براي رزمندگان اشكال ندارد. [348] .

تصرف در اموال مقتولين

سؤال: اگر سرباز اسلام شخصي از سربازان صدام را به قتل برساند آيا اگر لباس و ساعت و پول و راديو و امثال اينها را به عنوان غنايم جنگي از او براي خود بردارد و خمس آن را هم بدهد متعلق به خودش مي شود يا بايد به دولت جمهوري اسلامي تحويل دهد؟

جواب: بسمه تعالي. مي تواند براي خود بردارد و خمس واجب نيست. [349] .

تملك در اموال غنيمتي

سؤال: چه مقدار از غنايم را افرادي كه در جبهه هستند مي توانند قصد تملك كنند و آيا اين مقدار از مورد تعلق خمس هست يا نه؟

جواب: بسمه تعالي. اسلحه را بايد تحويل دهند و مختصرات مثل

[ صفحه 194]

ساعت و لباس را مي تواند تملك كنند و خمس ندارد و در زيادتر موكول به نظر دولت اسلامي است. [350] .

تصرف در دينار غنيمتي

سؤال: يكي از برادران رزمنده مبلغ 900 دينار عراقي در يكي از سنگرهاي دشمن به دست آورده تكليف اين وجه را معين فرماييد، مبلغ مزبور حدود 40 - 30 هزار تومان ارزش دارد و بر فرض اينكه بايد از مقامات مربوطه اجازه بگيرد آيا اجازه مي فرماييد كه ايشان خودش قصد تملك كند و در آن تصرف كند؟

جواب: بسمه تعالي. براي تعيين تكليف مبلغ مزبور، به مسئولين مربوطه مراجعه شود. [351] .

تصرف در اموال مقتولين دشمن

سؤال: بعضي از جواناني كه به جبهه جنگ رفته اند سؤال مي كنند برداشتن چيزهايي از قبيل انگشتر، لباس و كفش دشمن، چه صورت دارد آيا استفاده از آنها جايز است يا خير؟

جواب: براي مقاتلين برداشتن چيزهاي مختصر مثل آنچه ذكر شده و تصرف در آن اشكال ندارد. [352] .

[ صفحه 195]

شرايط تصرف در غنايم جنگي

سؤال: آيا رزمندگان اسلام مي توانند در غنايم به دست آمده از دشمن، تصرف شخصي نمايند؟ و ضمنا در صورت تعلق بعضي از غنايم به رزمندگان به كدام رزمنده مي رسد؟

جواب: روشن است كه رزمندگان ما كه در راه خدا و خدمت به اسلام از جان خود مي گذرند براي غنيمت نمي جنگند و نبايد در فكر آن باشند، ولي در غنايم به دست آمده آلات و ادوات جنگي مربوط به دولت اسلامي است، و در غير آن تصرف براي هر رزمنده اي كه به دست آورده مانع ندارد مگر مسئولين امر در دولت اسلامي مقررات خاصي وضع نموده باشند. [353] .

مجوز تصرف در غنايم

سؤال: الاموال و الحاجات في المواضع العراقية في الجبهة بعد الهجوم، ما هو حكمها و هل يجوز اخذها؟

جواب: يجوز اخذ الغنائم للمقاتلين و يجوز التملك في الأشياء المختصرة منها و اما الاسلحه فلا بد من تحويلها الي المقامات المسؤولة في الجمهورية الاسلامية. [354] .

[ صفحه 196]

تصرف در اموال سپاه

سؤال: در عمليات جنگي غنايمي به دست مي آيد مثل راديو، اوركت و ساعت، بعضي اوركتها مال سپاه ايران است ندانسته برداشته مي شود آن هم با اجازه فرمانده عمليات، الآن سپاه شهرستان مي گويد بايد اوركتها را تحويل دهيد، حكم شرعي را بيان فرماييد.

جواب: اگر مربوط به سپاه بوده با مطالبه ي سپاه بايد تحويل دهند. [355] .

استفاده از غنايم جنگي

سؤال: وضع نگهداري غنايم جنگي - كه متعلق به ارتش عراق است - يا استفاده از آنها براي آموزش چه صورتي دارد؟

جواب: موكول به نظر مسئولين مربوطه است. [356] .

تملك اموال متصرف شده

سؤال: در حمله ي بيت المقدس كه براي آوردن تانكها و اتومبيلهاي سانحه ديده به خط مقدم جبهه مي رفتيم، با سنگرهاي پر از تجهيزات سربازان فريب خورده ي دشمن برخورد نموديم، من مقداري از اجناس داخل سنگر را با خود آوردم كه از آن جمله است: 6 عدد پتو، 2 عدد چراغ، كوله پشتي و يك عدد سر نيزه، البته 3 عدد از پتوها را به سه خانواده ي مستحق دادم؛ آيا مي توانم از اين اجناس در منزل استفاده كنم؟

جواب: سرنيزه را بايد به مراكز مربوطه ي ارتش يا سپاه تحويل دهيد و

[ صفحه 197]

ساير اشياي مذكوره اگر محل حاجت شما است، مجازيد از آن استفاده كنيد. [357] .

حكم غنيمت اموال

سؤال: در هنگام گرفتن غنايم، اگر معلوم نشود كه اين مالها از خود دشمن است يا اينكه آنها را از ما غارت كرده اند - مثلا در فتح خرمشهر، اموالي به دست رزمندگان آمده كه نمي دانند، آنها از اموال غارت شده ي مردم است يا اينكه مال خود عراقي هاست - تكليف چيست؟

جواب: آنچه كه تحت يد و استيلاي دشمن است، حكم غنيمت دارد، مگر آن كه محرز شود كه از سابق غارت كردند. [358] .

استفاده ي مختصر از غنايم

سؤال: رزمنده اي كه مستقيما در جبهه شركت دارد و يك يا چند نفر از مزدوران بعثي را به هلاكت رسانده آيا حق دارد لباس، ساعت، كفش يا ساير لوازم كه همراه مقتول است براي خود بردارد و در جبهه يا غير جبهه استفاده نمايد يا نه؟

اگر رزمندگاني در معركه شركت داشته و گروهي از آنان دشمن را هلاك نمودند و پيشرفت كردند و گروه بعدي كه به دنبال آنها در جنگ شركت دارند سر رسيدند آيا گروه دوم يا ساير كساني كه

[ صفحه 198]

كارشان حمل و نقل و تداركات و رانندگي و غيره هستند مي توانند از لوازم به جا مانده به عنوان غنيمت بردارند يا نه؟ و آيا در غنايم قسم اول و دوم كساني كه حق استفاده دارند آيا تكليف خمس هم نسبت به آن دارند يا نه؟

جواب: استفاده در چيزهاي مختصر براي كليه مقاتلين اشكال ندارد و خمس واجب نيست. [359] .

مراعات احتياط در تملك

سؤال: افرادي كه در جنگ با عراقي ها مصادف با اجساد عراقي ها مي شوند بعضي از چيزها را به عنوان غنيمت براي خود برمي دارند؛ در اين مسأله آيا فرق مي كند كه اين افراد مسلحانه بجنگند يا آنكه پشت جبهه مأمور دفن اجساد عراقي ها باشند و در حال دفن، لباس و ساعت را همراه خود بردارند و بياورند؟

جواب: مشكل است و احتياط را مراعات كنند. [360] .

مراسم دعا در قبور شهدا

سؤال: اگر شب به مزار شهدا برويم و روي قبر آنها دعاي توسل يا زيارت عاشورا يا فاتحه و غيره بخوانيم، آيا جايز است؟

جواب: جايز است. [361] .

[ صفحه 199]

تسليم خمس و سهم امام به مراجع

سؤال: آيا مي شود بابت خمس، آن مبلغي كه تعلق مي گيرد به حساب دولت جمهوري اسلامي ايران واريز نمود؟ آيا مي شود خمس آن مبلغي كه تعلق مي گيرد به حساب جنگ زدگان واريز نمود؟

جواب: بسمه تعالي. بايد خمس و سهم امام را به مرجع تقليد يا وكيل مسلم الوكاله او بدهند يا طبق اجازه ي ايشان مصرف شود. [362] .

پس انداز حقوق خمس دارد

سؤال: آيا خمس بر سرباز واجب است؟ لازم به تذكر است كه اينجانب مجرد بوده و ماهانه حدود هزار تومان از ارتش حقوق مي گيرم كه مقداري از اين مبلغ را براي آينده پس انداز مي كنم و تا به حال حدود يك سال و نيم است كه در ارتش هستم و خمس هم نداده ام، تكليف چيست؟

جواب: هر مقدار از حقوق كه پس انداز شده، خمس دارد. [363] .

قبول شهادت در نزد خداوند

سؤال: در صورت راضي نبودن والدين اگر شخصي به جبهه رفته و شهيد شود آيا اينگونه شهادت مورد پذيرش خداوند مي باشد يا نه؟

جواب: بسمه تعالي. بلي شهيد هستند. [364] .

[ صفحه 200]

احكام متفرقه مربوط به جنگ

فراق والدين

سؤال: افرادي كه با اذن پدر و مادر خود به جبهه مي روند ولي آنها در فراق آنان يا بعد از شهادت آنها ناراحت مي شوند اشكالي ندارد؟

جواب: بسمه تعالي. اشكال ندارد. [365] .

پاسدار شدن خواهران

سؤال: دختري هستم كه علاقه دارم به خاطر خدمت به انقلاب در سپاه پاسداران وارد شوم ولي پدرم موافقت نمي كند، خواهشمندم حكم شرعي را بيان فرماييد.

جواب: پاسدار شدن خواهران هم با مراعات وظايف شرعيه مانع ندارد، ولي شما مراعات رضايت پدرتان را بكنيد. [366] .

ورود معممين به سپاه

سؤال: برادراني كه معمم هستند آيا رفتن اينها به سپاه يعني براي هميشه ثبت نام مي كنند و در سپاه مي مانند چطور است؟

جواب: بسمه تعالي. براي ارشاد و تعليم معارف اسلامي مانع ندارد. [367] .

[ صفحه 201]

رعايت مقررات بسيج

سؤال: اينجانب مدتي قبل از طريق بسيج به جبهه اعزام شدم و طي حمله اي كه نموديم اوركتي را كه همراه داشتم و بسيج سپاه آن را در اختيار من گذاشته بود مفقود گرديد و پس از پايان مدت مأموريت، يكي از برادران آن را پيدا نموده و به اينجانب تحويل داد و در حال حاضر اين اوركت در اختيار من است، آيا مي شود آن را براي خودم نگهداشته ثمن آن را به بيت المال بپردازم و در صورت مثبت بودن بهاي آن موقع را يا بهاي كنوني را؟

جواب: بسمه تعالي. تابع مقررات بسيج است. [368] .

خطاب افراد به برادر و خواهر

سؤال: خطاب به افراد به برادر يا خواهر قبل از شناسايي خط به مسير آنها اشكال دارد؟

جواب: بسمه تعالي. اشكال ندارد. [369] .

نوشتن وصيتنامه

سؤال: آيا نوشتن وصيتنامه واجب است يا مستحب؟

جواب: بسمه تعالي. واجب نيست مگر در مواردي كه حق واجبي بر عهده ي شخص باشد و نتواند ادا نمايد كه واجب مي شود وصيت نمايد. [370] .

[ صفحه 202]

رعايت مقررات شرعي در پاسداري

سؤال: در بعضي از مكانهاي حساس و مقرهاي سپاه و بسيج و خانه هاي شخصيتهاي مملكتي، پاسدارها و نيروهاي انتظامي مجبور هستند به خانه هاي اطراف و يا به پشت بامها، يا توي خانه ها نگاه بكنند، آيا اين امر از نظر شرعي صحيح مي باشد؟

جواب: بسمه تعالي. مقررات شرعي را بايد مراعات نمايند. [371] .

استفاده شخصي با رعايت مقررات

سؤال: استفاده شخصي از وسايل نقليه (موتور - ماشين) و وسايل ديگر سپاه و ديگر ارگانهاي انقلابي و دولتي جايز است يا نه؟ و در چه شرايطي مي توان از آنها استفاده نمود؟

جواب: بسمه تعالي. بستگي به مقررات دارد، و تا معلوم نباشد كه از نظر مقررات استفاده هاي شخصي بلامانع است نبايد استفاده كنند. [372] .

دعوت ميهمانان به غذاخوري سپاه

سؤال: گاهي پاسدار و يا كارمند اداري دوست خود را كه همراه اوست به محل غذا خوري سپاه يا اداره ي مربوطه مي آورد و از غذاي سپاه يا اداره مي خورد چه صورتي دارد؟

جواب: بسمه تعالي. اگر ميهمان آوردن متعارف باشد اشكال ندارد. [373] .

[ صفحه 203]

سوار كردن افراد با اذن مسئولين

سؤال: راننده دولتي در مسير مأموريت خود فردي را كه به مسيرش مي خورد سوار مي كند، از نظر شرعي چگونه است؟

جواب: بسمه تعالي. بدون اجازه ي مسئولين جايز نيست. [374] .

تقسيم غذاي اضافي بين فقرا

سؤال: گاهي در سپاه پاسداران مقداري غذا اضافه مي آيد، آيا مي توان به فقرا داد؟

جواب: منوط به اجازه ي مسئولين است. [375] .

تبعيت از مقررات ارتش

سؤال: بر اساس آيين نامه ارتش جمهوري اسلامي ايران فصل 12 ماده ي 110، موي سر نظاميان بويژه اطراف سر و پشت گردن آنها بايد هميشه كوتاه بوده و چنانچه مايل به گذاردن ريش باشند بايستي ريش آنها بيشتر از نمره ي چهار نباشد؛ در اين رابطه از سوي ارتش بخشنامه اي صادر گرديده و در آن قيد شده كه ماده 110 آيين نامه جهت حفظ نظم لازم الاجرا است، از آنجا كه مسأله ي حد ريش يك مسأله فقهي است، آيا امر فرماندهان در اين مورد قابل اجراست؟

جواب: بسمه تعالي. تبعيت از مقررات ارتش لازم است. [376] .

[ صفحه 204]

واريز سهمين شهدا به حساب 100

سؤال: من، مادر و تنها وارث دو فرزند شهيدم، از خداوند متعال خواستارم همين طور كه ايثارگرانه جان فرزندان دلبندم را در راه اسلام و انقلاب با آگاهي كامل تقديم نمودم كه ان شاء الله اميدوارم اين دو قرباني مورد قبول حقتعالي واقع گردد، حاضرم مال ايشان را (كه الان به ارث، مال من شده) نيز در همين راه تقديم نمايم، در اين رابطه مبلغ پنجاه هزار تومان به حساب 100 امام [377] به نيت سهمين در بانك مركزي تهران ريخته ام، آيا قبول است يا نه؟

جواب: بسمه تعالي. وجه مزبور را اگر بابت اداي سهمين به حساب مذكور ريخته ايد قبول است، ان شاء الله موفق باشيد. [378] .

فروش اسلحه با مقررات دولت اسلامي

سؤال: آيا فروختن سلاح به كساني كه براي حفظ خود و يا دفاع از منطقه ي خود خريد مي نمايند جايز است يا خير؟

جواب: بدون مراعات مقررات دولت اسلامي جايز نيست. [379] .

پاورقي

[1] حج / 38.

[2] صحيفه نور؛ ج 20، ص 236.

[3] صحيفه نور؛ ج 4، ص 15.

[4] صحيفه نور؛ ج 2، ص 76.

[5] صحيفه نور؛ ج 13، ص 84.

[6] صحيفه نور؛ ج 20، ص 113.

[7] صحيفه نور؛ ج 20، ص 236.

[8] صحيفه نور؛ ج 21، ص 41.

[9] 8 / 8 / 57، بيانات امام در مورد تبليغات اجانب بر عليه اسلام و روحانيت، صحيفه نور 2، ص 7-236.

[10] 9 / 8 / 57، بيانات در مورد لزوم اتحاد قواي مسلمين در مقابل دسايس استعمارگران، صحيفه نور 2، ص 253.

[11] 21 / 8 / 57، بيانات امام خميني پيرامون ابعاد سياسي - عبادي اسلام، صحيفه نور 3، ص 121.

[12] 10 / 10 / 56، بيانات امام پس از شهادت حاج آقا مصطفي، صحيفه نور 1، ص 4 - 263.

[13] 2 / 2 / 58، بيانات امام در جمع عشاير نيريز فارس و نمايندگان ستاد نيروي هوايي، صحيفه نور 6، ص 60.

[14] 11 / 3 / 58، بيانات امام در جمع گروهي از بانوان اهواز، صحيفه نور 7، ص 5 - 44.

[15] 13 / 4 / 58، بيانات امام در جمع كاركنان بهداري و بهزيستي آذربايجان شرقي، صحيفه نور 8، ص 19 - 20.

[16] 14 / 3 / 59، بيانات امام در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده معارف اسلامي، صحيفه نور 12، ص 148.

[17] 12 / 8 / 59، بيانات امام در جمع دانشجويان

مسلمان پيرو خط امام، صحيفه نور 13، ص 5 - 144.

[18] 8 / 4 / 60، بيانات امام در جمع اقشار مختلف مردم، صحيفه نور 15، ص 50.

[19] 15 / 1 / 64، بيانات امام در جمع ائمه جماعات قم و... به مناسبت ميلاد اميرالمؤمنين، صحيفه نور 19، ص 6 - 135.

[20] 14 / 8 / 57، بيانات امام در مورد تبليغات اجانب عليه اسلام و روحانيت، صحيفه نور 3، ص 8.

[21] 17 / 8 / 57، بيانات امام در مورد توبه و تعهدات دروغين شاه، صحيفه نور 3، ص 68.

[22] 21 / 8 / 57، بيانات امام پيرامون ابعاد سياسي، عبادي اسلام، صحيفه نور 3، ص 122.

[23] 17 / 4 / 58، بيانات امام در جمع كاركنان جامعه اسلامي وزارت دارايي، صحيفه نور 8، ص 2 - 81.

[24] كهف / 6.

[25] «لافضل لعربي علي عجمي و لا عجمي علي عربي»، تفسير درالمنثور؛ ج 7، ص 580.

[26] 27 / 6 / 58، بيانات امام در جمع گروهي از علما و نمايندگان مردم تبريز، صحيفه نور 9، ص 162.

[27] 2 / 7 / 58، بيانات امام در جمع فرماندهان سپاه، صحيفه نور9، ص 192.

[28] 11 / 8 / 58، بيانات امام در جمع دانشجويان عربستان سعودي مقيم ايران، صحيفه نور 10، ص 117.

[29] 21 / 9 / 58، بيانات امام در جمع جامعه پيشه وران اصفهان، صحيفه نور 10، ص 275.

[30] 2 / 10 / 58، بيانات امام در جمع كاركنان بخش خبر صدا و سيما، صحيفه نور 11، ص 84.

[31] 20 / 3 / 59، بيانات امام در جمع مديران صندوقهاي قرض الحسنه سراسر كشور، صحيفه نور

12، ص 171.

[32] 15 / 4 / 59، بيانات امام در جمع پرسنل نيروي دريايي ارتش، صحيفه نور 12، ص 223.

[33] «لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين» اي رسول، تو چنان در انديشه هدايت خلقي كه خواهي جان عزيزت را از غم اينكه ايمان نمي آورند هلاك سازي (شعرا / 3).

[34] «ضربه ي علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين» بحارالانوار؛ ج 39، ص 2 - 1.

[35] 4 / 11 / 59، بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس و هيأت دولت، صحيفه نور 14، ص 3 - 22.

[36] نهج البلاغه، خطبه ي 15.

[37] جنگ جمل در بصره به سركردگي عايشه و طلحه و زبير، جنگ صفين در مكاني به همين نام با معاويه و جنگ نهروان با خوارج.

[38] 18 / 6 / 60، بيانات امام در جمع ائمه جماعات استان خراسان، صحيفه نور 15، ص 9 - 146.

[39] 23 / 10 / 60، بيانات امام در ديدار با رئيس جمهور، صحيفه نور 16، ص 2.

[40] 19 / 10 / 61، بيانات امام درديدار با رئيس ديوانعالي كشور، صحيفه نور 17، ص 149.

[41] اشاره به لشكري كه پيامبر (ص) براي فرستادن به مرز روم تهيه ديده و فرماندهي آن را بر عهده اسامة بن زيد نهاده بود.

[42] 14 / 3 / 62، بيانات امام در ديدار با رئيس مجلس و نمايندگان، صحيفه نور 17، ص 277.

[43] قاتلوهم حتي لا تكون فتنة (بقره / 193، انفال / 39.).

[44] 20 / 9 / 63، بيانات امام در ديدار با رئيس جمهور...، صحيفه نور 19، ص 4 - 83.

[45] 23 / 7 / 57، بيانات امام در مورد مطالعه اجانب در مورد شرقيان،

صحيفه نور 2، ص 164.

[46] 3 / 8 / 57، بيانات امام در مورد عفو زندانيان سياسي رژيم شاه، صحيفه نور 2، ص 208.

[47] حكومتهاي شاهنشاهي ايران را كسري مي ناميدند و كسري نام كاخي است در شهر مدائن عراق و هنگام تولد حضرت محمد مصطفي (ص) سقف اين كاخ ترك مي خورد و چند كنگره ي اين كاخ فرو مي ريزد.

[48] 14 / 8 / 57، بيانات امام در مورد تبليغات اجانب عليه اسلام، صحيفه نور 3، 7 - 5.

[49] 29 / 2 / 58، بيانات امام در جمع نمايندگان مردم بحرين و پاكستان، صحيفه نور 6، ص 202.

[50] 5 / 4 / 58، بيانات امام در جمع كاركنان جهاد سازندگي و شركت نفت، صحيفه نور 7، ص 205.

[51] اشاره به مسجد اعظم قم در جوار حضرت معصومه كه توسط آيت الله بروجردي ساخته شد.

[52] 12 / 6 / 58، بيانات امام در جمع خانواده شهيد سرهنگ فراشاهي، صحيفه نور، 9، ص 29.

[53] 2 / 10 / 58، بيانات امام در جمع بخش خبر صدا و سيما، صحيفه نور 11، ص 81.

[54] 8 / 6 / 59، بيانات امام در جمع دانشجويان پاكستاني، صحيفه نور 13، ص 53.

[55] 9 / 6 / 61، بيانات امام در ديدار با رئيس مجلس و نمايندگان، صحيفه نور 16، ص 3 - 272.

[56] 11 / 9 / 61، بيانات امام در جمع ائمه جمعه و روحانيون همدان، صحيفه نور 17، ص 97.

[57] 19 / 9 / 63، بيانات امام در رابطه با تقويت ستاد انقلاب فرهنگي، صحيفه نور 19، ص 80.

[58] 8 / 3 / 66، بيانات امام در جمع مسئولان كشوري

و لشكري، صحيفه نور 20، ص 86.

[59] جنگ جهاني اول (1914 - 1918 م.)بين متفقين (امپراتوري بريتانيا، فرانسه، روسيه، ايتاليا، ايالات متحده آمريكا، ژاپن، بلژيك، صربستان، مونته نگرو، يونان، پرتغال، روماني) و دول مركزي (آلمان، اتريش -مجارستان، عثماني، بلغارستان). تعداد تلفات 10 ميليون نفر كشته و 20 ميليون نفر مجروح تخمين شده است. با قتل وليعهد اتريش در سارايوو مركز بوسني به دست يكي از اهالي صربستان، اتريش به صربستان اعلان جنگ داد. دولت عثماني در نوامبر 1914 به كمك آلمان و اتريش وارد جنگ شد. سپاهيان عثماني از راه فلسطين به كانال سوئز حمله كردند ولي توفيقي نيافتند. اعراب حجاز در 1916 بر عليه حكومت عثماني شوريدند و اين شورش تا دمشق گسترش يافت.

متفقين در فوريه 1917 كوت العماره، و در ماه مارس بغداد و در سپتامبر اورشليم را تصرف كردند. در سپتامبر 1918 در فلسطين تقريبا همه ي ارتش عثماني اسير شد و سوريه به اشغال درآمد.

دمشق، حلب و ارتش عثماني در دجله تسليم شدند و قسطنطنيه (استانبول) به خطر افتاد و 30 اكتبر دولت عثماني قرار داد متاركه ي جنگ را امضا كرد. (دايرة المعارف فارسي، به سرپرستي غلامحسين مصاحب، ج 1، صص، 7 - 755) جنگ جهاني اول به حيات امپراتوري عثماني خاتمه داد. حجاز و نجد، متحد شده و عربستان سعودي را تشكيل دادند. يمن و مصر از سلطه امپراتوري عثماني درآمد و در فلسطين صهيونيست ها فرصت يافتند تا دست به ايجاد «كانون ملي يهوديان» بزنند. (فرهنگ تاريخي - سياسي ايران و خاورميانه، غلامرضا علي بابايي، رسا، ص 210).

[60] مصطفي كمال پاشا (1357 - 1299 ه. ق) ملقب به آتاتورك (پدر ترك)،

وي امپراتوري عثماني را پس از آنكه توسط استعمارگران از هم پاشيده شده بود به جمهوري تبديل كرد و كشور عثماني را تركيه ناميد و از سال 1342 ه ق تا پايان عمر در مقام رياست جمهوري باقي ماند. وي ضمن ترويج تمدن غرب به مخالفت با اسلام پرداخت، جدايي دين از سياست، كشف حجاب، خلع لباس روحانيت تبديل خط ملي به لاتين و بستن مدارس و مساجد از جمله اقدامات ضد اسلامي آتاتورك به شمار مي آيد.

[61] 18 / 6 / 43، بيانات در مورد نقشه هاي استعمار براي غارت ممالك اسلامي، صحيفه نور1، ص 8 - 87.

[62] 19 / 10 / 56، بيانات امام به مناسبت فاجعه كشتار نوزده دي، صحيفه نور 1، ص 268.

[63] 5 / 9 / 57، بيانات امام در مورد پوچي ادعاي به هم خوردن ثبات منطقه در صورت نبودن شاه، صحيفه نور 3، ص 263.

[64] 17 / 10 / 57، بيانات امام در مورد تبليغات شيطنت آميز شاه، صحيفه نور 4، ص 150.

[65] 15 / 2 / 58، بيانات امام در جمع نمايندگان احزاب آزادي بخش اسلام، صحيفه نور 6، ص 115.

[66] 29 / 2 / 58، بيانات امام در جمع نمايندگان مردم بحرين و پاكستان، صحيفه نور 6، ص 204.

[67] آدلف هيتلر(1945 - 1889 م.) در سال 1921 به رهبري حزب كارگران ناسيونال سوسياليست آلمان كه بعدا به حزب نازي معروف شد، رسيد و در سال 1933 صدر اعظم آلمان شد. و عامل بزرگترين، خونين ترين جنگ در جهان شد.

[68] 16 / 4 / 58، بيانات امام در جمع پاسداران كميته انقلاب اسلامي حصارك كرج، صحيفه نور 8، ص 53.

[69]

وينستون چرچيل (1965 - 1874 م.) در دو دوره ي 1940 تا 1945 و 1951 تا 1955 نخست وزير بريتانيا بود و در 24 ژوئيه 1965 درگذشت.

[70] 21 / 4 / 58، بيانات امام در جمع كاركنان روزنامه جمهوري اسلامي، صحيفه نور 8، ص 105.

[71] 20 / 10 / 58، بيانات امام در جمع دانشجويان پيرو خط امام، صحيفه نور 11، ص 234.

[72] 14 / 3 / 59، بيانات امام در جمع شركت كنندگان كنفرانس بررسي مداخلات امريكا، صحيفه نور 12، ص 6 - 135.

[73] 11 / 3 / 60، بيانات امام در جمع اقشار مختلف مردم تبريز، صحيفه نور 14، ص 5 - 254.

[74] 11 / 7 / 61، بيانات امام در جمع دانشجويان دانشكده افسري، صحيفه نور 17، ص 47.

[75] 25 / 9 / 57، بيانات امام در مورد حقوق بشر، صحيفه نور 4، ص 73.

[76] 29 / 9 / 58، بيانات امام در جمع راهپيمايان كفن پوش كورانده و دانش آموزان نهاوند، صحيفه نور 11، ص 62.

[77] 20 / 3 / 59، بيانات امام در جمع مديران صندوقهاي قرض الحسنه كشور، صحيفه نور 12، ص 172.

[78] 8 / 7 / 59، بيانات امام در جمع مردم مرزنشين كشورمان، صحيفه نور 13، ص 107.

[79] 6 / 8 / 59، بيانات امام در ديدار با نخست وزير هيأت دولت و نمايندگان مجلس، صحيفه نور 13، ص 138.

[80] 20 / 1 / 60، بيانات در جمع معاودين عراقي در آستانه سالگرد شهادت آيت الله صدر، صحيفه نور 14، ص 7 - 176.

[81] 18 / 12 / 60، بيانات امام در جمع رزمندگان ارتش و سپاه، صحيفه نور 16،

ص 69.

[82] 28 / 1 / 61، بيانات امام در جمع دلاوران سپاه اسلام و دانشجويان مسلمان مقيم خارج، صحيفه نور 16، ص 2 - 131.

[83] 21 / 11 / 65، بيانات امام در ديدار با مسئولان كشور و مردم و مهمانان خارجي دهه فجر، صحيفه نور 20، ص 63.

[84] 21 / 8 / 56، پيام امام به ملت ايران پس از شهادت حاج آقا مصطفي، صحيفه نور 1، ص 250.

[85] 22 / 5 / 57، پيام امام به مردم مسلمان ايران، صحيفه نور 2، ص 88.

[86] 18 / 6 / 58، بيانات امام در جمع كاركنان واحد پخش راديو، صحيفه نور 9، ص 74.

[87] 6 / 10 / 58، بيانات امام در جمع اعضاي مؤسسه اسلامي مبارزه با اعتياد، صحيفه نور 11، ص 117.

[88] 23 / 10 / 58، اخطار شديد امام به شوروي، صحيفه نور 11، ص 244.

[89] 1 / 12 / 58، پيام امام در رابطه با هفته بسيج، صحيفه نور 11، ص 275.

[90] 1 / 1 / 59، پيام امام به مناسبت حلول سال جديد، صحيفه نور 12، ص 19.

[91] 26 / 1 / 59، بيانات امام در جمع اعضاي بسيج شهرستانها، صحيفه نور 12، ص 44.

[92] 5 / 7 / 59، بيانات امام خطاب به ملت و ارتش ايران و عراق، صحيفه نور 13، ص 104.

[93] مراد صدام حسين رئيس جمهور عراق است.

[94] 8 / 7 / 59، بيانات امام در جمع مرزنشينان كشورمان، صحيفه نور 13، ص 109.

[95] 16 / 8 / 59، بيانات امام در جمع حجاج پاكستاني، صحيفه نور 13، ص 165.

[96] 27 / 5 / 60،

بيانات امام در جمع اعضاي شوراي عالي سپاه، صحيفه نور 15، 2-101، 98.

[97] بسا چيزي را خوش نمي داريد و آن براي شما نيكوست (بقره / 216).

[98] 11 / 9 / 60، بيانات امام در جمع دانشجويان دانشكده افسري، صحيفه نور 15، ص 240.

[99] 23 / 3 / 61، بيانات امام در جمع فرماندهان نيروي زميني، صحيفه نور 16، ص 193.

[100] 15 / 1 / 64، بيانات امام در جمع ائمه جماعات قم، صحيفه نور 19، ص 137.

[101] 11 / 12 / 64، بيانات امام در جمع خواهران، صحيفه نور 19، ص 280.

[102] 28 / 4 / 65، بيانات امام در جمع فرماندهان ارتش و سپاه، صحيفه نور 20، ص 13.

[103] توبه / 24.

[104] 6 / 5 / 66، پيام برائت به زائرين بيت الله الحرام، صحيفه نور 20، ص 10 - 109.

[105] رهان: شرط بندي.

[106] سبق و رمايه: اسب دواني و تيراندازي كه شرط بندي به خاطر آن حرام نيست.

[107] 6 / 9 / 58، بيانات امام در جمع پاسداران، صحيفه نور 10، ص 239.

[108] 1 / 12 / 58، پيام امام در رابطه با هفته بسيج، صحيفه نور 11، ص 275.

[109] 26 / 1 / 59، بيانات امام در جمع اعضاي بسيج شهرستانها، صحيفه نور 12، ص 6 - 44.

[110] 5 / 2 / 59، پيام امام به ملت ايران به مناسبت دخالت نظامي امريكا، صحيفه نور 12، ص 59.

[111] 11 / 6 / 59، بيانات امام در جمع پرسنل ژاندارمري جمهوري اسلامي، صحيفه نور 13، ص 60.

[112] 21 / 6 / 59، پيام امام به زائرين بيت الله الحرام، صحيفه نور 13، ص

82.

[113] 4 / 9 / 60، بيانات امام به مناسبت سالروز تشكيل بسيج، صحيفه نور 15، ص 231.

[114] 30 / 8 / 63، پيام امام به بسيجيان كشور، صحيفه نور 19، ص 79.

[115] 25 / 1 / 64، بيانات امام در جمع اعضاي شوراي بسيج، صحيفه نور 19، ص 139.

[116] 25 / 5 / 64، پيام امام به حجاج بيت الله الحرام، صحيفه نور 19، ص 204.

[117] 2 / 9 / 67، پيام امام در آستانه ي سالگرد بسيج، صحيفه نور 21، ص 53.

[118] هود / 112.

[119] 8 / 10 / 59، بيانات امام در جمع خانواده هاي شهداي نيروي هوايي، صحيفه نور 13، ص 40 - 239.

[120] بحارالانوار، 181 / 27.

[121] بسا گروهي اندك كه بر گروهي بسيار، به اذن خدا پيروز شدند. بقره / 92.

[122] 18 / 12 / 60، بيانات امام در جمع رزمندگان اسلام، صحيفه نور16، ص 9 - 68.

[123] 28 / 6 / 61، بيانات امام در جمع رؤساي دانشگاهها، صحيفه نور 17، ص 25.

[124] 21 / 3 / 62، بيانات امام در جمع ائمه جمعه و جماعات خراسان، صحيفه نور 18، ص 17.

[125] 26 / 9 / 62، بيانات امام در جمع اعضاي كميسيونهاي بازرگاني - مجلس، صحيفه نور 18، ص 186.

[126] 20 / 9 / 63، بيانات امام در جمع رئيس جمهور، نخست وزير، صحيفه نور19، ص 3 - 82.

[127] 29 / 12 / 63، پيام امام به مناسبت سال نو، صحيفه نور 19، ص 124.

[128] 4 / 3 / 58، بيانات امام در جمع فرهنگيان تبريز، صحيفه نور 6، ص 276.

[129] هود / 112.

[130] 16 / 6 / 58،

بيانات امام در جمع علماي تبريز، صحيفه نور 9، ص 52.

[131] 8 / 10 / 58، بيانات امام در جمع خانواده هاي شهداي نيروي هوايي ارتش، صحيفه نور 13، ص 240.

[132] «فاستقم كما امرت و من تاب معك»، هود / 112.

[133] 22 / 11 / 60، پيام امام به مناسبت سومين سالگرد پيروزي انقلاب، صحيفه نور 49،16.

[134] پس همان گونه كه دستور يافته اي، ايستادگي كن و هر كه با تو توبه كرده (نيز چنين كند).

[135] 16 / 3 / 61، بيانات امام در جمع ائمه جمعه و جماعات زنجان، صحيفه نور 184،16.

[136] 28 / 6 / 61، بيانات امام در جمع رؤساي دانشگاه ها، صحيفه نور 17، ص 25.

[137] 21 / 7 / 61، بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس، صحيفه نور 17، ص 51.

[138] 3 / 11 / 61، بيانات امام در جمع مديران صدا و سيما، صحيفه نور 17، ص 157.

[139] هود / 112.

[140] 25 / 2 / 63، بيانات امام در جمع وزراي دارايي و كشاورزي، صحيفه نور 18، ص 3 - 282.

[141] 18 / 6 / 63، بيانات امام در جمع اعضاي ستاد جنگ، صحيفه نور 19، ص 9 - 58.

[142] 9 / 9 / 64، بيانات امام در جمع رئيس جمهور و رئيس مجلس، صحيفه نور 19، ص 250.

[143] 6 / 5 / 66، پيام امام به زائرين بيت الله الحرام، صحيفه نور 20، ص 132.

[144] 23 / 8 / 44، بيانات امام در مورد وظايف رؤساي دولت اسلامي، صحيفه نور 1، ص 20 - 119.

[145] 21 / 8 / 57، بيانات امام پيرامون ابعاد سياسي و عبادي اسلام، صحيفه نور 3،

ص 121.

[146] 1 / 2 / 58، بيانات امام به هيأت نمايندگان عاليرتبه روحاني عربستان سعودي، صحيفه نور 6، ص 49.

[147] 26 / 3 / 58، بيانات امام در ديدار با جامعه ي وعاظ تهران، صحيفه نور 7، ص 127.

[148] 24 / 4 / 58، بيانات امام در جمع علما و لشكر 16 زرهي قزوين، صحيفه نور 125،8.

[149] 30 / 4 / 58، بيانات امام در جمع دانشجويان دانشكده بابل، صحيفه نور 8، ص 179.

[150] 25 / 6 / 58، بيانات امام در جمع اعضاي مجتمع آموزشي طيبه پيراسته لنگرود، صحيفه نور 9، ص 7 - 136.

[151] 15 / 4 / 59، بيانات امام در جمع فرماندهان نيروي هوايي ارتش، صحيفه نور 12، ص 222.

[152] 22 / 7 / 61، بيانات امام در جمع ائمه جمعه مراكز استانهاي سراسر كشور، صحيفه نور 17، ص 53.

[153] 25 / 7 / 61، بيانات امام در جمع خطبا و گويندگان مذهبي، صحيفه نور 17، ص 60.

[154] 12 / 10 / 61، بيانات امام در ديدار رؤساي جمهوري و مجلس، صحيفه نور 17، ص 139.

[155] 26 / 5 / 62، بيانات امام در جمع وزير و مسئولان وزارت ارشاد، صحيفه نور 18، ص 8 - 67.

[156] 23 / 2 / 63، بيانات امام در جمع شركت كنندگان در دومين كنگره ائمه جمعه، صحيفه نور 18، ص 276.

[157] 20 / 3 / 57، پيام امام به ملت شريف ايران، صحيفه نور 2، ص 76.

[158] 17 / 11 / 57، بيانات امام در جمع وكلاي دادگستري، صحيفه نور 5، ص 51.

[159] 15 / 12 / 57، بيانات امام در جمع گروهي از

زنان، صحيفه نور 5، ص 153.

[160] 9 / 1 / 58، بيانات امام در جمع گروهي از قواي نظامي، صحيفه نور 5، ص 227.

[161] 1 / 5 / 58، بيانات امام در جمع دانشجويان كاشان، صحيفه نور 8، ص 213.

[162] 11 / 6 / 58، بيانات امام در جمع خانواده هاي شهداي پايگاه هوايي بوشهر، صحيفه نور 9، ص 15.

[163] 12 / 6 / 58، بيانات امام در جمع اعضاي ستاد مركزي جهاد سازندگي، صحيفه نور 9، ص 21 - 20.

[164] 17 / 6 / 58، بيانات امام به مناسبت 17 شهريور، صحيفه نور 9، ص 63.

[165] 29 / 9 / 58، بيانات امام در جمع راهپيمايان كفن پوش، صحيفه نور 11، ص 2 - 61.

[166] 5 / 7 / 59، بيانات امام به ملت و ارتش ايران اسلامي، صحيفه نور 13، ص 100.

[167] 30 / 9 / 58، بيانات امام در جمع راهپيمايان كفن پوش مراغه، صحيفه نور 11، ص 9 - 68.

[168] 11 / 10 / 58، بيانات امام در جمع خانواده هاي شهداي تهران و شيراز، صحيفه نور 11، ص 165.

[169] 28 / 8 / 57، بيانات امام در مورد تأثير اعتقاد به خدا، صحيفه نور 3، ص 4 - 203.

[170] 11 / 9 / 57، بيانات امام در مورد اهميت قيام لله، صحيفه نور 4، ص 17،19،20.

[171] 17 / 1 / 58، بيانات امام در جمع گروهي از مردم فلسطين، ليبي، عراق، مصر، صحيفه نور 5، ص 263.

[172] 22 / 1 / 58، بيانات امام در جمع پرسنل نيروي هوايي، صحيفه نور 5، ص 283.

[173] 21 / 2 / 58، بيانات امام در

جمع دانشجويان يزد و عشاير نورآباد ممسني، صحيفه نور 6، ص 141.

[174] 25 / 3 / 58، بيانات امام در جمع روحانيون، وعاظ و گويندگان مشهد، صحيفه نور 7، ص 118.

[175] 30 / 3 / 58، بيانات امام در جمع ورزشكاران و فرهنگيان بابل، صحيفه نور 7، ص 60 - 159.

[176] 14 / 4 / 58، بيانات امام در جمع نابينايان مدرسه ابابصير اصفهان، صحيفه نور 8، ص 31 - 29.

[177] 1 / 5 / 58، بيانات امام در جمع پرسنل شهرباني همدان، صحيفه نور 8، ص 208.

[178] 26 / 6 / 58، بيانات امام در جمع پاسداران كميته و خانواده هاي شهدا، صحيفه نور 9، ص 1 - 150.

[179] 10 / 8 / 58، بيانات امام در جمع سفراي كشورهاي اسلامي، صحيفه نور 10، ص 4 - 93.

[180] 29 / 9 / 58، بيانات امام در جمع كفن پوشان كورانده، صحيفه نور 11، ص 3 - 62.

[181] 26 / 1 / 59، بيانات امام در جمع اعضاي بسيج، صحيفه نور 12، ص 6 - 45.

[182] 25 / 2 / 59، بيانات امام در ديدار با سرهنگ صدري فرمانده لشگر 28 كردستان، صحيفه نور 12، ص 88.

[183] 28 / 2 / 59، بيانات امام در جمع اعضاي شوراي فرماندهي سپاه، صحيفه نور 12، ص 96.

[184] 14 / 3 / 59، بيانات امام در جمع اعضاي كنفرانس بررسي مداخلات امريكا در ايران، صحيفه نور 12، ص 139.

[185] 21 / 4 / 59، بيانات امام در جمع روحانيون و ائمه جماعات تهران، صحيفه نور 12، ص 239.

[186] 22 / 10 / 59، بيانات امام در جمع خانواده هاي شهداي

رودسر، صحيفه نور 13، ص 277.

[187] 18 / 4 / 60، پيام امام به مناسبت پيروزي رزمندگان اسلام، صحيفه نور 15، ص 70.

[188] 11 / 9 / 60، بيانات امام در جمع پرسنل نيروي هوايي، اعضاي سپاه، دانشجويان افسري، صحيفه نور 15، ص 242.

[189] 14 / 1 / 61، بيانات امام در جمع اعضاي حزب جمهوري و اعضاي كاركنان بانكها، صحيفه نور 16، ص 8 - 107.

[190] 23 / 3 / 61، بيانات امام در جمع فرماندهان نيروي زميني ارتش، صحيفه نور 16، ص 191.

[191] 11 / 7 / 61، پيام امام به مناسبت بمب گذاري در خيابان ناصر خسرو، صحيفه نور 17، ص 48.

[192] اشاره به حزب بعث عراق كه پايه گذار آن ميشل عفلق بوده است.

[193] 27 / 6 / 62، بيانات امام در جمع گروهي از مسئولين كشوري و لشكري، صحيفه نور 18، ص 108.

[194] 31 / 6 / 62، پيام امام به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس، صحيفه نور 18، ص 120.

[195] حمزه ي سيدالشهدا عموي بزرگوار پيامبر اكرم كه در جنگ احد به شهادت رسيد.

[196] منظور امام جنگ صفين است.

[197] 27 / 8 / 57، سخنراني امام در مورد ضرورت قيام عليه ظلم، صحيفه نور 3، ص 184.

[198] 10 / 12 / 57، بيانات امام در روز ورود به قم، صحيفه نور 5، ص 125.

[199] 29 / 12 / 57، بيانات امام در آغاز سال نو و ديدار با هيأت دولت موقت، صحيفه نور 5، ص 204.

[200] 23 / 2 / 58، بيانات امام در جمع پاسداران انقلاب اسلامي قم، صحيفه نور 6، ص 155.

[201] 29 / 2 / 58، بيانات

امام در جمع نمايندگان مردم بحرين و پاكستان، صحيفه نور 6، ص 206.

[202] 16 / 3 / 58، بيانات امام در جمع گروهي از دانشجويان دانشگاه شيراز، صحيفه نور 7، ص 61.

[203] 13 / 4 / 58، بيانات امام در جمع استادان دانشگاه، صحيفه نور 8، ص 9.

[204] 13 / 4 / 58، بيانات امام در جمع روحانيون و پاسداران تربت حيدريه، صحيفه نور 8، ص 12.

[205] 19 / 4 / 58، بيانات امام در جمع گروهي از نمايندگان كشورهاي اسلامي، صحيفه نور 8، ص 5 - 94.

[206] 24 / 4 / 58، بيانات امام در جمع اساتيد وعلماي اصفهان، صحيفه نور 8، ص 138.

[207] 12 / 6 / 58، بيانات امام در جمع جهادگران جهاد سازندگي و نماينده امام، صحيفه نور 9، ص 1 - 20.

[208] 15 / 6 / 58، بيانات امام در جمع اعضاي خانواده شهيد هادي فرخ نيا، صحيفه نور 9، ص 47.

[209] 7 / 7 / 60، بيانات امام در جمع نمايندگان شوراهاي روستايي كشور، صحيفه نور 15، ص 167.

[210] 8 / 7 / 60، پيام امام به مناسبت شهادت جمعي از فرماندهان نظامي، صحيفه نور 15، ص 171.

[211] بحارالانوار، 27 / 181.

[212] 18 / 12 / 60، بيانات امام در جمع رزمندگان انقلاب اسلامي، صحيفه نور 16، ص 9 - 68.

[213] تحرير الوسيله 2، ص 331.

[214] تحرير الوسيله 2، ص 331.

[215] تحرير الوسيله 2، ص 331.

[216] تحرير الوسيله 2، ص 331.

[217] تحرير الوسيله 2، ص 331.

[218] تحرير الوسيله 2، ص 331.

[219] تحرير الوسيله 2، ص 333.

[220] تحرير الوسيله 2، ص 333.

[221] تحرير الوسيله 2، ص 333.

[222] تحرير الوسيله 2،

ص 333.

[223] تحرير الوسيله 2، ص 333.

[224] تحرير الوسيله 2، ص 333.

[225] تحرير الوسيله 2، ص 333.

[226] تحرير الوسيله 2، ص 335.

[227] تحرير الوسيله 2، ص 335.

[228] تحرير الوسيله 2، ص 335.

[229] تحرير الوسيله 2، ص 335.

[230] تحرير الوسيله 2، ص 335.

[231] تحرير الوسيله 2، ص 335.

[232] تحرير الوسيله 2، ص 335.

[233] تحرير الوسيله 2، ص 335.

[234] تحرير الوسيله 2، ص 337.

[235] تحرير الوسيله 2، ص 337.

[236] تحرير الوسيله 2، ص 337.

[237] تحرير الوسيله 2، ص 337.

[238] تحرير الوسيله 2، ص 337.

[239] تحرير الوسيله 2، ص 327.

[240] تحرير الوسيله 2، ص 327.

[241] تحرير الوسيله 2، ص 327.

[242] تحرير الوسيله 2، ص 9 - 327.

[243] تحرير الوسيله 2، ص 329.

[244] تحرير الوسيله 2، ص 329.

[245] تحرير الوسيله 2، ص 329.

[246] تحرير الوسيله 2، ص 329.

[247] تحرير الوسيله 2، ص 329.

[248] مهر 47، مصاحبه با نماينده الفتح، صحيفه نور 1، ص 137.

[249] 1 / 6 / 49، نامه به دانشجويان پارسي زبان امريكا و كانادا، صحيفه نور 22، ص 98.

[250] 1 / 12 / 58، پيام امام در رابطه با هفته بسيج، صحيفه نور 11، ص 275.

[251] 11 / 6 / 59، بيانات امام در جمع پرسنل ژاندارمري جمهوري اسلامي، صحيفه نور 13، ص 60.

[252] 22 / 11 / 62، پيام امام به مناسبت پنجمين سالگرد انقلاب اسلامي، صحيفه نور18، ص 229.

[253] 9 / 12 / 66، بيانات امام در ديدار با اعضاي مركزي حزب الله لبنان، صحيفه نور 20، ص 184.

[254] استفتائات 1، ص 492.

[255] استفتائات 1، ص 492.

[256] استفتائات 1، ص 515.

[257] استفتائات 1، ص 503.

[258] استفتائات 1، ص 492.

[259] استفتائات 1، ص 494.

[260] استفتائات

1، ص 495.

[261] استفتائات 1، ص 497.

[262] استفتائات 1، ص 500 - 499.

[263] توضيح المسائل (جنگ)، ص 9.

[264] 6 / 9 / 58، بيانات امام در جمع پاسداران مركز تهران، صحيفه نور 10، ص 239.

[265] تدريب: آموزش نظامي.

[266] 8 / 7 / 59، بيانات امام در جمع گروهي از مرزنشينان كشور، صحيفه نور 13، ص 108.

[267] 4 / 9 / 60، بيانات امام به مناسبت سالروز تشكيل بسيج، صحيفه نور 15، ص 231.

[268] 11 / 12 / 64، بيانات امام در جمع گروهي از بانوان، صحيفه نور 19، ص 280.

[269] 2 / 9 / 67، پيام امام در آستانه سالگرد بسيج مستضعفين، صحيفه نور، 21، ص 52.

[270] 4 / 11 / 61، بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس، صحيفه نور 17، ص 166.

[271] 10 / 11 / 61، بيانات امام در جمع نمايندگان اصناف و بازاريان، صحيفه نور 17، ص 174.

[272] توضيح المسائل (جنگ)، ص 9.

[273] استفتائات 1، ص 493.

[274] استفتائات 1، ص 493.

[275] استفتائات 1، ص 496.

[276] توضيح المسائل (جنگ)، ص 9 - 18.

[277] استفتائات 1، ص 497.

[278] استفتائات 1، ص 8 - 497.

[279] ترجمه: ما از لبنان براي تحصيل علم به شهر مقدس قم آمده ايم و خداوند ما را به تقليد از شما و رجوع به شما مشرف نمود، آيا حكم وجوب كفايي رفتن به جبهه هاي جنگ در ايران بر عليه حزب بعث كافر، شامل ما مي شود يا خير؟

جواب: تا مادامي كه جبهه ها، براي دفاع از اسلام و مسلمين و مملكت آنها به نياز به نيرو دارد، به اندازه ي توان، قيام به اين واجب ديني و حضور در جبهه ها واجب است و در

اين امر فرقي بين مسلماني با مسلمان ديگر نيست.

[280] استفتائات 1، ص 498.

[281] استفتائات 1، ص 500.

[282] استفتائات 1، ص 1 - 500.

[283] استفتائات 1، ص 501.

[284] استفتائات 1، ص 501.

[285] استفتائات 1، ص 503.

[286] استفتائات 1، ص 516.

[287] توضيح المسائل (جنگ)، -، ص 19.

[288] توضيح المسائل (جنگ)، -، ص 19.

[289] توضيح المسائل (جنگ)، ص 17.

[290] توضيح المسائل (جنگ)، ص 21.

[291] توضيح المسائل (جنگ)، ص 2 - 21.

[292] سؤال: آيا كسي كه مي خواهد جهاد في سبيل الله و دفاع از ديار اسلام نمايد با توجه به كفايي بودن آن، واجب است كه از والدين كسب اجازه كند با وجودي كه آنها از وي دورند، و اطلاع ندارند؟ و بر فرض اينكه شرع اجازه رفتن بدون اذن آنان را نمي دهد، آيا حضرتعالي اجازه رفتن به جبهه را مي دهيد تا رفتن به جبهه ها بر ما لازم شود؟

جواب: دفاع از اسلام و مسلمين و كشور آنها واجب كفايي است و در چنين شرايطي اجازه پدر و مادر شرط نيست.

[293] استفتائات 1، ص 493.

[294] استفتائات 1، ص 494.

[295] استفتائات 1، ص 495.

[296] استفتائات 1، ص 495.

[297] استفتائات 1، ص 496.

[298] استفتائات 1، ص 496.

[299] استفتائات 1، ص 497.

[300] استفتائات 1، ص 498.

[301] استفتائات 1، ص 499.

[302] استفتائات 1، ص 499.

[303] استفتائات 1، ص 499.

[304] استفتائات 1، ص 502.

[305] استفتائات 1، ص 504.

[306] استفتائات 1، ص 504.

[307] توضيح المسائل (جنگ)، ص 8 - 9.

[308] استفتائات 1، ص 517.

[309] استفتائات 1، ص 516.

[310] استفتائات 1، ص 516.

[311] توضيح المسائل (جنگ)، ص 6 - 55.

[312] استفتائات 1، ص 504.

[313] پيام امام به مناسبت چهارمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، توضيح المسائل (جنگ)، ص

9 - 58.

[314] 22 / 11 / 61، پيام امام به مناسبت آغاز پنجمين سال رسميت جمهوري اسلامي، صحيفه نور 17، ص 202.

[315] 12 / 1 / 62، بيانات امام در جمع اعضاي جامعه ي روحانيت مبارز تهران، صحيفه نور17، ص 6 - 225.

[316] 13 / 7 / 62، فرمان امام به آيت الله مهدوي كني، صحيفه نور 18 ص 141.

[317] 14 / 7 / 62، صحيفه نور 18 ص 142.

[318] توضيح المسائل (جنگ)، ص 3 - 12.

[319] توضيح المسائل (جنگ)، ص 22.

[320] استفتائات 1، ص 508.

[321] استفتائات 1، ص 502.

[322] توضيح المسائل (جنگ)، ص 20.

[323] توضيح المسائل (جنگ)، ص 59.

[324] استفتائات 1، ص 502.

[325] استفتائات 1، ص 502.

[326] توضيح المسائل (جنگ)، ص 3 - 52.

[327] استفتائات 1، ص 517.

[328] استفتائات 1، ص 518.

[329] استفتائات 1، ص 519.

[330] توضيح المسائل (جنگ)، ص 52.

[331] توضيح المسائل (جنگ)، ص 11.

[332] توضيح المسائل (جنگ)، ص 10.

[333] توضيح المسائل (جنگ)، ص 10.

[334] استفتائات، ص 12.

[335] توضيح المسائل (جنگ)، 1، ص 507.

[336] توضيح المسائل (جنگ)، ص 44.

[337] توضيح المسائل (جنگ)، ص 45.

[338] توضيح المسائل (جنگ)، ص 47.

[339] توضيح المسائل (جنگ)، ص 47.

[340] توضيح المسائل (جنگ)، ص 47.

[341] توضيح المسائل (جنگ)، ص 46.

[342] توضيح المسائل (جنگ)، ص 6 - 45.

[343] توضيح المسائل (جنگ)، ص 26.

[344] توضيح المسائل (جنگ)، ص 26.

[345] استفتائات 1، ص 511.

[346] استفتائات 1، ص 512.

[347] استفتائات 1، ص 513.

[348] توضيح المسائل (جنگ)، ص 27.

[349] توضيح المسائل (جنگ)، ص 28.

[350] توضيح المسائل (جنگ)، ص 28.

[351] توضيح المسائل (جنگ)، ص 28.

[352] استفتائات 1، ص 508.

[353] استفتائات 1، ص 509.

[354] استفتائات 1، ص 509.

[355] استفتائات 1، ص 510.

[356] استفتائات 1، ص 510.

[357]

استفتائات 1، ص 511.

[358] استفتائات 1، ص 511.

[359] استفتائات 1، ص 512.

[360] استفتائات 1، ص 512.

[361] استفتائات 1، ص 89.

[362] توضيح المسائل (جنگ)، ص 46.

[363] استفتائات 1، ص 352.

[364] توضيح المسائل (جنگ)، ص 17.

[365] توضيح المسائل (جنگ)، ص 18.

[366] استفتائات 1، ص 503.

[367] توضيح المسائل (جنگ)، ص 56.

[368] توضيح المسائل (جنگ)، ص 57.

[369] توضيح المسائل (جنگ)، ص 57.

[370] توضيح المسائل (جنگ)، ص 59.

[371] توضيح المسائل (جنگ)، ص 60.

[372] توضيح المسائل (جنگ)، ص 60.

[373] توضيح المسائل (جنگ)، ص 61.

[374] توضيح المسائل (جنگ)، ص 61.

[375] توضيح المسائل (جنگ)، ص 61.

[376] توضيح المسائل (جنگ)، ص 62.

[377] حساب صد، حساب كمك به محرومين است كه با فرمان امام باز شده است.

[378] توضيح المسائل (جنگ)، ص 48.

[379] استفتائات 1، ص 517.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109